فرهاد حسنزاده معتقد است اینکه ادبیات کودک در فضای آکادمیک مطرح شده، بسیار خوب است اما نه برای نویسندهها، نویسندگی با پشت میز دانشگاه نشستن و تحصیلات آکادمیک حاصل نمیشود.
شما از نویسندگانی هستید که بسیاری از آثارتان ترجمه شده و خارج از کشور منتشر شده است، به نظر شما چقدر آثار تالیفی ما چقدر ظرفیت مطرح شدن در جامعه بینالمللی را دارد؟
آثار ایرانی در مقایسه با سایر کشورها به دلیل مشکلات داخلی که در صنعت نشر وجود دارد آثار قابل طرحی در سطح بینالمللی نیستند. مثلا یک نویسنده برای تولید یک رمان ممکن است سهسال وقت بگذارد؛ یکسال برای نوشتن، یکسال برای پیداکردن ناشر و یکسال برای تولید، توزیع و انتشار اثر. و اینکه یک نویسنده بتواند به حقالتالیف خودش برسد، زمان زیادی طول میکشد. از سویی تیراژ کتابها همبسیار پایین و معمولا هزار نسخه در چاپ اول خواهد بود و عملا چیزی دست نویسنده را نمیگیرد و به همین دلیل نویسندگی در کشور ما به شکل حرفهای درنیامده و نویسنده نمیتواند از این راه ارتزاق کند. اگه میخواهیم آثارمان در جامعه بینالملل دیده شوند باید فضایی ایجاد کنیم که نویسندگان احساس آرامش و امنیت کنند و دغدغه درآمد و ناشر و ... را نداشته باشند. اگر این اتفاق بیفتد شاهد تولید آثاری خواهیم بود که حرفهای زیادی برای گفتن خواهند داشت. همچنین برای اینکه به آن سطح برسیم نویسندگانی ما به ابزارهایی مانند سفر کردن نیاز دارند، سفرهایی به نمایشگاه خارجی تا بتوانند با فرهنگ، آثار و نویسندگان کشورهای دیگر آشنا شوند و در این شرایط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به ارتباطات و سرمایهای که دارد میتواند کاری کند که حداقل 10 نویسنده سالانه در نمایشگاههای خارجی حاضر شوند و با فضای نشر جهانی آشنا شوند. نویسندگان در اثر اینگونه بازدیدها دیدگاه جهانی و اعتماد به نفس پیدا میکنند و به شکل حرفهای به نوشتن آثار میپردازند چراکه با پیشینهای که ادبیات ایران دارد ادبیات ما میتواند حرفهایی برای مطرح کردن در سطح بینالمللی داشته باشد.
با توجه به آکادمیکشدن ادبیات کودک در سطح کشور و مطرح شدن ادبیات کودک در سطوح دانشگاهی به نظر شما تا چه اندازه نویسندگان جوانی که تازه به این حوزه روی آوردهاند، نیاز به تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی قبل از ورود به حوزه نویسندگی دارند؟
اینکه ادبیات کودک در فضای آکادمیک مطرح شده، بسیار خوب است؛ اما نه برای نویسندهها. این مسئله بیشتر برای منتقدان و کارشناسان این حوزه کاربرد دارد تا آثاری که منتشر میشود را براساس این متر و معیارها بررسی کرده و نتیجهها را به گوش نویسندگان برسانند. واقعیت این است که نویسندگی با پشت میز دانشگاه نشستن و تحصیلات آکادمیک حاصل نمیشود. بیرون کشیدن رگهها و ریشههایی که در هر اثری وجود دارد کار منتقدان است. اگر هم بخواهیم این گردونه را کامل کنیم، وجود مجلات ادبی و جلسات بحث و بررسی کتابها کمک میکند دیدگاه نویسندهها با توجه به نقدهایی که میشود، تغییر میکند و ضعفها و نقاط قوتش مشخص میشود و به شکل ناخودآگاه روی اثرش تاثیر میگذارد و تلاش میکند آنها را لحاظ کند.
پس با ورود نویسندگان جوان بدون تحصیلات آکادمیک به نشر موافقید؟
بله، باید عرصه را برای ورود نویسندگان جوان باز کینم، برخی نویسندگان خلاق، فکرهای خوبی دارند ولی وقتی عرصهای برای بروز وجود نداشته باشد، عقیم میمانند. نویسندگان جوان باید در کنار نویسندگان پیشکسوت چیزهایی را بیاموزند و جایی برای ارائه آثارشان وجود داشته باشد.
در حالحاضر شاهد افزایش گرایش مخاطبان مخصوصا نوجوانان به سوی آثار ترجمه هستیم؛ آیا این مسئله به خاطر ضعف آثار تالیفی است؟
نمیشود به این موضوع تکیه کرد چون تالیف ما بالا و پایین دارد گاهی درخشان و گاهی ضعیف بوده و نسبی است اما موضوع اصلی این است که حوزه ترجمه بیدر و پیکر است و مخاطب هم آنقدر تجربه ندارد و حرفهای نیست که بداند این کارهایی که ترجمه شده از بین کارهای برگزیده جهان انتخاب و منتشر شده است. او فقط اثر را میخواند و در ذهنش با آثار تالیفی مقایسه میکند و به آنها امتیاز میدهد. در این زمینه باید قانونی ایجاد شود که آثار ترجمه بیدر و پیکر تولید نشوند و موازنه بین آثار تالیفی و ترجمه را بر هم زنند.
به عنوان یک نویسنده شناخته شده و منتخب نهایی هانس کریستین اندرسن چه پیشنهادی به نویسندگان این حوزه مخصوصا نویسندگان جوان دارید تا بتوانیم شاهد تالیف آثار درخشان و جذاب در حوزه کودک و نوجوان باشیم؟
خواندن آثار مطرح و آثاری که جایزه گرفته و دیده شدهاند را به نویسندگان توصیه میکنم این کار سبب آشنایی آنها با معیارهای جهانی میشود، اما متاسفانه مطالعه در بین نویسندگان جوان ما کم است. از سویی یکسری موضوعات جهانی هستند که پرداختن به آنها میتواند آثارشان را به کتابهای جهانی نزدیک کند مانند پرداختن به کودکان کار، مسئله جنگ، فقر، آزادیخواهی و از این دست مسائل که عمومیت دارند و باید در فضای بومی ایران نوشته شوند. درحالیکه پرداختن به آثار فانتزی خیلی برای کشورهای دیگر جذاب نیست چون آثار فانتزی که در ایران نوشته میشود نسبت به آثار فانتزیای که در اروپا نوشته میشود، عقبتر است و طبیعتا از آثار ما چندان استقبال نمیشود چون آنها بهتر از این را دارند مگر آنکه فانتزی را با اساطیر ایرانی گره دهیم. و کار جدیدی ارائه کنیم. ما در ادبیات کهن موضوعاتی داریم که میتواند قابل طرح باشد.
در نمایشگاه کتاب و به طورکلی در صنعت نشر کودک شاهد حضور بیش از 350 ناشر کودک و نوجوان هستیم، آیا واقعا کشور ما به این تعداد ناشر در این حوزه نیاز دارد؟ و آیا این مساله سبب بیتوجهی به کیفیت کتابها نشده است؟
ما زیرساختهای لازم را در نشر کودک و نوجوان نداریم. باید در عرصه نشر حرفهای عمل شود و ناشران قوی با سرمایه زیاد و گروه کارشناسان ادبی و هنری وارد این حوزه شوند و بازاریابی و پخش خوب شکل بگیرد. اما عمدتا ناشران خردهپا با سرمایه اندک یا از روی ناچاری و علاقه به این کار روی آوردهاند. در مجموع تولید کتاب کودک و نوجوان کار سختی است. ممکن است چاپ اثر سخت باشد اما مهمترین قسمت کار پخش و فروش اثر است، بسیاری از کتابفروشیهای ما رغبتی به فروش آثار کودک ندارند چون این آثار قطر زیادی ندارند و از نظر قطع بزرگ هستند و جای زیادی در ویترین میگیرند. بنابراین کتاب کودک جایی در ویترین کتابفروشیها ندارد. کلا بحث نشر کودک و نوجوان یک زنجیره است. فروش و تولید کتاب باید به شکل حرفهای درآید. اگر ناشران کوچک با هم متحد شوند و نشر بزرگی را ایجاد کنند قطعا موفقتر خواهند بود. در بازدیدی که از نمایشگاه کتاب امسال داشتم ناشرانی را دیدم که از دانش کافی در حوزه کودک و نوجوان برخوردار نیستند و عمدتا کتابهای زرد با تصویرسازی و متن ضعیف تولید میکنند. لازم است نظارتی روی آنها صورت گیرد و استانداردی برای کتاب کودک تعریف شود تا همه از این استانداردها تبعیت کنند. زمانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای سایر ناشران حوزه کودک الگو بود. چون پذیرش اثر در کانون پرورش فکری بسیار سخت بود و معیارهایی در این زمینه وجود داشت. خوب است ما به این موضوع نزدیک شویم و خیلی از ناشران نتوانند به راحتی وارد این حوزه شوند. یادم است زمانی به ناشرها وام میدادند. در آن زمان پراید تازه آمده بود و این وام به وام پرایدی معروف بود و خیلیها به خاطر گرفتن وام پرایدی ناشر شدند.
به نظر شما وقتی مخاطبان به نمایشگاه کتاب میآیند، در مواجهه با این همه ناشر و عناوین کتاب کودک و نوجوان باید چکار کنند؟
مخاطبها دو دستهاند. برخی به دنبال ناشرهای شناخته شده و برند هستند، عدهای هم لیستی از کتابها در دست دارند و فقط بهدنبال خریداری آن آثار هستند و هنگام مراجعه به نمایگشاه کتاب دچار سردرگمی نمیشوند، اما تعداد این عده بسیار کم است. عده زیادی از مخاطبان از روی تفنن و سرگرمی به نمایشگاه میآیند و گاهی حتی قصد خرید کتاب هم ندارند. این عده اغلب سردرگم هستند و نمیدانند چه کتابی بخرند. از سویی نهادهایی هم که بتوانند مردم را در این زمینه راهنمایی کنند کم هستند و اطلاعرسانی آنها هم به گونهای نیست که بتواند برای جامعه کافی باشد. در چنین شرایطی صدا و سیما، فضای مجازی و رسانهها باید وارد عمل شوند و اطلاعات لازم را به مردم انعکاس دهند. همچنین در مدارس باید شبکهای وجود داشته باشد و از طریق مربیان آموزشی و مدارس اطلاعات لازم در زمینه کتابها را در اختیار بچهها و دانشآموزان قرار دهند.
با توجه به اینکه بعد از برگزاری 30 دوره از بزرگترین نمایشگاه کتاب کشور به این نتیجه رسیدهایم که مردم کتاب نمیخوانند و نمایشگاه سیویکم را با شعار «نه به کتاب نخواندن» برگزار کردهایم، به نظر شما آیا برگزاری نمایشگاههای کتاب میتواند نقشی در ترویج کتابخوانی داشته باشد؟
به نظر من شعار «نه به کتاب نخواندن» اصلا شعار مناسبی نیست، چون دو فعل منفی «نه» و «کتاب نخواندن» در آن وجود دارد. بهتر است در تعیین شعارهایمان نظر کارشناسان را لحاظ کنیم و حتی به مسابقه بگذاریم و بهترین شعار را انتخاب کنیم. نکته بعد این است که کتابخوان شدن جامعه صرفا به نمایشگاه محدود نمیشود. نمایشگاه بخشی از مجموعهای است که در این قضیه نقش دارند. بخشی از آن مربوط به نویسندگان، بخشی مربوط به مخاطبان و بخشی فضای عمومی جامعه است. نمایشگاه کتاب صرفا در تهران به این وسعت برگزاری میشود، مگر چند درصد جمعیت ما در تهران زندگی میکنند که بتوانیم همه را با برگزاری نمایشگاه کتاب کتابخوان کنیم. واقعیت این است که نگاه ما به نمایشگاه کتاب درست نیست و آن را با فروشگاه کتاب اشتباه گرفتهایم. همه راهها نباید به نمایشگاه ختم شود. نمایشگاه باید جایی باشد که مردم در آن کتاب را حس کنند و با کتاب آشنا شوند و فضایی شاد و مفرح داشته باشد تا قشر جوان و کودک از آن شادی و نشاط بهره گیرند و بفهمند کتاب بخشی از زندگی آنهاست و بعد راهی کتابفروشیها شوند. در غیر اینصورت برگزاری نمایشگاه به شکل کنونی بیشتر جنبه نمایشی و گزارش عملکرد دارد و صرفا به درد آمار دادن میخورد. فعالیتهای ترویجی نمایگشاه باید بهصورت رایج انجام شود صرفا نباید نمایشگاه به تهران محدود شود از سویی نمایشگاه باید بهگونهای باشد که دو یا سه روز آن به متخصصان حوزه نشر، نویسندگان و اهالی این حوزه اختصاص داده شود و بقیه روزها در اختیار مردم باشد.
شما فعالیت زیادی هم در نشریه دوچرخه دارید، آیا مطبوعات کودک و نوجوان هم میتوانند نقشی در اشاعه کتابخوانی داشته باشند؟
بچههایی که مجله میخوانند به دنبال خواندن مجله میتوانند کتاب هم بخوانند. جا دارد مطبوعات کودک و نوجوان با این نگاه که وجه سرگرمکنندگی آنها بیشتر شود تولید شوند. باتوجه به اینکه مطبوعات تحت نظر نهادهای خاصی هستند، آن نهادها غالبا انتظار دارند اهدافشان محقق شود و گاهی این اهداف آنقدر پررنگ است که وجه سرگرمکنندگی خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد چه خوب است که دولت حمایت بدون چشمداشتی نسبت به تولید این مجلات ایفا کند. از طرفی جمعیت میلیونی دانشآموزان در مدارس وجود دارد، وضعیت مطبوعات باید بهگونهای باشد که به راحتی داخل مدارس برود و بچهها بتوانند بخشی از آثارشان را در آنجا چاپ کنند چون بخشی از خلاقیت بچهها در این سن صورت میگیرد و راهی بهجز نشریات برای بروز خلاقیتشان ندارند.
ناشران ما ارتباط زیادی با نشر بینالملل ندارند، به نظر شما حضور ناشران بینالملل در نمایشگاه کتاب تهران چقدر میتواند در ایجاد ارتباط بین ناشران و نویسندگان داخلی و خارجی و تبادل رایت آثار موثر باشد؟
ما ریشهای کار نکردهایم. ریشه کار هم همان پذیرش قانون کپی رایت است که ما نپذیرفتهایم. این مسئله در حوزه بینالملل یک اصل است و هرکسی که کاری در این زمینه انجام دهد کار ناقصی است و بازده خوبی ندارد. صرفا ناشران خارجی کتابهایی را عرضه میکنند و کارایی لازم که با ناشران، مترجمان، مولفان و آژانسهای ادبی ارتباط بگیرند، عموما صورت نمیگیرد.
سیویکمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تا 22 اردیبهشت در مصلای بزرگ امام برپاست.
نظر شما