پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۰
طلوع شيخ اشراق در  كتاب ماه فلسفه

بيست و سومين شماره ماهنامه تخصصي اطلاع‌رساني، نقد و بررسي كتاب با عنوان «كتاب ماه فلسفه» ويژه سهروردي از سوي خانه كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين شماره ماهنامه به پرتويي از زندگي شيخ شهاب‌الدين سهروردي اختصاص دارد كه در آن، آثار، تفكرات، آرا و نظريات وي نقد و بررسي شده‌اند.

كتاب ماه فلسفه، ماهنامه تخصصي در حوزه اطلاع‌رساني، بررسي و نقد آثار فلسفي است كه با هدف رونق بازار نقد، بالا بردن سطح كيفي كتاب‌هاي فلسفي، پيشبرد فرهنگ كتابخواني و ايجاد پيوند خلاق ميان ناشران، پديدآورندگان و خوانندگان حوزه فلسفه منتشر مي‌شود و با تحليل وضعيت نشر آثار فلسفي، دست‌اندركاران اين حوزه را ياري مي‌كند.
 
علي اوجبي، سردبير مجله، در «سخن سردبير» اين شماره مي‌نويسد: «وقتي ازمنظر بيروني و بي‌هيچ تعصب و داوري پيشيني به تاريخ فلسفه و جريان‌هاي فلسفي مي‌نگريم، به روشني در مي‌يابيم كه فارغ از اينكه خاستگاه فلسفه را باختر بدانيم يا خاور، پيش از طلوع خورشيد تابناك و پرفروغ اسلام، هم در يونان باستان و هم در فرهنگ ستبر ايراني انديشه‌هاي فلسفي موج مي‌زد و بسياري از آنها صبغه توحيدي داشت. پس از اسلام نيز تا سده‌هاي اخير، اين ايرانيان مسلمان بودند كه هماره چون ستارگاني درخشان در سپهر انديشه‌هاي فلسفي مي‌درخشيدند: فارابي، ابن‌سينا، خواجه نصيرالدين طوسي، سهروردي و صدراي شيرازي نمونه‌هايي از اين خيل بي‌شمارند. اما در اين ميان حكمت اشراقي سهروردي از سنخ و جنس ديگري است و نقش و جايگاهش ممتاز و پر ارج. اهميت اين نظام معرفتي از چند سوست:
ـ نخست آنكه اصالت ايراني دارد. او خود تصريح دارد كه احياگر حكمت نوري است كه حكماي فهلوي و بزرگان ايران باستان چون: جاماسب، فرشاوشور، بوذرجمهر و زرتشت آغازگر و مبدع آن بودند.
ـ ديگر آنكه فلسفه‌اي توحيدي است و بر خلاف آنچه بد انديشان و برخي از علماي ظاهري بدو نسبت داده‌اند هيچ آموزه‌اي كه شائبه شرك داشته باشد در جهان انديشه‌گي‌اش راه ندارد. او خود از فرقه گمراه مجوس و كژي‌هاي ماني تبري مي‌جويد. ثنويتي كه در آراي وي به چشم مي‌خورد، گونه‌اي از ثنويت فلسفي است و هيچ ارتباطي با قول به ثنويت در مبدا آفرينش ندارد، همانند تحليل پديده‌ها به ماهيت و وجود كه در فلسفه صدرايي به اوج مي‌رسد. نيز حكمت نوري او صبغه و درونمايه‌اي كاملا ديني دارد. او با الهام از قرآن كريم از خالق هستي به نور تعبير مي‌كند، در حالي كه در زبان تمامي فيلسوفان مسلمان تعابيري چون واجب‌الوجود، هستي محض و يا هستي مطلق مشاهده مي‌شود. شايد به جرئت بتوان گفت بيش از هر حكيم مسلمان متالهي با قرآن انس دارد. در "كلمة‌التصوف" مي‌گويد: "هر ادعايي كه آيه‌اي قرآني يا روايتي آن را تاييد نكند، نادرست است و غيرقابل اعتماد." كدام فيلسوف از فارابي تا ابن‌سينا و ملاصدرا چنين ادعايي كرده‌اند؟ آن وقت در كمال شگفتي مي‌بينيم كه در عين پايبندي به شريعت آن، همچنين تقيد افراطي به صرف بازگشت به انديشه‌هاي ايران باستان به شرك و بي‌ديني متهم مي‌شود و جان خويش را بر سر باورهاي باطني، الهي و ايراني‌اش مي‌بازد حتي تا قرن‌ها كسي جرئت نمي‌كند وي را شهيد بنامد و از او با عنوان شيخ مقتول ياد مي‌شود.
- در فضايي پا به عرصه گذارد كه پايه‌هاي فلسفه اسلامي در قالب حكمت مشاء يا حكمت سينوي در اثر ضربات سهمگين مخالفاني چون غزالي، امام فخر رازي و ابوالبركات بغدادي در حال فروريزي بود.
افزون بر آنچه گفتيم نوآوري‌هاي او هم در مسائل اصولي فقهي و هم در آموزه‌هاي منطقي و فلسفي غير قابل انكار است.»

اين شماره نشريه، ويژه شهاب‌الدين سهروردي است. سهروردي، فيلسوف، عارف و بنيانگذار مكتب اشراق در سنت فلسفه اسلامي، در سهرورد، روستايي در نزديكي زنجان، ديده به جهان گشود. نام كامل او را بيشتر شرح ‌حال‌نگاران «ابوالفتوح شهاب‌الدين يحيي بن حبش بن اميرك سهروردي» ملقب به شيخ اشراق و مقتول ثبت كرده‌اند، اما به نوشته ابن‌خلكان برخي نام او را احمد و برخي ديگر كنيه او را نامش دانسته‌اند و ابن ابي‌اصيبعه (600ـ668) او را عمر ناميده و قطب‌الدين شيرازي (710) نيز او را ابوالفتح عمر بن محمد معرفي كرده است. چنين به نظر مي‌رسد كساني كه از او با نام عمر ياد كرده‌اند، وي را با شهاب‌الدين ابوحفص عمر سهروردي (632) نويسنده كتاب «عوارف‌المعارف» كه طريقت سهرورديه منسوب به اوست، درهم آميخته‌اند.

در سال تولد شهاب‌الدين سهروردي ميان شرح حال‌نگاران اختلاف به چشم مي‌خورد و با توجه به آنچه درباره تاريخ قتل سهروردي بر اساس منابع مختلف آمده است، بايد تاريخ تولد سهروردي را حدود سال‌هاي 545 هجری، 1150 میلادی تا 550 هجری و 1155 میلادی دانست، اگرچه بيشتر پژوهندگان معاصر از جمله سيد حسين نصر و هانري كربن با اندكي تسامح سال 549 هجری( 1154 میلادی) را سال تولد او ياد كرده‌اند.

زندگي اشراقي و كوتاه سهروردي را مي‌توان به سه دوره تقسيم كرد. دوره نخست، دوره اقامت در سهرورد است. شرح حال‌نگاران از اين دوره زندگي سهروردي خبري نمي‌دهند و چگونگي نشو و نما و دانش‌اندوزي او را در زادگاهش بر ما معلوم نمي‌كنند، ولي بايد وي آموزش‌هاي آغازين خود را در همين شهر فرا گرفته باشد. 

دوره دوم زندگي سهروردي با سفر‌هاي او آغاز مي‌شود. او هيچگاه در جايي استقرار نيافت و همواره در سفر بود. سهروردي سفر را دوست مي‌داشت و در همين سفرها بود كه با بسياري از عالمان و حكيمان ديدار كرد و از آنان دانش و حكمت آموخت. 

سهروردي در اين دوره همچنين با مشايخ صوفيه آشنا و مجذوب آنان شد و به راه تصوف افتاد و سير و سلوك و رياضت را آغاز كرد و به مقام كشف و شهود نائل آمد. 

با ورود سهروردي به شهر «حلب» دوره دوم زندگاني اين حكيم اشراقي نيز به پايان مي‌رسد. در اين زمان كه حدود سي سال از عمرش مي‌گذشت، نگارش كتاب «المشارع والمطارحات» را به پايان رساند و در سال 582 در همان شهر از نگارش مهمترين اثر فلسفي خود با نام «حكمة‌الاشراق» فراغت يافت. 

سهروردي در همين دوره و در سال‌هاي 584 و 585 در سايه شهرتي كه از نگارش حكمة‌الاشراق به دست آورده بود، از حمايت پادشاهان سلجوقي نيز برخوردار شد و با سفر به توقات و خرت‌پرت و اقامت نزد اين پادشاهان دو رساله پرتونامه و الواح عمادي را به نگارش درآورد و اولي را به ركن‌الدين سليمان و دومي را به عمادالدين ابوبكر تقديم كرد.
سهروردي در دوره پاياني زندگي خود، پس از ورود به حلب ابتدا به مدرسه حلاويه و پس از آن به مدرسه نوريه وارد شد و با فقهاي حنبلي به بحث پرداخت و پس از چيرگي بر آنها آوازه‌اش در شهر ‌پيچد و سرانجام به دربار ملك‌ظاهر، پسر صلاح‌الدين ايوبي راه يافت و در زمره مشاوران طراز اول او قرار گرفت. هوش سرشار سهروردي، دانش گسترده و ژرف او و بالاخره روحيه پذيرش او نسبت به ديگر سنن حكمت و نيز گرايش وي به اسرار و عوالم باطني باعث خصومت شد و فقهاي دربار ملك‌ظاهر را به دشمني با او برانگيخت. آنان براي از ميان برداشتنش مجلس مناظره‌اي ترتيب دادند. عماد اصفهاني كه گزارشي از اين مناظره را در كتاب خود «البستان الجامع لجميع تواريخ اهل‌الزمان» نقل كرده است، مي‌نويسد: «در اين مجلس، دو تن از فقهاي حلب، به نام زيدالدين و مجدالدين، فرزندان جهبل با آراي سهروردي درباره خلقت و اراده الهي از در ستيز برآمدند و از او پرسيدند: "آيا خداوند به برانگيختن پيامبر ديگري پس از حضرت محمد(ص) تواناست؟ سهروردي در پاسخ مي‌گويد: قدرت خداوند مطلق است و آنچه مطلق است حد نمي‌پذيرد."»
فقها پاسخ او را مخالفت با خاتميت رسول خدا(ص) دانستند و آن را سند كفر و الحاد وي ساختند. فقها از ملك‌ظاهر خواستند به دليل اعتقادهاي ضد ديني سهروردي، او را به قتل رساند، اما چون وي از خواسته ايشان خودداري ورزيد، آنان عريضه‌اي امضا كردند و نزد صلاح‌الدين فرستادند. صلاح‌الدين كه در آن هنگام تازه سوريه را از دست صليبیان بيرون آورده بود و براي حفظ اعتبار خود به تاييد علماي دين احتياج داشت، ناگزير به درخواست فقيهان تسليم شد و به پسرش دستور داد سهروردي را به قتل برساند. ملك‌ظاهر از سر بي‌ميلي ناگزير در سال 587 سهروردي را به زندان افكند و او در همان جا از دنيا رفت.

ابن شداد مي‌نويسد: «روز جمعه اواخر ماه ذي‌الحجه 587 پس از نماز پيكر بي‌جان شهاب‌الدين سهروردي را از زندان بيرون آوردند.»

ابن ابي‌اصيبعه تاريخ قتل سهروردي را اواخر سال 586 مي‌داند و شهرزوري نيز با او هم عقيده است.

ياقوت حموي، تاريخ قتل او را 587 مي‌داند و مي‌گويد: «او به هنگام كشته شدن نزديك به چهل سال داشت». ابن‌شداد و ابن‌خلكان نيز همين تاريخ را ذكر مي‌كنند، اما ابن‌خلكان مي‌افزايد: «اين رويداد در پنجم ماه رجب اتفاق افتاد و او در آن هنگام سي و هشت سال داشت». برخي از پژوهشگران با توجه به دقت و امانتي كه ابن خلكان در روايات و منقولات خود، به ويژه در ضبط اعلام و تعيين تاريخ دارد، اين تاريخ را ترجيح داده‌اند.

به گفته شهرزوري روايات مختلفي درباره چگونگي قتل سهروردي وجود دارد. او مي‌نويسد: «بعضي را گمان آنكه او را در بندي‌خانه انداختند و طعام و شراب از او بازداشتند تا فوت شد، و برخي گويند كه او خود منع نفس از طعام و شراب كرد تا به مبدا خود پيوست، و بعضي برآنند كه او را خفه نمودند، و ديگري مي‌گويد كه به شمشير كشتند، و قومي برآنند كه از ديوار قلعه به زير انداختند و سوختند.»

مرگ سهروردي همان اندازه اسرارآميز بود كه زندگيش اسرارآميز بود. به غير از شماري كتاب، چيز چنداني بر جاي نگذاشت كه سرگذشت زندگي او را روشن كند. در يك سو، شماري از تاريخ‌نگاران به او ساحري و شعبده‌‌گري نسبت مي‌دهند و در سوي ديگر برخي او را «صاحب كرامات و آيات»، «المويد بالملكوت» و «خالق‌البرايا» مي‌دانند. 

در انتهاي اين ماهنامه، نمايه مهمترين مقالات منتشره در ايران نيز درج شده است.

بيست و سومين شماره ماهنامه «كتاب ماه فلسفه» در 136 صفحه و بهاي 12000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها