در «لولی خندهفروش» سیلان، دختر ریحان لولی، به مولا، پسری تاجیک دل میسپارد و خلاف رسم لولیها از عروسی جبریاش میگریزد. عشق سیلان و مولا با فراز و فرودهایش، هنجارهای لولیها و تاجیکهای روستایی را میشکند و دو قوم سخت بیگانه را به هم پیوند میدهد. این رمان، دریچهای است به دنیایی شگفت، ناآشنا و سرشار از خشونت و نابرابری نژادی و جنسیتی. کرمانینژاد با نگاهی روانشناسانه و با هوشمندی جامعهشناسی کارکشته، ظرافتهای باورها، اندیشهها و آداب و رسوم کولیها را به دنیای متن میکشاند. او با زبانی تصویری و شاعرانه، توصیفهای جانداری از فضای روستایی و کویری کرمان ارائه میدهد و روایتی پرکشش و جذاب را به مخاطب عرضه میکند.
رمان، شامل دو کتاب اول و دوم است که در بستر گذشته و حال در جریانند. کتاب اول، روایتی خطی و پرتعلیق دارد، اما در کتاب دویم، راویهای متکثر و گاه غیرقابل اعتماد، صداهای چندگانهای را فراخوانی میکنند و برخورد آواهای گوناگون، مخاطب را وارد فرایند خوانش دنیاهای ذهنی شخصیتها میکند. خوانندگان میتوانند در پس سپیدخوانیها و لایهلایههای متن کنشگر باشند و به لذتی ژرف دست یابند.
شخصیتهای زنده و پرتعداد رمان، باورپذیر، پویا و عامل هستند. شخصیت کانونی، سیلان است که با خوی سرکشی که دارد، برای تغییر شرایط میکوشد و میجنگد. او طرحوارههای زنانگی را به چالش میکشد و الگویی از زن قدرتمند و مستقل به نمایش میگذارد. او در عین حال، ویژگیهای مثبت زن سنتی را دارا است و نسبت به فرزندان و مردم اطرافش، احساس مسئولیت و مهر بیپایانی دارد.
از سویی، تنوع شخصیتها شایان توجه است و نویسنده در پرداخت طیفی از شخصیتهای گوناگون، از زن و مرد لولی و تاجیک گرفته تا رند دیوانهنما و طبیب جادوگر موفق بوده است. نامهای محلی مانند ریحان، همهگل، صفاهون، سبزهزار و آینه، دارای بار فرهنگی ویژه و نشانگر نزدیکی ذهن خالق اثر با طبیعت هستند. تأثیرپذیری از ساختار افسانهای، گاه یک بُعد از شخصیتها را پررنگتر میکند، اما شخصیتها همواره در دوسویگیها در نوسانند و اغلب خاکستری و ترکیبی از خوب و بد هستند. همین نوسان، آنها را ملموستر میکند و همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزد.
ساخت افسانهای در زبان نیز بازتاب دارد و شیوههای قصهگویی عامیانه به فراخور روایت افسانه غربتها، در متن به کار گرفته شدهاند. همنوایی تکنیک و محتوا، تناسب زبان با موقعیتهای گوناگون و تکثر لحن، از برجستگیهای زبانی رمان کرمانینژادند. سرعت روایت، با توجه به بیان حالتها و یا سرعت رویدادها تند و کند میشود و واژهگزینی با دقتی ویژه و بسته به خاستگاه اجتماعی شخصیتها صورت میگیرد. نویسنده، نهایت بهره را از فرهنگ عامه، ضربالمثلها، لهجه مردم کرمان و باورهای آنها برده است و دایرهی واژگانی وسیعی دارد. واژهسازیها و فراهنجاریهای زبانی هم نثر را زیباتر میکنند و تشخص ویژهای به زبان میدهند. لهجه مردم کرمان، در این اثر خوش نشسته است و به جای پیچیدهکردن متن، آن را شیرینتر و متفاوتتر میکند. با خواندن این رمان عاشقانه پرماجرا و هیجانانگیز، میتوان عشقی طوفانی و هنجارشکن را در سفر به بافتی غریب تجربه کرد.
نظرات