دریا بندری این رمان را در 23 سالگی ترجمه کرد و بعدها نیز در ترجمهاش بازنگری کرد. در واقع این ترجمه، نخستین ترجمه حرفهای دریابندری است و با این ترجمه خیلی زود به شهرت رسید و مورد توجهها قرار گرفت. لحنی که دریابندری در این ترجمه به آن دست مییابد، از مثالهای خوب در تاریخ ترجمه از یک رمان خارجی به فارسی است.
در شناسنامه کتاب قید شده که انتشارات امیرکبیر این ترجمه را بار اول در سال 1333 منتشر کرد. این کتاب در برگیرنده مقدمهای از دریابندری درباره ارنست همنیگوی و آثارش است که شناخت خوبی از نویسنده به مخاطب فارسی زبان ارائه میدهد.
وداع با اسلحه در سال 1929 از همینگوی منتشر شد. بر اساس این رمان فرانک بورزیگی فیلمی با همین نام در سال 1932 ساخت که موفق به دریافت جایزه اسکار شد. در سال 1957 نیز چارلز ویدور و جان هیوستن نسخه دیگری از این رمان اقتباس کردند که این نسخه نیز مورد توجه قرار گرفت و کاندیدای جایزه اسکار شد.
دریابندری در مقدمهاش بر رمان وداع با اسلحه مینویسد: « وداع با اسلحه که در 1928 منتشر شد، میکوشد جواب این سوال را بدهد. این کتاب داستان گرفتار آمدن جوانی است بهنام فردریک هنری در جنگ بیهودهای که هیچکس معنای آن را نمیفهمد. سربازانش با آن مخالفند، افسرانش سرخوردهاند و تکلیف خود را نمیدانند، کسی از کار سردارانش سر درنمیآورد. ابتدا فرمان عقبنشینی میدهند، و آنگاه سر راه مینشینند و افسرانی را که عقبنشینی کردهاند تیرباران میکنند. فردریک هنری هرچند ظاهراً از جنگ جان به در میبرد، پیدا است که جان او دیگر جان سالمی نیست.
مردی که در پایان کتاب زیر باران به هتل خود میرود، تا اعماق روح خود زخمی و خونین شده است.
به نظر میرسد که فردریک هنری از آن هنگام به بعد خود را جیک بارنز نامیده باشد.
همینگوی با نوشتن خورشید همچنان میدمد و وداع با اسلحه رسالت خود را برای بیان حالت عاطفی نسل بعد از جنگ انجام داد. همچنین با این دو رمان «سبک همینگوی» بهوجود آمد. «سبک» همینگوی بهوجود آمد، اما «مکتب» همینگوی هرگز بهوجود نیامد، زیرا از میان گروه کثیری که در اروپا و امریکا به تقلید او پرداختند ـ و میتوان گفت که پس از ظهور همینگوی کمتر نویسندهای از تاثیر او برکنار ماند ـ هیچکدام راز اصلی کار همینگوی را تماما درنیافتند. در نتیجه در زمینه کار او هرگز اثری که لااقل نزدیک به کار همینگوی باشد، پدید نیامد. گروهی به نوع وقایعی که در آثار او دیده میشد چسبیدند. جنگ و مرگ و شکست و خون را موضوع کار خود ساختند. در نتیجه به مرحله نویسندگان داستانهای پرحادثه سقوط کردند. گروهی کوشیدند انضباط عظیم نثر او را تقلید کنند، و در نتیجه دچار تکلف بیان شدند. حقیقت این بود که همینگوی به معجزهای توفیق یافته بود؛ او توانسته بود خودجوشی و خودرویی طبع را با انضباط همراه سازد. وی در ابتدای کار خود چند صباحی شعر میگفت. از روزهای شاعر یک چیز را همیشه به یاد داشت، و آن این بود که در نثر نیز چون شعر هرکدام را در جای خود و برای ایجاد اثر خاص خود به کار برد. اشتباه نشود که نثر او به هیچوجه «شاعرانه» لااقل به معنای متداول کلمه، نیست. خیالباقی و بلندپروازی شاعرانه در و دیده نمیشود. به زندگی با چشم تازهای، چشمی که هنوز رنگها را تشخیص میدهد، مینگرد. نگاه او مانند نگاه کودکی است که تازه چشم به جهان گشوده است. به همین جهت چیزهایی را میبیند که چشمهای پیر و خسته از دیدن آنها ناتوانند.
همینگوی گوشی تیز، شامهای تند، پوستی حساس، و ذائقهای قوی دارد. صدای لغزیدن یخ را درون سطل نقرهای که شیشه شرابی در آن نهادهاند، از پشت در اتاق هتل میشنود؛ بوی سنگفرش مرمر کف بیمارستان را میشنود؛ با پوست خود از لباس شسته و پاکیزه لذت میبرد؛ مزه شراب و بادام نمکسود و میگوی خشک را خوب احساس میکند. دنیا را از راه حواس قوی خود مینوشد و میبلعد. میکوشد دم را دریابد، با حادثهای شگرف به زندگی رنگ و معنی بدهد. این است که به میدانهای گاوبازی، و شکارگاههای آفریقا، و میدانهای جنگ و لجههای اقیانوس کشانده میشوند. هریک از آثار او سوغات یکی از این سفرهاست.»
در پشت جلد کتاب آمده است: «وداع با اسلحه» برنده جايزه نوبل ادبيات و در سال 1929 منتشر شده است. اين اثر داستان گرفتار آمدن مردي تنهاست، با جنگي بيهوده و عشقي ناخواسته است. قهرمان اين كتاب نماينده نسل خويش است و آنچه بر او گذشته است تنها مربوط به شخص او نيست، بلكه مربوط به انسان بهطور كلي است: انساني كه از جنگ و ستيز خسته شده و براي خود «صلحي جداگانه» ترتيب داده است. «وداع با اسلحه» يكي از بزرگترين آثاري است كه پس از جنگ جهاني اول و براساس تجربيات واقعي نويسنده اثر در ارتش ايتاليا نوشته شده است.
ما رو می گن داوطلب، ما همه ش خرحمالی می کنیم، هیچکس هم قبولمون نداره. وقتی خبری نیست قبولمون ندارند، وقتی کار هست قبولمون دارند. داوطلب مثل راه میون بره.
خواهش می کنم بذار وقتی اجباری نداریم دروغ نگیم.
اگه ترس از این نبود که این جور به روزگار خونواده ی آدم بیارند، هیچکس حمله نمی کرد.
اگه یک طرف دست از جنگ بکشه که جنگ تموم نمی شه.
وقتی مردم می فهمند جنگ چه قدر بده، دیگه نمی تونن جلوش رو بگیرند.
با به دست آوردن پیروزی جنگ به نفع آدم تموم نمی شه.
یک طبقه ای بر این کشورها حکومت می کنه که کودنه، هیچ چیزی نمی فهمه، هرگز هم نمی تونه بفهمه. به این علته که ما گرفتار این جنگ هستیم.»
رمان «وداع با اسلحه» نوشته ارنست همینگوی با ترجمه نجف دریابندری در 343 صفحه با تیراژ 500 نسخه به بهای 28هزار تومان از سوی موسسه انتشارات امیرکبیر راهی بازار نشر شد.
نظر شما