شنا در اقیانوس خلقت
اندیشههای مترلینگ را در باب انسان و راز هستی، با اندیشههای حکیم عمر خیام نیشابوری قیاس میکنند. آراء و اندیشههای مترلینگ بیشتر از لحاظ روانشناختی و شاخصه اخلاقی قابل بررسی است. شیفتگی وی به مسائل مرتبط با ابدیت و مرگ و زندگی و فلسفه خلقت عمیق و ریشه دار است. «موریانهها» و «زنبور عسل» از آثار شناخته شده مترلینگ هستند. او زندگی با نظم و ترتیب زنبور عسل و موریانه را در برابر کلید اسرار خلقت قرار میدهد و از زندگی این حشرات کوچک برای انسان مثال میآورد و چون معادله جبری در برابر هم قرار میدهد تا به سر هستی و اثبات خالق گیتی نزدیک شود.
مترلینگ در نمایشنامههایی که برای صحنه نوشته است به تمامی از اسلوب مکتب سمبولیسم تبعیت کرده است. به گفته عبدالحسین نوشین مترجم نمایشنامه «پرنده آبی»، مترلینگ گاهی در تبعیت از شاخصههای سمبولیسم زیاده روی کرده و در آثارش علامات و اشارات اسرار آمیز مبهم و پیچیده ای لحاظ میکند که درکش برای مخاطب سخت میشود. موضوع آثار این نویسنده توانمند بلژیکی همیشه بدیع و بکر است و خلاقیت وی در این است که تلاش میکند خاطرات و دلواپسیهای درونی، احساسات مبهم و پیچیده و غیر قابل توصیف بشری را شرح داده و عوامل نامریی و اسرار آمیز روحی را جلوه گر سازد.
نمایشنامه «پرنده آبی» را مترلینگ در پنج پرده و 10 تابلو نگاشته است. او در تابلوی نخست نمایش خانه هیزم شکن را این گونه معرفی میکند: «کلبه گرچه محقر است ولی از آن بوی فقر نمیآید. چند تکه هیزم در بخاری دیواری کم کم میسوزند؛ یک ساعت دیواری با پاندول وزنهای، شیر آب، یک گنجه و چند پارچه ظرف دیده میشوند. روی میز یک چراغ نفتی روشن است – پای گنجه یک سگ و گربه چنبره زده و خوابیدهاند و...»
مترلینگ در یک فضای کاملاً رئال رخدادهایی را رقم می زند که بیشتر به فانتزی طعنه می زند. تیل تیل و می تیل، دو کودک قهرمان قصه در مسیر رو به جلو رخدادها در فضایی غوطه میخورند که رمز وار و غیر واقعی است. در همان دقایق اولیه نمایش پیرزن قوز با چشمی کور و پای لنگان به خانه گام میگذارد که مترلینگ از او به عنوان «پری» یاد میکند. پری که بجای در از پنجره بیرون میرود.
وقتی در تابلو دوم نمایش وارد خانه پری میشویم، با فضای فانتزی و غریبی مواجه میشویم که در آن سگ و گربه، آب و نان با هم گپ زده و مجادله میکنند. گربه در پاسخ نان و اعتراض به همسفرانش میگوید: «خوب بیشتر از این پر حرفی نکنیم، وقت می گذره. همه می دونیم علت این اجتماع چیه؛ البته همه به گوش خودتان شنیدید که پری میگفت: آخر این سفر زندگی منم هم تمام می شه... من میگم به هر وسیله و هر قدر که ممکنه باید این زندگی را درازتر کرد. از طرف دیگر باید فکری برای بقای نسل خودمان و سرنوشت بچه هامون بکنیم.»
راه و بیراهه
مسافران عجیب و غریب نمایشنامه مترلینگ در مسیر یافتن پرنده آبی خصلتهایی را بروز میدهند که در واقع ضعفها و آشفتگی نوع بشر را هدف قرار دادهاند. در صفحه 39 نمایشنامه از زبان گربه همیشه معترض میشنویم: «گوش کنید ما حیوانات، اشیاء و عناصر اصلی هستیم، همه ما دارای روحی هستیم که بشر هنوز آن را نشناخته و به آن دست نیافته و همین یک خرده استقلالی هم که برای ما باقی مانده به همین جهتِ. اما اگر بشر در این سفر پرنده آبی را پیدا کنه کلیه اسرار بر او کشف می شه و هر چیز که تا به حال بر او نامعلوم بوده معلوم خواهد شد. آن وقت دیگر ما کاملاً در چنگال بی رحم بشر خواهیم افتاد... اما باید مخصوصاً بدونید آن چه را که شنیدید ابداً گفتار من نیست؛ بلکه رفیق من «تاریکی» که پاسبان اسرار ازلی است به من خبر داده ... پس سلامت و صلاح ما اینه که به هر قیمتی هست نگذاریم بشر این پرنده را پیدا کنه.»
در پرده سوم نمایش وقتی حیوانات و تیل تیل به کاخ تاریکی میرسند، بیانیه اعتراض آمیز نویسنده به زیاده خواهیها و منشهای ناعادلانه بشری را از زبان تاریکی که مترلینگ او را به شکل پیرزنی با لباس بلند سیاه ترسیم کرده دنبال میکنیم. ننه تاریکی در تابلوی چهارم نمایش با فریاد میگوید: «آخ! پروردگارا! ببین در چه روزگاری زندگی میکنیم؟ من دیگر یک دقیقه راحت ندارم! دیگر از دست بشر نه روزم را میفهمم نه روزگارم را! از چند سال پیش به این طرف دیگر نمیفهمم خیال بشر چیه! نمیفهمم بشر چرا آن قدر دیوانه شده! به کجا میخواد بره! به کجا می خواد برسه! کجا را می خواد بگیره؟ آن قدر فضولِ که میخواد از همه چیز سر در بیاره! خودش را نخود هر آشی می کنه! هیچ کدام از وحشتهای من جرات نمیکنند از زیر زمین هاشان بیرون بیایند. همه شبحها و دیوها و غولهای من فرار کردهاند. بیشتر ناخوشیهای من حالشان خوب نیست ...»
تابلوی آخر نمایش مترلینگ تیل تیل را از خواب شیرین و عجیب و غریب خود بیرون میکشد در حالی که هنوز در رؤیای پرنده آبی غوطهوراست. مادر تیل تیل سخنان پسرش در سفر اودیسه وارش را هذیان تلقی میکند و زن همسایه در تشریح رفتار بچهها ابراز میکند: «بی خود نترسید. من می دونم چیه. ناخوش نیستند. هر دو به دنده چپ خوابیدهاند، موقع خواب هم به نور ماه نگاه کردهاند... اینها را هم که می گند خواب دیدهاند؛ نوه کوچک من هم که ناخوشِ بیشتر وقت همین طورِ... حکیم می گه اعصابش ضعیفه... اما می دونم چشِ. چی علاجش را می کنه ... این فکر از کلهاش بیرون نمیره، پرنده تیل تیل را می خواد.»
نتهای حیات بخش
موریس مترلینگ سال 1862 در شهر گان بلژیک متولد شد. وی در سال ۱۹۴۹ در سن ۸۷ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت. مترلینگ در اعترافاتش نوشته، وقتی به دنیا آمد. چند روزی ساکت بود و بعد از آن حالات بحرانی بسیار عجیبی از خود نشان داد و شبانه روز چنان فریاد میکشید که تحمل وی برای افراد خانواده بسیار دشوار شد. پزشکان هم با مداوای زیاد موفق نشدند او را ساکت کنند؛ رفته رفته پس از 6 ماه ناراحتی و بحران شدید حالت طبیعی خود را از سر گرفت. مترلینگ دو بار جایزه ادبیات نمایشی فرهنگستان زبان و ادبیات فرانسه را به خود اختصاص داد و سال ۱۹۱۱ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد.
از مهمترین آثار این نویسنده مکتب سمبولیسم میتوان به عقل و سرنوشت، زنبور عسل، پرستشگاه مدفون، باغ دورو، فراست گلها، ژویزول (نمایش در 5 پرده)، تراژدی مکبث (نگاه جدید به تراژدی شکسپیر)، مونا و آنا (نمایش در 3 پرده)، آریان و بارب به لو (نمایش برای تئاتر و اپرا) اشاره کرد. برخی از نمایشهای مترلینگ به شکل اپرا نیز اجرا شده است.
چاپ دوم نمایشنامه «پرنده آبی» را نشر قطره سال 1390 در شمارگان 5500 نسخه به دست مشتاقان ادبیات نمایشی رساند. برگردان این اثر تحسین برانگیز حاصل تلاش زنده یاد عبدالحسین نوشین است که در دهه 30 نخستین بار این مهم را انجام داد. یادش گرامی.
نظر شما