محسن شیرمحمد از نقش پایگاه «وحدتی» دزفول در توقف ارتش عراق مینویسد؛
پایگاه «وحدتی» دزفول؛ نقطه عطفی در جنگ ایران و عراق
محسن شیرمحمد، نویسندهای که پیش از این کتابهای «چشمان عقاب» و «مردان آسمان» را در حوزه دفاع مقدس تالیف کرده، در اثر جدید خود به تبیین نقش پایگاه «وحدتی» دزفول در توقف ارتش عراق در شمال خوزستان و حمایت از نیروی زمینی و دریایی ارتش و سپاه در یک برهه بسیار حساس از دفاع مقدس، میپردازد.
این پایگاه از نظر استراتژیکی چه جایگاهی در روند جنگ ایران و عراق داشت که برای انجام پژوهش و تالیف کتاب به سراغ آن رفتید؟
وقتی محور حمله ارتش عراق را بررسی کنیم، با سه جبهه شمالی، میانی، جنوبی روبهرو هستیم. در جبهه شمالی به علت کوهستانی بودن منطقه کردستان، بحث پیشروی ارتش عراق مطرح نبود. در جبهه میانی (منطقه کرمانشاه)، بحث تصرف ارتفاعات مرزی مطرح بود، نه نفوذ آنچنانی به خاک ایران. اما اولویت در این سه جبهه، منطقه خوزستان بود، چون این منطقه ازنظر طبیعی دشت و مسطح است.
ارتش عراق، یک ارتش تانکمحور بود. آنها در ابتدای جنگ، نیروی هوایی پیشرفتهای نداشتند و بیشتر متکی به نیروی زمینی بودند. خوزستان چه ازنظر منابع نفتی و آبی و چه ازنظر ارتباطی، به دلیل داشتن ساحل در شمال خلیج فارس، برای عراق بسیار اهمیت داشت. چون عراق یک ساحل 80 کیلومتری محدود بیشتر نداشت و برای توسعه نیاز به ساحل داشتند و برای دسترسی به ساحل باید به ایران یا کویت حمله میکرد که هر دو کار را هم انجام داد.
شاید پس از استان تهران، خوزستان مهمترین استان برای ایران است، چون بیشترین منابع نفتی و گازی، بیشترین منابع آبی و بیشترین تعداد سد و بیشترین میزان تولید برق در این منطقه است. بخشی از کشاورزی ما در منطقه خوزستان است. بندر امام خمینی (ره) نیز یکی از دو بندر اقیانوسی ایران است که به راهآهن سراسری نیز دسترسی دارد. قبل از ساخت بندر شهید رجایی در بندرعباس، تنها بندر اقیانوسی ایران بود. همه این عوامل، موجب اهمیت بسیار زیاد این منطقه برای عراق شده بود.
زمانی که عراق به خوزستان حمله کرد، سه محور برای آنها تعریف شده بود؛ محور شمال خوزستان به سمت دزفول، محور میانی به سمت اهواز و محور جنوبی به سمت خرمشهر، آبادان و در صورت امکان ماهشهر. در این سه محور هم دزفول برای ارتش عراق در اولویت قرار گرفت، چون دزفول گلوگاه خوزستان بود. در آن زمان تنها یک راه ارتباطی از سایر نقاط کشور به خوزستان وجود داشت و آن راهی بود که پس از عبور از تنگه «فنی» نزدیک خرمآباد به دزفول میرسید و راهآهن سراسری هم از آنجا عبور میکرد که اگر این تنگه تصرف میشد، ارتباط خوزستان با ایران بهطور کامل قطع میشد.
اگر این منطقه تصرف میشد، چه سرنوشتی در انتظار جنگ، بهویژه در جبهههای جنوب بود؟
در ارتش ایران یک اختلافنظر وجود داشت که اولویت اول کجا باشد. توان دفاعی ما کم شده بود، نیروی هوایی وضعیت مناسبی نداشت، لذا تصمیم نهایی گرفته شد که اولویت نخست دزفول باشد و سقوط نکند. یکی از دلایلی که برای سقوط خرمشهر مطرح شده نیز همین است که اولویت نخست نظامی برای ارتش، حفظ دزفول بود. اگر دزفول سقوط میکرد، غیرممکن یا خیلی سخت میشد، دیگر مناطق همچون اهواز و خرمشهر و آبادان را حفظ کرد. اگر تنگه «فنی» تصرف میشد، برای اعزام نیرو باید از مسیر شیراز به بوشهر استفاده میشد و اگر میتوانستند از آنجا عبور کنند تازه امکان ورود به خوزستان را داشتند. این کار به یک عملیات آبی-خاکی وسیع نیاز داشت که اصلا در توان ایران نبود. بنابراین دزفول ازنظر نظامی و استراتژیکی، اولویت نخست قرار گرفت.
در دزفول یک تیپ زرهی باید در کنار رود کرخه، بهعنوان یک سد طبیعی جلوی عبور عراقیها را میگرفت، چون امکان دفاع وجود نداشت. به پایگاه «چهارم شکاری وحدت» دزفول دستور دادند که تمام توان خود را برای ممانعت از عبور عراق از این رودخانه، بگذارند. پروازهای زیادی در این منطقه انجام شد. بالاترین سورتی پرواز در یک روز در زمان جنگ را در این پایگاه داشتیم. در یک روز از مهرماه، 67 سورتی پرواز و بمباران انجام شد. این پایگاه به دلیل نزدیکی به جبهه، زیر آتش توپخانه دشمن قرار داشت و سه بار اعلام شد پایگاه تخلیه شود. دو گردان از سه گردان این پایگاه تخلیه شد و خلبانان یک گردان باقیمانده همقسم شدند که کار بمباران هوایی را ادامه دهند، اگر عراقیها از کرخه عبور کردند، آن زمان هواپیماها را به دیگر پایگاهها منتقل میکنیم. در اثر این بمبارانها، ارتش عراق ترسید و متوقف شد.
این جریان تقریبا تا اواسط آبان ادامه داشت که ارتش عراق بهطور کامل در جبهه شمالی خوزستان متوقف شد. این توقف باعث شد در اهواز و جبهه جنوبی هم ارتش عراق متوقف شود. در این شرایط، ارتش میتوانست اولویت خود را به سمت اهواز و جنوب خوزستان متمرکز کند. خرمشهر سقوط کرده بود و اواسط مهرماه عراقیها قصد داشتند از خرمشهر عبور کرده و به آبادان برسند که نتوانستند.
چقدر از کار پژوهش درباره این موضوع انجام شده و اولویتها و اهداف اصلی شما از تالیف این کتاب کدامند؟
درنظر دارم در کتاب جدیدم، نقش این پایگاه را به تصویر بکشم و بگویم کاری که این پایگاه و خلبانان و نیروهای فنی آن انجام دادند، نقطه عطفی در جنگ ایران و عراق بود. این پایگاه باعث شد جلوی پیشروی ارتش گرفته شود. خود شهر دزفول در آن برهه، زیر آتش توپخانه عراق و موشکهای عراق قرار داشت. اگر این پایگاه سقوط میکرد، دزفول و شوش و اندیمشک هم سقوط میکردند. در واقع مقاومت پایگاه «وحدتی»، شهرهای مذکور را هم نجات داد. در ابتدا این پایگاه 107 خلبان داشت. حدود 40 خلبان در آن دو ماه شهید و تعدادی مجروح و اسیر شدند.
بیشتر منابع موردنیاز برای انجام این پژوهش جمعآوری شده و با تعدادی از خلبانان نیز گفتوگوهایی انجام دادم و درنظر دارم با تعدادی دیگر از خلبانان و افراد فنی پایگاه نیز گفتوگو داشته باشم. حتی در مسیر پژوهش برای این کتاب میخواهم به سراغ افراد سیاسی بروم. چون در آن برهه بنیصدر، رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت، مدتی نیز در ستاد فرماندهی در دزفول مستقر شد تا نیروی هوایی و نیروی زمینی زیرنظر شخص وی، جلوی توقف ارتش عراق را بگیرند. لذا صحبت با افراد سیاسی دخیل در این ماجرا نیز از اهداف من در این پژوهش خواهد بود. همچنین درباره نقش این پایگاه در پشتیبانی نیروی زمینی ارتش، نیروی دریایی و سپاه نیز با برخی افسران آنها گفتوگوهایی خواهم داشت.
نخستین هدف من از تالیف این اثر و دو کتاب قبلیام این است که نخست نام کسانی که برای کشور ایثار و جانفشانی کردهاند، در تاریخ بماند و آیندگان بدانند چه کسانی برای این کشور فداکاری کردهاند. فردوسی توانست زبان فارسی را زنده نگه دارد و امروز ما مدیون او هستیم و شاید اگر او نبود امروز زبان ما عربی بود. فردوسی با حماسهسرایی در واقع روحیه حماسه، فداکاری و دفاع از مرز و بوم ایران را زنده نگه داشت. با انجام این پژوهشها میخواهم در توان خودم کاری کنم نام این افراد در لابهلای صفحات تاریخ، گم نشود. هدف دوم نیز علاقه شخصی خودم برای اطلاع از حقایق و واقعیتهای گذشته کشور است. بازگو کردن و چاپ این مسائل در قالب کتاب، دیگران را هم آگاه خواهد کرد.
در این آثار در کنار تاریخ شفاهی، اسناد نیز ارائه شده است. ممکن است در تاریخ شفاهی به دلیل گذشت زمان، خطاهایی بوجود بیاید و یا ممکن است افراد حتی به عمد یا غیرعمد برخی مسائل را تفسیر کنند، بنابراین در کنار گفتوگوهای شفاهی، اسناد مکتوبی نیز ارائه میکنم تا از نظر صحت و دقت، نیز قابل قبول باشد.
گویا کتاب دیگری نیز در حوزه دفاع مقدس در دست تالیف دارید، در اینباره توضیح دهید.
کتاب دیگری با موضوع «هوا دریا در دفاع مقدس» نیز در دست پژوهش و تالیف دارم که حدود 70 درصد کار انجام شده است. در نیروی دریایی هم یک یگان هوایی به نام «هوا دریا» وجود دارد که این یگان دارای امکاناتی همچون هلیکوپتر و هواپیما است. این یگان بهویژه در شکست حصر آبادان، یکی از ستونهای اصلی بود. آبادان در محاصره عراق قرار داشت و هیچ راهی برای رسیدن به آن نبود، مگر دریا. بنابراین با هلیکوپترهای این یگان، مردم از آبادان تخلیه و در پروازهای برگشت، نیرو و مهمات به آبادان منتقل میشد. این یگان، وسیله دیگری به نام «هاورکرافت» یا «هوا ناو» در اختیار دارد که از طریق آن، سلاحهای سنگین به آبادان منتقل میشد. سقوط نکردن آبادان، مدیون این یگان است. این یگان یک تیپ از لشکر 77 را در همان زمان که در منطقه کرخه و دزفول درگیری بود، به جزیره آبادان منتقل کرد که جلوی سقوط آبادان را گرفتند.
نظرات