مراسم بزرگداشت شهروز رشید شاعر؛ نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم برلین با حضور شاعران، نویسندگان و علاقهمندان ادبیات فارسی د در کتابفروشی نشر رود برگزار شد.
سپس علی عبداللهی شاعر، مترجم و نویسنده به آشنایی خود با شهروز رشید اشاره کرد و درباره فعالیتهای فرهنگی او در برلین صحبت کرد. عبداللهی گفت: من در سال 2004 با شهروز رشید آشنا شدم و از آن به بعد همواره به دلیل سفرهای فرهنگی ام به آلمان سالی دو تا سه بار به دیدارش میرفتم. از این رو همیشه در جریان کارهایش قرار داشتم، چه کارهای کلاسی و آموزگاری، چه شعرهای تازه و چه ترجمههای مختلفش حتی تشویقش کردم که برخی از ترجمههایش را در ایران منتشر کند، در حالی که او چندان راضی به انتشار کارهایش در هیچ جایی نبود و به نسبت کاری که کرده، آثار کمی ازش منتشر شده.
او افزود در کنار برخی یادداشتهای مختلف و مقالات، حدس میزنم کارهای بسیاری از او هم بهصورت شفاهی در فایلهای صوتی باقی مانده و حتی روی کاغذ هم پیاده نشده است.
عبداللهی افزود: شهروز رشید جزو تبعیدیهایی نبود که زبانشان در دهه 40 مانده باشد؛ او همواره در تکاپور بود و سعی میکرد زبانش را زنده و پویا نگه دارد و این برای آدمی که خارج از ایران زندگی میکند بسیار مهم است؛ چرا که وقتی یک انسان در بستر زبانی دیگری زندگی میکند همیشه در این تناقض به سر میبرد که مناسبات واقعی جامعه میزبان با زبان دیگری است و شاعر و نویسنده مهاجر یا تبعیدی باید برای مخاطبان زبان مادری که با آنها ارتباط چندانی ندارد بنویسد؛ رشید ولی تلاش کرد این تناقض را از پیش رو بردارد و به همین دلیل مدام ادبیات ایران و آلمان را توامان دنبال میکرد و همیشه دنبال کتابها و فیلمهایی بود که در ایران جایزه کسب میکردند و مورد توجه منتقدان و مردم قرار میگرفتند. آنها را تهیه میکرد و میخواند و میدید.
تمرکز جدی رشید بر نظامی
عبداللهی در بخش دیگری از سخنرانی اش با اشاره به نگاه خاص این شاعر و منتقد مقیم آلمان گفت: او هرگز به دنبال ترجمه کتابهای پرفروش نبود و آثار خاصی را برای ترجمه انتخاب میکرد مثل آثار نوتهبوم، توماس برنهارد و چند تن دیگر. او مطالعات عمیقی در حوزه عرفان ایران و هند داشت و یادم می آید که اواخر سفارش کرده بود برایش از ایران کتابهای ابوریحان بیرونی و رسالات عرفانی نایاب را تهیه کنیم. در این اواخر، چند سال پیش، وقتی متوجه شد در حال خواندن و ترجمه کتابهای شوپنهاور هستم؛ مجموعه آثار این نویسنده و فیلسوف آلمانی را به من هدیه داد و تاکید کرد موضوع خوبی برای ترجمه است. این مجموعه نفیس الان زینتبخش کتابخانهام است. باید این نکته را هم اشاره کنم که کتاب «نوشتن خلاق» که حاصل کارگاه های ادبیاش در برلین بود در شرایطی منتشر شد که تا پیش از آن کتابهایی از این دست در ایران منتشر نشده بود و رشید اولین کسی بود که انتشار چنین آثاری را آغاز کرد.
عبداللهی با اشاره به پژوهشهای این شاعر و نویسنده توضیح داد : او به صورت جدی پژوهش میکرد و روی آثار نظامی کارهای ویژه ای انجام داد. در کتابخانهاش قفسهای داشت که در آن کتابهای تحقیقی درباره نظامی را گرد آورده بود و تقریبا اکثر کتابها درباره این شاعر بزرگ به قلم ایرانیها، آلمانیها و آدربایجانیها را به صورت دقیق خوانده بود و معتقد بود محققان درباره این شاعر بزرگ ایرانی چندان که باید به نکات جدیدی نرسیدهاند و در این زمینه بسیار فقیر هستیم. او درباره نظامی به درک جدیدی رسیده بود و فکر میکنم حاصل آن پژوهشها حتما باید منتشر شود و در دسترس علاقهمندان قرار بگیرد تا اهل فن بتوانند از آنها بهره ببرند.
وی با اشاره به روحیه خاص او گفت: رشید بیشتر از آنکه حرف بزند، اهل مطالعه و سکوت بود و در زندگی به سکوت کاهنانهای رسیده بود. و احساس میکنم رفتناش واقعا زود بود و در اوج شکوفایی درگذشت.
فراتر از ایدئولوژی
رضا علیزاده مترجم و از دوستان قدیمی شهروز رشید هم سخنران دیگر این مراسم بود. او ویژگیهای اخلاقی و فعالیتهای فرهنگی این شاعر و نویسنده را مورد واکاوی قرار داد و مفصل درباره دوست قدیمیاش سخن گفت. او هم بر تازگی، طراوت، چابکی زبانی وی با توجه به غربتنشینی کرد و با اشاره به آرمانهای اولیه، وی را شاعر نویسنده و انسانی بسیار فراتر از ایدئولوژی دانست و او را ذاتا شاعر و اهل فکر معرفی کرد که نمیتوانست در قالب ایدئولوژی خاصی دربند بماند که اگر پیروز میشد چه بسا خود او یکی از منتقدان و حتی قربانیان چنان سیستمی میشد.
آفریدن جهانی بهتر
همچنین در این مراسم علیرضا بهنام شاعر، منتقد و مترجم نیز گفت: آشنایی من با شهروز رشید به سال 2005 برمی گردد و در نخستین دیدارم متوجه شدم با شخصیتی جذاب و دوست داشتنی و منحصر به فرد روبرو هستم و از آن سال بین ما ارتباطی دور اما پر باری شکل گرفت.
وی افزود: شهروز رشید همان طور که در روز جهانی کارگر به دنیا آمد همواره در طول زندگی به آرمان گفت و گوی پویا که از لوازم دیالکتیک است وفادار ماند. او با شعرها، پژوهش ها، داستانها و ترجمههایش در کار آفریدن جهانی بهتر بود. جهانی سرشار از عدالت و انسانیت. شاید ماحصل زندگی او و پاسخ به این سوال که شهروز رشید بودن یعنی چه؟ در همین سه مفهوم خلاصه شود: گفتوگوی پویا، عدالت و انسانیت.
مرور خاطرات قدیمی
مظاهر شهامت شاعر و نویسنده اردبیلی هم در این مراسم متنی را که برای رفیق قدیمی اش نوشته بود خواند. در بخشی از یادداشت مظاهر شهامت آمده بود : رشید در قبیلهای زاده شده بود که با تحکم مدام بایدها، مدام در حال کوچ کردن بود. از گرم به سرد، از سرد به گرم، از خشک به باران، از برف به خاک، از دشت به کوه ، از کوه به دشت، از یاس به ترانه، از ترانه به میان ابرهای خاکستری و خاکستری و خاکستر. انسانی که کوچ می کند با اندوه از مبداء دل برمی کند و فرصت دل بستن به آن مقصدی را ندارد که خیلی زود مبداء دیگری خواهد بود به مقصدی دیگر. انسان در حال کوچ، روحی ناآرام، عاصی، رنجیده و سرگردانی را دارد. مدام می رود و می رود، گاهی اتراق میکند، اجاقی روشن می کند و اندکی میآساید. خاکستر اجاق بر جای میماند و ردپای اسبها و شتران. او که چنین میرود، کمترین خاطره را در یاد مسیر باقی می گذارد.
چنین انسانی از همه چیز می گذرد، که، همه چیز از او و بر او می گذرد. زمان، مدام میشکند، دایره می شود، دایره دایره پشت سر هم، وسعت های تنگ بسته و بسته، و تکرار انسداد در خط بی پایان. و چنین است، که او به هر آن چیزی که نمیتواند داشته باشد، و مدام از دست می دهد، با حسرت نگاه می کند و با حسرت می اندیشد، نه به نداشتن ها، که به از دست دادن ها در همیشه تا ابد. اما در هر حال، این صورت و شکل بسیار ساده و ابتدایی کوچ کردنی بود که قبیله رشید، به آن گرفتار شده و در آن مانده بود. شکل عمیق و دردناک آن ، وقتی واقعیت پیدا می کند که به حقیقت نوشتن رشید، تبدیل می شود. وقتی او، هنوز نیاسوده در لختی از دور از قبیله، میرود، این بار همه چیز سریع تر و ناگهانی، فرو میریزد، پرتاب میشود، گسسته و گسیخته و پراکنده میشود. او، ناگهان در میان، پاره گی ها و شکسته و شکستگیها و پاره خطهای بیحکایت یا با حکایات الکن، قرار میگیرد، به میان آنها، پرتاب شده میشود. او درمی یابد گویا هبوط، مکان و زمان به انتها رسیده و منتهی شده بر او نیست و او به آن منجر نشده است، بلکه هبوط، میانه در میان افتادن بر اوست. او که از ابتدا با زبان فاخر، رنجیدن و ترسیده شدن از مقدر شدن به کوچ کردن تا ابد را در کسوتی از شجاعت پنهان می کرد، و احساس آن را با احساس می نوشت، این بار به آن زبان و به آن شجاعت، نیاز دوچندان پیدا می کرد تا چنین احساسی را، به دانشی همیشگی از در کوچ کردن بودن، در خود تبدیل کند. پس برای همین است که بتدریج اما مدام، به سوی خویشتنی عقب مینشیند، که اگرچه نامطمئن اما به هر رو خفی گاهی، در برابر هجوم معنای سنت و مدرن، بر اوست.
غربت انسان را، کوچ کردن انسانی را که هم اوست و هم همگان، که مدام در حضور مرگ، زندگی میکنند.
در انتهای این برنامه پیام ناصر غیاثی نویسنده و مترجم و از دوستان قدیمی شهروز رشید برای حاضران خوانده شد.
شهروز رشید شاعر؛ نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم برلین در سال ۱۳۴۲ در فارسآباد در دشت مغان متولد شد و دوران کودکی و سالهایی از نوجوانیاش را در کنار عشایر سپری کرد. «کتاب هرگز»، «ناگهان در دل جنگل»، «قدم زدن»، «یادداشت های زیرزمینی»، «مرثیهای برای شکسپیر» و... برخی از کتاب های این شاعر، نویسنده و مترجم هستند. شهروز رشید چند روز پیش پس از مبارزه ای طولانی با بیماری سرطان در ۵۵ سالگی در بیمارستانی در برلین درگذشت.
نظر شما