سه‌شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۵
عصر حکومت پهلوی اوج ناسیونالیسم ایرانی بود

کتاب «فرهنگ نام‌گذاری در دوره‌ی رضاشاه» به قلم «ایرج رمضانی» و «ام کلثوم کمانگری» زوج نویسنده ی گلستانی، روانه ی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گلستان، «ایرج رمضانی» زاده کرمانشاه و ساکن گرگان، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی، نویسنده، فعال حوزه فرهنگ، کارشناس و تحلیلگر مطبوعات و رسانه، روزنامه‌نگار و سردبیر نشریه «عصر گلستان» و معاون سردبیر فصلنامه تخصصی تاریخ و پژوهش و عضو دو دوره هیئت‌منصفه مطبوعات استان گلستان است.

«ام‌کلثوم کمانگری» فرزند گرگان و دانش‌آموخته کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی، نویسنده، معلم، فعال فرهنگی و با سابقه طولانی در مشاور امور درسی، کودک، ازدواج و خانواده است.

به بهانه‌ی انتشار کتاب «فرهنگ نام‌گذاری در دوره‌ی رضاشاه» به همت این زوج گلستانی که توسط انتشارات قلم صحرا در 75 صفحه روانه‌ی بازار نشر شده است، با آن‌ها درباره اهداف و انگیزه‌ها، مفهوم فرهنگ نام‌گذاری و نقش اندیشه حاکمیت بر روی این فرهنگ، باستان‌گرایی رضاشاه و نقش مطبوعات و روشنفکران در فرهنگ نام و نام‌گذاری در عهد رضاشاه به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.
 
لطفا کمی درباره اهداف و انگیزه‌های خودتان برای تالیف  کتابی پژوهش‌محور با عنوان «فرهنگ نامگذاری در دوره رضاشاه» بفرمایید.
رمضانی: ازآنجاکه نام بیانگر نوعی اندیشه و تفکر است و از طریق آن می‌شود به بسیاری از زوایای دیگر تاریخ اجتماعی دست ‌یافت و حتی در دهه‌های اخیر به یک چالش جدی برای خانواده‌ها تبدیل‌شده است؛ در طول تاریخ از سلسله‌های تاریخی ایران باستان تا ورود اسکندر و یونانی‌ها تا حملات اعراب، مغول، ترک‌ها و ... فرهنگ نام‌گذاری دچار فراز و نشیب زیادی شده است؛ لذا بر آن شدیم که پژوهشی داشته باشیم در علل و عوامل این موضوع در یک مقطع تاریخی که باعث فراوانی نام‌های ایرانی شد.

در کتابی از هرودت به جمله‌ای برخورد کردم که برایم بسیار جالب بود. هرودت مورخ یونانی می‌نویسد؛ «تاکنون در مورد آداب پارسیان سخن زیاد به میان آورده‌ام؛ اما یک مورد شگفت و عجیب میان ایرانیان مرسوم است که من بدان پی برده‌ام و آن اسامی و نام‌های آنان است. نام‌های پارسیان همه دلالت دارند بر جشن‌ها، بهی‌ها و خوشی‌های جسمی و روحی که هرگاه کسی بخواهد بر این نام‌ها اندیشه و تحقیق کند آگاه خواهد شد که همه نام‌های ایرانی چنین‌اند».

نام‌گذاری همیشه یک دغدغه و در بسیاری فرهنگ‌ها یک چالش جدی محسوب می‌شود که گاه باعث شکاف جدی بین برخی خانواده‌ها شده است.

کمانگری: با یک کنکاش کوتاه در جامعه و حتی اطرافیان و بستگان و دوستان در حداقل یک دهه اخیر چنین استنباط می‌شود که فراوانی نام‌های ایرانی رو به فزونی است این‌که چنین تمایل و انگیزه و یا به عبارتی این رستاخیز احیای فرهنگی ایرانی معلول چه عواملی بوده است در جای خود به‌طور مفصل قابل‌بحث است؛ اما ما در این بررسی در برشی از تاریخ ایران به مقطعی پرداخته‌ایم که برای بسیاری از افراد ملموس است و به‌راحتی قابل‌درک است.

لذا نظر به اینکه در تاریخ بعد از اسلام فرهنگ‌نامه‌ای ایرانی دستخوش تغییرات فراوانی شد؛ در زمان پهلوی اول گویا تمام عقده‌های هزارساله خود را نشان داد و خود رضاشاه در راس و بسیاری از روشنفکران آن عصر به این نتیجه رسیدند که باید برای احیای هویت ایرانی رستاخیزی در فرهنگ‌ نامهای ایرانیان به وجود آید و تا حد بسیاری موفق شدند.



در سرآغاز کتاب به این مسئله اشاره داشته‌اید که نام را نمی‌توان صرفا یک واژه تلقی کرد؛ بلکه نوعی بیان اندیشه و تفکر  بوده که نمایانگر مظاهر فرهنگی، اجتماعی، دینی و حتی به صورت جزئی‌تر، نگرش زمانی، نژادی و قومی یک ملت است. لطفا کمی درباره این مسئله بفرمایید.

رمضانی: نام می‌تواند زاییده فرهنگ، افکار و عقاید، مکتب، شغل، مذهب و جغرافیای محل باشد و در مقاطع تاریخی به‌سادگی می‌شود از روی نام به ریشه و هویت فرد پی برد. در مقطعی از تاریخ ایران مذهب بیشترین عامل در نام‌گذاری بوده؛ اما ممکن است در مقاطعی دیگر عوامل دیگری هم از موارد فوق نقش داشته است.

مثلاً در فرهنگ مغولی در کتاب اشپولر آمده است که هنگام نام‌گذاری اولین کسی که از در منزل وارد شد و هر وسیله‌ای به همراه داشت، همان را بر روی فرزند می‌گذاشتند و نام غازان‌خان سلطان مغولی بدین گونه بوده است. غازان به معنای قابلمه بوده که فرد واردشده در آن زمان قابلمه‌ای در دست داشته است.

در ایران باستان هرگاه نوزادی در ماه مهر متولد می‌شد، به مناسبت فرخندگی و شکوه جشن مهرگان نام آن فرزند را با مهر انتخاب می‌کردند مانند مهرانگیز، مهران، مهرچهر، مهرگان، آذرمهر، مهرنوش، مهرداد، مهرنواز و... . اعراب بااینکه هرکدام نام خاص داشتند اما معمولاً افراد را با القاب و کنیه‌ها خطاب می‌کردند؛ مانند ابوالفضل (پدر فضل)، ام‌کلثوم (مادر کلثوم)، ابوتراب، ابوطالب و ... که همین القاب و کنیه‌ها هم در فرهنگ ایرانی به نام و اسم تبدیل شدند و یا نام نقش اول برخی فیلم‌ها در یک مقطع در نام‌گذاری افراد تأثیر داشته است.

کمانگری: بله نام قطعاً فراتر از یک واژه است و انسان در اين امر بزرگ اجتماعي کوچک‌ترین اختياري ندارد، اما «هويت» زندگي خود را در پيوند با آن خواهد داشت و تشخص خود را با داشتن آن «نام» از ديگران درمی‌يابد. به‌ظاهر فرآيند اين امر طبيعي به نظر مي‌رسد اما درواقع صبغه اجتماعی و فرهنگی دارد و تحقق آن در سراسر جهان بر پایه آداب‌ورسوم و فرهنگ و پاره فرهنگ‌های اقوام و ملل شكل مي‌گيرد.

لطفا کمی درباره مفهوم فرهنگ نام‌گذاری و نقش اندیشه حاکمیت بر روی این فرهنگ بفرمایید.
رمضانی: بدون تردید حاکمیت در همه زوایای فرهنگی اجتماعی بشر در طول تاریخ تأثیرگذار بوده و خواهد بود. حاکمیت در هر عصر تاریخی می‌تواند به اختیار و یا اجبار و محسوس و یا نامحسوس فرهنگ جامعه را دستخوش تغییر کند و یا به مسیری هدایت نماید که خود می‌خواهد. فرهنگ نام‌گذاری در دوره رضاشاه هم استثنا از این مقوله نیست. رضاشاه بسیاری از همفکران و ناسیونالیست‌های ایرانی را جمع کرد تا با برخی افکار جامعه که به‌زعم آنان فرهنگ بیگانه محسوب می‌شد، مبارزه کنند و به اصل خویش برگردند.

کمانگری: عصر حکومت پهلوی اوج ناسیونالیسم ایرانی بود. حکومت پهلوی می‌کوشید که زمانی به جبر و اکراه به مقابله با اسلام و بازگشت به باستان بپردازد و زمانی دیگر با فرهنگ‌سازی و برنامه‌هایی چون برگزاری جشن‌های آریایی، تبدیل تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی و تغییردادن کلمات عربی زبان فارسی، به این هدف دست یابد.

در کتاب ضمن اشاره به پیشینه باستان‌گرایی در ایران به برجسته‌ترین انگیزه‌های توجه به ایران باستان در عصر مشروطه و نیز عوامل موثر در باستان گرایی رضاشاه اشاره داشته‌اید؛ لطفا درباره آن‌ها مختصری توضیح بفرمایید.
رمضانی: بدون تردید سفر رضاشاه به ترکیه و شخص آتاتورک تأثیر زیادی در روحیات رضاشاه گذاشت و این امر زمینه‌ساز اقداماتی شد که رضاشاه به تقلید از وی در ایران انجام داد و حداقل سعی داشت انجام دهد.

کمانگری: آبراهامیان در این زمینه بهترین روایت را دارد. وی اشاره می‌کند که آتاتورک با پشتیبانی جامعه، روشنفکر را به‌سوی حزب جمهوری هدایت کرد؛ اما رضاشاه پشتوانه آغازین خود را از دست داد و چون نتوانست برای نهادهای خود بنیادهای اجتماعی فراهم کند، بدون مساعدت یک حزب سیاسی سازمان‌یافته حکومت کرد؛ بنابراین سلطه مصطفی کمال به‌شدت بر جامعه روشنفکری ترکیه استوار بود؛ اما حکومت رضاشاه، بدون بنیادهای طبقاتی تا حدی لرزان و معلق بر جامعه ایران سایه افکنده بود.

در این کتاب به نقش مطبوعات و روشنفکران در فرهنگ نام و نام‌گذاری در عهد رضاشاه اشاره داشته‌اید. لطفا درباره نقش آن‌ها بفرمایید.
رمضانی: در فضایی که رضاشاه برای جامعه ایجاد کرده بود، روشنفکرانی بودند که خود خواهان همکاری بودند و اتفاقاً ناسیونالیست‌تر از رضاشاه بودند و نیز قطعاً مطبوعات هم باید همکاری می‌کردند و چاره‌ای جز تبلیغات چنین افکاری نداشتند و برخی هم که جرات مقابله داشتند، مشمول سانسور و توقیف می‌شدند.

کمانگری: در چنين‌ شرایط فرهنگي‌ بود كه‌ انديشمندان‌ سياسي ‌در يك‌ هم‌سويي‌ كاركردی‌ توانستند با نهادينه‌‌كردن‌ دولت‌ ملي‌ و متمركز رضاشاه‌ برآشفتگی‌ اجتماعي‌ غالب‌ آمده‌ و مسائل‌ فرهنگي‌ را با رويكرد مدرن‌ به‌ دوره‌ي‌ باستان‌ به ‌راه‌حلي‌ منطقي‌ و انديشيده‌ نزديك‌ كنند.

لازم به ذكر است كه طي اين دوره، دانشگاه تهران به‌عنوان يكي از اصلی‌ترين نهادهاي مدنی و مكانی كه هسته روشن‌فكري ايراني نيز در آن شكل گرفت، تأسیس شد.

تاريخ جريان‌هاي فكري ايران بعد از تأسیس دانشگاه تهران، تأیید مي‌كند كه تأسیس دانشگاه تهران نقشی كليدی در فراهم‌‌آوردن مكانی برای روشن‌فكری ايران داشته است. ازاین‌جهت، يكي از ويژگی‌های آن‌ها همين تلاش براي تأسیس دانشگاه بوده است.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها