گفتوگو با محمد زهدی گهرپور مترجم کتاب «دموکراسی و محدودیتهای خودگردانی»
پشوورسکی انتظارات ما از دموکراسی را متعادل میکند
زهدی گهرپور میگوید: مطالعه آثار الکسی دوتوکویل و هشدارهای او درباره جباریت اکثریت نخستین جرقههای آشنایی و تفکر پشوورشکی با شیوههای حکومتداری است. با این حال، او را باید اندیشمندی لیبرال دانست.
همانگونه که در پیشگفتار کتاب گفتهاید آدام پشوورسکی نامی شناخته شده در فضای فکری ایران نیست. چگونه با او آشنا شدید و چرا ترجمه آثار او برای شما مهم بود؟
پیش از این، کتاب دموکراسی و توسعه نهادهای سیاسی و بهزیستی در جهان از این نویسنده با ترجمه دکتر جعفر خیرخواهان در سال 1384 منتشر شده، که البته به دلیل تجدید چاپ نشدن در دسترس نیست. در کتاب گذار به دموکراسی با ترجمه محمدعلی کدیور هم یک مقاله از پشوورسکی آمده است.
اولین بار در جریان نگارش پایان نامه کارشناسی ارشدم در سال 1388 و با مطالعه کتاب گذار به دموکراسی با این نویسنده آشنا شدم. او در این مقاله به شناسایی و تحلیل برخی از مسائل موجود در فرآیند مطالعه لیبرال شدن رژیمهای اقتدارگرا و استقرار اشکال دموکراتیک سازمان سیاسی به جای آنها پرداخته است. پس از مطالعه این مقاله دیگر نوشتهها و مقالات پشوورسکی را دنبال میکردم.
پس از انتشار کتاب «دموکراسی و محدودیتهای خودگردانی» و دسترسی به نسخه الکترونیکی آن، مطالعه کتاب را شروع کردم و همانطور که در مقدمه کتاب هم گفتهام پاسخ بسیاری از سوالات خودم را در این کتاب پیدا کردم. مهمترین سوالی که این کتاب به آن پاسخ میدهد این است که دموکراسی چه نیست؟ به باور من ادبیات دموکراسی در ایران بسیار ضعیف است و کتابهای کمی در این زمینه وجود دارد که بتواند درک و بینش درستی از این شیوه حکومت به مخاطبان بدهد. بیشتر کتابهایی که تاکنون در ایران تالیف و ترجمه شده در تایید و تکریم دموکراسی بوده. اما واقعیت چیز دیگری است. دموکراسی در عین حالی که در حال حاضر بهترین شیوه حکومت است، کاستیهای بسیاری دارد که در هیاهوی رسانهها مغفول مانده است. برای مثال هندوستان را بزرگترین دموکراسی جهان میدانند. صدها میلیون گرسنه و بیخانمان هر چهار سال یکبار اجازه دارند آزادانه رای بدهند. آیا میتوان به این دموکراسی امید داشت؟ و در برابر آن سر تعظیم فرود آورد و با آغوش باز به استقبال آن رفت؟
پشوورسکی در این کتاب انتظارات ما از دموکراسی را متعادل میکند و این نکته را به ما یادآوری میکند که دموکراسی با همه معناهای در حال تغییری که دارد، همیشه با چهار چالش روبروست که به نارضایتیهای گسترده و شدید دامن میزند. این چالشها که دموکراسی در انجامش درمانده است، عبارتند از: در حوزه اجتماعی ـ اقتصادی برابری ایجاد کند؛ به مردم این احساس را بدهد که مشارکت سیاسیشان نتیجه داشته است؛ مردم مطمئن شوند که دولتها همان کارهایی را انجام میدهند که بنا بود انجام دهند؛ و در نهایت سلسله مراتب و عدممداخله را متوازن سازند.
واقعیت این است که دموکراسی با محدودیتهای کلی در ایجاد برابری سیاسی و اقتصادی، در مشارکت اثربخش، در کنترل دولتها توسط شهروندان، همچنین در توازن دائماً بیثبات بین امنیت سیاسی و عدممداخله برخورد میکند. ما باید از این محدودیتها آگاه باشیم؛ چون در غیر این صورت به دام خواستههای عوامفریبانه میافتیم که اغلب نقاب درخواست قدرت سیاسی بیشتر را با دادن وعده و وعیدهایی میپوشانند که قدرت انجام آن توسط هیچ کس و در هیچ جا وجود ندارد.
البته ترجمه اولیه این کتاب اواخر سال 1392 انجام شد اما به دلایلی انتشار آن تا امسال طول کشید؛ که پس از چند بار بازخوانی و ویرایش و همچنین کیفیت بالای صفحهآرایی و چاپ، آنچه در دسترس مخاطبان قرار گرفته متنی روان و با کیفیت است. که قدردان دوستان عزیزم در نشر ثالث هستم.
خاستگاه اندیشهای پشوورسکی کجاست؟ او از چه متفکرانی متاثر است و به چه نحله فکری تعلق دارد؟
مطالعه آثار الکسی دوتوکویل و هشدارهای او درباره جباریت اکثریت نخستین جرقههای آشنایی و تفکر پشوورشکی با شیوههای حکومتداری است. با این حال، او را باید اندیشمندی لیبرال دانست. چرا که در بیشتر آثارش به دنبال تبیین و توجیه شیوههای توسعه لیبرال است. وجه مشخص آثار پشوورسکی برقراری ارتباط میان دموکراتیزاسیون و توسعه اقتصادی با رویکرد اقتصاد بازار آزاد است.
پشوروسکی متاثر از اندیشمندانی مانند رابرت دال، هانس کلزن، جوزف شومپتر، آنتونی دانز و نوربرتو بوبیو است و در این کتاب علاوه بر ارجاعهای متعدد به کارهای ایشان، نقدهای مفصلی هم به نظراتشان وارد میکند.
پشوورسکی معتقد است آنچه که ما در حال حاضر داریم بیش از آنکه دموکراسی باشد ساخت مبتنی بر نهادهای نمایندگی است. به نظر میرسد او به دموکراسی نه به عنوان یک شیوه حکومت که به عنوان نوعی ارزش نگاه میکند. آیا اینگونه است؟ او دموکراسی را چگونه تعریف میکند؟
بله همینطور است. پشوورسکی معتقد است اگر دموکراسیهای معاصر را بر مبنای آرمانهای خودگردانی، برابری و آزادی داوری كنیم درمییابیم كه این دموکراسی با آن چیزی که آرزویش را داشتیم فرسنگها فاصله دارد. به قول پشوروسکی ما تمایل داریم که برای توصیف آنچه این نهادها بهواقع هستند، آرمانهای بنیانگذاران دموكراسی را خلط کنیم. این نقاب ایدئولوژیکی، درك و ارزیابیهای ما را مختل میكند و به لحاظ سیاسی تأثیرات بدی به دنبال دارد؛ چرا که هم امیدهای نامعقولی را بهوجود میآورد، هم اینكه چشم ما را به روی اصلاحات ممكن میبندد. از این رو هدف پشوورسکی در این کتاب ابهامزدایی است؛ یعنی تلاش برای درک و فهم دموکراسیهای واقعی فارغ از قید و بند دیدگاه بنیانگذاران آن.
در جایی از کتاب پشوورسکی به این نکته اشاره میکند که در واقع دموکراسی امروزیِ یونان هیچ ریشهای در دموکراسی یونان باستان ندارد. بلکه پادشاهی مشروطه انگلستان تأثیر بیشتری بر تاریخ سیاسی یونانِ امروز داشته تا آتن باستان. در اروپا این واژه در سال 1780 به گفتمان عمومی راه یافت، جالب آنكه این امر درست زمانی رخ داد كه واژه «حکومت طبقه اشراف» به عنوان متضاد آن مورد استفاده عموم قرار گرفت. «دموکراتها» کسانی بودند که خواهان برابری همه افراد جامعه با طبقه اشراف بودند. به باور پشوورسکی در پسِ طرحهایی مثل یافتن ریشههای بومی دموكراسی و نمایاندن دموكراسی بهعنوان پدیدهای كه كمتر ساخته و پرداخته عالم غرب است، اهداف سیاسی نهفته است. به خصوص که هم اکنون خودِ واژه «دموکراسی» به واسطه استفاده ابزاری از آن در جریانهای انحرافی امپریالیستیِ آمریکایی لکهدار شده و این امر استناد به جنبه بومی آن را قوت بخشیده است.
در نظر پشوورسکی دموکراسی مفهوم پیچیدهای نیست و چیزی به غیر از چارچوبی که در آن مردمی که تا حدی برابر، آزاد و تاثیرگذارند و از روی صلح و صفا میتوانند برای پیشرفت جهان براساس دیدگاهها، ارزشها و علایق مختلف خود تلاش کنند، نمیتواند باشد.
از منظر پشوورسکی دموکراسی هنگامی محقق خواهد شد که بتوانیم خودگردانی را اجرا کنیم. تلقی پشوورسکی از خودگردانی در عصر کنونی چیست؟
به باور پشوورسکی خودگردانی در دوران ما باید چهار شرط را محقق سازد: هر عضوی باید از نفوذ برابر روی تصمیمات جمعی برخوردار باشد (برابری)؛ هر عضوی باید از نفوذ مؤثر روی تصمیمات جمعی برخوردار باشد (مشارکت)؛ تصمیمات جمعی باید ازسوی افراد منتخب به اجرا درآید (نمایندگی)؛ و نظم حقوقی باید قادر به ایجاد همکاری بدون مداخله نامناسب باشد (آزادی).
ما در شرایطی زندگی میکنیم که به اذعان بسیاری از اندیشهورزان حوزه علوم سیاسی، دوران گذار به دموکراسی است. در چنین شرایطی ترجمه چنین کتابی تا چه میزان در بازخوانی راهی که به سوی دموکراسی طی کردهایم و راهی که در پیش داریم میتواند مفید باشد؟ تحفه کتاب «دموکراسی و محدودیتهای خودگردانی» برای ایران چیست؟
پشوورسکی در سرتاسر این کتاب یادآوری میکند که دموکراسی دارای محدودیتهایی بوده و اینکه هیچ نهاد سیاسی (با هر شکلی) حداقل نمیتواند همزمان به تمامی ارزشهای مدنظر جامه عمل بپوشاند. حکومتها با تقویت توسعه، برابرسازی فرصتها در حوزه درآمدی و حمایت از اقشار کمدرآمد، نقش مهمی در افزایش رفاه کلی جامعه دارند. یقیناً، حکومتها میتوانند همزمان در راستای منافع خود و حامیانشان گام بردارند. بهسادگی نیز میتوانند دچار خطا شوند. با اینحال، با یک ساختار نهادی مناسب، میتوان حکومتها را همزمان کارآمدتر و پاسخگوتر ساخت. میتوان اختیارات آنها و شفافیت اقداماتشان را همزمان افزایش داد. اما آنچه مهم است اینکه فقط شناسایی محدودیتها کافی نبوده، بلکه باید از محدودیتها آگاه بود تا در دام تبلیغات عوامفریبانه نیفتاد، تبلیغاتی که معمولاً برای کسب قدرت سیاسی به وعدههایی متوسل میشوند که هیچکسی در هیچکجا قادر به تحقق آنها نیست. باید پذیرفت که امکان اصلاح امور همیشه بهمعنای اصلاح آنها نخواهد بود. با اینحال، برخی اصلاحات ضروری بوده و بسیاری از اصلاحات نیز امکانپذیرند.
با این نگاه، میتوان گفت ارمغان کتاب برای جامعه ما افزایش آگاهی از دموکراسی و محدودیتهای آن است. آن هم در برهه زمانی حساسی که جامعه دستخوش تحولات عمیقی است. نظام اجتماعی ایران مطالبات جدیدی از حکومت دارد و ادامه مسیر گذشته این خواستهها را برآورده نمیکند؛ پس ناگزیر به تغییرات عمیق و اساسی در شیوههای حکمرانی هستیم. آگاهی از محدودیتها مانع از انحراف مطالبات خواهد شد و فرآیند تغییرات را در مسیر درستی هدایت خواهد کرد.
کمی هم درباره پروژه پژوهشی خودتان توضیح دهید. آیا کتاب دیگری از پشوورسکی را ترجمه خواهید کرد؟ از اساس در حال حاضر مشغول به تالیف یا ترجمه چه اثری هستید؟
در پاسخ به ترجمه اثر دیگری از پشوورسکی باید بگویم که انتشارات دانشگاه کمبریج به زودی کتاب دیگری از این نویسنده منتشر خواهد کرد. پشوورسکی در «بحرانهای دموکراسی» این سوال را مطرح میکند که آیا دموکراسی در بحران است؟ و به این نکته اشاره میکند که تهدیدهای فعلی دموکراسی فقط سیاسی نیستند: بلکه عمیقاً در دموکراسیهای امروز و در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کنونی ریشه دارند. در دورانی که ترامپ، پوتین و برگزیت از یک سو، و خیزش جنبشهای راست افراطی از سوی دیگر دموکراسیها را تهدید میکنند؛ پشوورسکی میخواهد بحرانهای دموکراسی را شناسایی و معرفی کند و چشماندازی از آینده دموکراسی ارائه دهد.
البته باید بعد از عرضه و در دسترس بودن کتاب درباره ترجمه آن تصمیم گرفت؛ ولی به نظر میرسد ترجمه این کتاب میتواند مکملی برای «دموکراسی و محدودیتهای خودگرانی» باشد.
نظر شما