مهدی اسحاقیان، روزنامهنگار پیشکسوت به مناسبت سالگرد درگذشت سیداحمد فردید در یادداشتی نوشته است: آنچه که از تاریخمندی هایدگر و فردید باید بیاموزیم این است که تنها راه برون رفت از وضعیت متصلب معاصر این است که به سرچشمه بازگردیم و با بازخوانی و بازیابی آن امکان دیگری را برای نجات هستی تاریخی خود برگزینیم.
فردید «زمانبودگی دازاین» و تاریخمندی را نزد هایدگر کشف کرد و میپنداشت که هر انسان و جمعیتی تنها در درون تاریخمندی خویش میتواند زمان حقیقی خود را بازیابد. بنابراین انتخاب یگانه او در تاریخ تفکر معاصر از سوی جریانهای معاصر مورد هجوم قرار گرفت. البته نحوه قرائت فردید مزید بر علت بود. به ویژه تاویلهای او از هایدگر در اوایل انقلاب از هایدگر که درست مطابق انحراف خود هایدگر از مبنای اندیشهاش یعنی «هستی و زمان» و به ویژه خطابه ریاست دانشگاهیاش بود.
در این میان گویی به دوران دگرگونی به عمد توجهی نکرد. دورهای که از آن به تاریخ هستی در اندیشه هایدگر یاد میشود. هرچند قرائت فردید از آن دوره نیز چنانکه اشاره میشود، ثابت مانده بود.
با این همه فردید با کشف هایدگر و طرح واقع بودگی و تاریخمندی به جریانهای فکری ایران که خواهان گذشت از حالت تصلب و انحراف از تاریخ بودند، این تذکر را داد که تنها راه برای برون رفت از این وضعیت بازگشت به سرچشمه و کشف امکان جدید در این سنت است.
فردید اما به گفته خود در هم سخنی با هایدگر تاریخ هستی را نحوه ظهور اسماُ تاویل کرد و در نتیجه «ولایت وجود» به ولایت موجود فرو کاسته شد که نقطه مقابل اندیشه هایدگر بود که از ابتدا بر نقد آن در تاریخ تفکر مغرب زمین از سقراط و افلاطون به این سو، بر آن اهتمام داشت. در نتیجه فردید با قرائت تئولوژیک از اندیشه هایدگر مجدد به گرداب موجودشناسی سقوط کرد.
امتیاز فردید اما در کشف اندیشه هایدگر و جریان معاصر اروپا در تاریخ معاصر تفکر ایران همچنان پابرجاست. هرچند گرایشهایی دیگر نیز با تمسک به اندیشههای پست مدرن که از برخی محورهای اندیشه هایدگر الهام گرفتهاند و بدون اشراف بر کلیت اندیشه او از آن دستاویزی برای مخالفت با گرایشهای علمی یا آزادیخواهی کرده و عنوان هایدگری بر خود گذاشتهاند.
آنچه که از تاریخمندی هایدگر و فردید باید بیاموزیم این است که تنها راه برون رفت از وضعیت متصلب معاصر این است که به سرچشمه بازگردیم و با بازخوانی و بازیابی آن امکان دیگری را برای نجات هستی تاریخی خود برگزینیم.
تاکنون امکانهای فقهی، صوفیانه، کلامی، عرفی در تاریخ هستی شناسی سنتی ما نتایج خود را به منصه ظهور رساندهاند آیا امکان دیگری از دل این سنت قابل کشف است؟ آیا در دل این ناامیدی امکان ظهور دیگری از هستی در اینجا امکانپذیر میشود؟ اهتمام بر تاریخمندی و زمان بودگی اصیل شاید امیدی را ایجاد کند. آیا نشانهای از این اهتمام نزد اندیشمندان یافت میشود؟ با توجه به این آمادگی شاید روزنه ای از ظهور و آشکارگی آن فراهم شود.
نظر شما