در یک سال و نیم گذشته، اکثر مردم در یکی از این سه دسته قرار گرفتهاند: بیکاران، که مشاغل آنها در زمان قرنطینه ناپدید شده است؛ دورکارها، که بین مسئولیتهای خانوادگی و یا فشارهای انفرادی با یک روز کاری توازن ایجاد کردهاند که حتی بدون رفتآمد انگار بیشتر هم شده؛ و کسانی که هنوز با وجود مخاطرات به سر کار میروند، اما در شرایط گاهی اوقات وحشتناک، مانند کسانی که در مراقبتهای بهداشتی فعال بودهاند و یا در فروشگاههای مواد غذایی و یا کارخانههای بستهبندی گوشت. در بسیاری از این موارد، بسیاری از چیزهایی که کار را لذتبخش یا حداقل قابل تحمل میکرد حذف شد و ما با واقعیت ناخوشایند آنچه در واقع شغل ما بود، تنها ماندیم: نه یک تفریح سرگرمکننده، بلکه چیزی که مجبوریم انجام بدهیم. همانطور که آملیا هورگان در کتاب «گمشده در کار» اشاره کرده است، «ما تقریبا همیشه بیش از آنچه یک شغل به ما نیاز دارد، به شغل نیاز داریم. ورود ما به کار آزادانه نیست و تا وقتی که ما آنجا هستیم، زمان ما دیگر مال ما نیست.»
با وجود همه بدبختیها، کووید19 به ما نشان داد که میتوان شیوه زندگی و کار خود را به طور اساسی تغییر داد و این کار را سریع انجام داد و شایان ذکر است که زندگی کاری قبل از همهگیری هم دقیقا برای بسیاری از افراد آفتابی و رنگینکمانی نبود - یک نظرسنجی در بریتانیا در اوایل همهگیری نشان داد که تنها 6 درصد از پاسخدهندگان میخواهند به زندگی قبل از ویروس برگردند. همانطور که در کتابم «کار دوباره دوستت نخواهد داشت» گفتهام، وضعیت کار مدتی بدتر شده است، بسیاری از مردم با «قراردادهای صفر ساعت»، نوبتکارهای بهضرورت که هرگز عملی نمیشوند، مشاغل کاذب و پیمانکاریهای مستقل، و مواجهه با دستمزدهای ثابت و افزایش اجارهبها سگدو میزنند. با این حال از ما انتظار میرود که لبخند بزنیم و آن را تحمل کنیم، با لبخند خدمات ارائه دهیم یا تعهد خود را با رفتارمان در محل کار به عنوان یک «خانواده» نشان دهیم. فیل جونز در کتاب «کار بدون کارگر» مینویسد که جهان کار «در حال تبدیل شدن به یک پسکرانه گسترده و متروک از غیررسمیت، کارهای موقت، پیمانکاریهای مستقل و شبهکارها ست که بسیاری از آنها - مانند محل کار - صرفا به خاطر مهار جمعیت مازاد ایجاد شده است.»
بنابراین، تعجبی ندارد که دوباره به ایده ساعات کار کوتاهتر علاقهمند شویم - مهمتر از همه، بدون از دست دادن دستمزد. یک ایده ویژه که با ظاهر شدن در بیانیه حزب کارگر در سال 2019 مورد انتقاد گسترده قرار گرفت، ناگهان در کشورهای غربی محبوبیت پیدا کرد: هفته کاری چهار روزه. مارک تاکانو، نماینده ایالات متحده، لایحه هفته چهار روزه را در کنگره ارائه کرده است، حزب ملی اسکاتلند یک درخواست هفته چهار روزه را پیشنهاد کرده است و اسپانیا برنامه آزمایشی سهسالهای را مبنی بر یک هفته کاری 32 ساعته بدون هیچ گونه کاهش دستمزد اجرا میکند. کمتر کار کردن نیز در چین مورد توجه است.
آزمایشهای پیش از همهگیری در ایسلند نشان داد که ساعات کوتاهتر منجر به شادتر شدن کارگران میشود و بهرهوری ثابت میماند یا حتی بهبود مییابد. پس از فشار اتحادیهها، 86 درصد از کارگران ایسلندی در حال حاضر یا روزهای کمتری کار میکنند یا حق درخواست این کار را دارند.
اما کایل لوئیس، یکی از مدیران اندیشکده «اتونومی» و از مولفان کتاب «وقت اضافه: چرا ما به هفتههای کاری کوتاهتر نیاز داریم» میگوید که بیشتر گفتوگوها در مورد ساعات کوتاهتر کاری، بر شرکتهای مترقی متمرکز شده که این تقاضا را به پیش میبرند. او میگوید واقعیت این است که چنین تغییری سیاسی است و تنها در صورتی امکانپذیر خواهد بود که بازیگرانی متعدد، مجموعهای از راهبردها را برای تحقق آن بسیج کنند.
همان طور که آیدان هارپر، از مولفان «یک مورد برای هفته چهار روزه»، اخیرا اشاره کرد، بیشترین کاهش سریع زمان کار، در دورههای بحرانی، به عنوان یک راه برای توزیع شغل در دسترس و کاهش بیکاری، انجام شده است که معروفترین آن در طول رکود بزرگ اتفاق افتاد. آرون بناناو در کتاب «بخودسازی و آینده کار» مینویسد اکنون نیز مانند آن زمان «شغلهای کمی هست؛ اما آدمهای زیادی وجود دارند.» اما این امر جای اوقات فراغت گستردهتر، منجر به عدم اشتغال پایدار شده است. با این که برخی از مشاغل برساخته (که توسط دولتها برای اشتغالزایی اجتماعی به طور کاذب و نه بنا به نیاز دستگاه اقتصادی ایجاد میشوند) ستون فقرات برنامههای مبارزه با رکود را تشکیل میدادند، بناناو خاطرنشان میکند که جان مینارد کینز، اقتصاددانی که اعتبار آن برنامهها بود، در واقع استدلال میکرد که در درازمدت، هفته کاری به شدت کاهش مییابد - شاید تا 15 ساعت.
به هر حال، این اولین بار است که یک بحران کلی در مورد کار پدید آمده و تقاضای کارگران برای ساعت کمتر افزایش مییابد. هورگان خاطرنشان میکند، عدم اطمینان مدتهاست که از ویژگیهای کارِ مزدی است، بهویژه برای کسانی که خارج از نیروی کار اتحادیهای مردان سفیدپوست هستند که در بیشتر قرن بیستم بر ایالات متحده و اروپا غالب بودند. این روزها، اتحادیهها از لحاظ وسعت و قدرت کاهش یافتهاند، و خیلی از سرخوردگی ما از کار، انفرادی شده و به شکلهای شخصی تنبلی و طغیانهای کوچک تبدیل شده و دیوید گربر آن را «جفنگشدگی» مشاغل مینامد. به گفته هورگان، واداشتن مردم به چرخش از «سرخوردگی گسترده از مشاغل انفرادی یا کارفرمایان انفرادی به سرخوردگی از کل سیستم کارفرمایان و کار»، بدون جنبشهای کارگری نیرومند کار سختی بوده است. و خیلی طول نمیکشد که هفتههای کوتاهتر کاری به واقعیت تبدیل شود، بهویژه که این به معنای کاهش دستمزد برای کارگرانی که اکنون هم در تنگنا هستند، نیست. لوییس خاطرنشان میکند: «مبارزه برای یک هفته کاری کوتاهتر، دقیقا همین خواهد بود: یک مبارزه که با ایجاد قدرت در محل کار و در میان تمام جامعه به طور کلی به پیروزی میانجامد.»
تصویرگر: الیا باربری/ گاردین
با این همه، کینز تنها نظریهپرداز اقتصادی نبود که در مورد آزادی از کار مزدی خیالپردازی میکرد. کارل مارکس معروف مینویسد که «قلمرو آزادی در واقع تنها در جایی آغاز میشود که کار که بر اساس ضرورت و ملاحظات روزمره تعیین میشود، متوقف شود.» بنا بر نوشتههای او شرط اساسی آزادی، «کوتاه شدن روز کاری» بود.
شاید مهمترین دلیل برای اندیشیدن به کار کمتر فاجعه اقلیمی پیشرو باشد که میتواند در مقایسه با آن بحران کووید قابل کنترل به نظر میرسد. نحوه کار، تولید و مصرف ما باعث به آتش کشیده شدن کره زمین شده است، اما خبر خوب این است که طبق تحقیقات انجامشده توسط اندیشکده اتونومی و تازهتر توسط سازمان زیستمحیطی پلتفرم در لندن، یک هفته کاری کوتاهتر میتواند بخشی از راهحل باشد. پلتفرم، با کارزار هفته 4 روزه، دریافت که «تغییر به یک هفته کاری چهار روزه بدون از دست دادن دستمزد میتواند میزان ردپای کربنی بریتانیا را تا سال 2025، به میزان 127 میلیون تن در سال کاهش دهد.» این گزارش نشان میدهد که این میزان بیشتر از کل ردپای کربنی سوییس است. کار زیاد به معنی رفتوآمد زیاد و مصرف انرژی زیاد است.
با نگاهی به دنیای تقاضای کار متزلزل، جونز خاطرنشان میکند که پیمانکاران مستقل کوتاهمدت نباید ناخوشایند باشند - در عوض، این میتواند مسیری برای آزادی باشند، جایی که کارهای ضروری را میتوان به کارهای کوچکی تقسیم کرد که به طور گسترده توزیع شدهاند. بناناو به ما یادآوری میکند فراوانی «یک رابطه اجتماعی است»، تصمیمی که ما به طور جمعی میتوانیم به عنوان یک جامعه به اشتراک بگذاریم تا کارهای اساسی را به طور عادلانه به اشتراک بگذاریم و نیازهای زندگی را نیز به طور عادلانه توزیع کنیم.
شناسنامه کتاب
Work Won't Love You Back: How Devotion to Our Jobs Keeps Us Exploited, Exhausted, and Alone, by Sarah Jaffe, Bold Type Books (January 26, 2021), 432 pages
منبع: گاردین
نظر شما