حجتالاسلام فلاحرفيع در نشست «بررسي رئوس كلي آراي افلاطون» گفت: افلاطون نخستين فيلسوفي است كه فلسفه مضاف نظير فلسفه اخلاق را مطرح كرد. اين نشست امروز (چهارشنبه 18 اسفند) در سراي اهل قلم خانه كتاب برگزار شد./
صابري در ابتداي سخنانش مختصري از زندگي افلاطون ذكر كرد و گفت: او در سن 81 سالگي و هنگام نوشتن كتاب از دنيا رفت.
وي با اشاره به انتقادات وارده به افلاطون گفت: نيچه، افلاطون را بسيار مورد انتقاد قرار ميداد. او در «غروب بتها» نوشته است كه چگونه ميتوان از طريق فلسفي بتشكني كرد، در حالي كه افلاطون با پتك فلسفه را شكست.
صابري ادامه داد: ماركسيستها نيز در اعتراض به افلاطون، نظريه او را نوعي ايدهآليسم عيني ميدانند، نظريهاي كه در دوره جديد به موزهها سپرده شد. آنان همچنين معتقدند افلاطون شكوفه بيباري است كه از درخت دانش انساني سرزده است. همچنين امثال پوپر، فيلسوف معاصر، او را فيلسوف نيرنگباز ميدانند.
وي افزود: همچنين هايدگر معتقد است تفكر افلاطون تابع تحول ماهيت حقيقت در يونان باستان شد. تفكر قبل از افلاطون وجودبين و سنتي بود و حقيقت را واقعيت بنيادي قلمداد ميكرد، اما افلاطون با انديشههايش تفكر موجودبين را حكمفرما كرد.
سپس منفرد درباره شناختشناسي افلاطون گفت: غربيها به افلاطون كملطفي ميكنند، زيرا هر فيلسوفي كه بخواهد در حوزه شناختشناسي نظري بدهد، ناگزير بايد افلاطون بخواند، چرا كه نظريه او در اين حوزه هنوز باطراوت است.
وي با اشاره به تاثيرپذيري افلاطون از سقراط و فلاسفه پيش از او اشاره كرد و گفت: در مكتب افلاطون نميتوان شناختشناسي را از وجودشناسي جدا كرد. فلسفه يعني نگرش يك فيلسوف به انسان، جهان و خدا، نگرشي كه در نزد افلاطون نيز وجود دارد بنابراين او فيلسوفي الهي نيز به شمار ميآيد.
منفرد ادامه داد: او در كتاب «جمهوري» از وجود كاملتر و واقعيتر در هستيشناسي ياد ميكند، به اين معنا كه افلاطون براي وجود، مراتبي را قايل ميشود. او معتقد به دو عالم است، عالم محسوسات و عالم مثل يا شناختنيها. به اعتقاد او، موجودات عالم محسوس متغيرند، اما موجودات عالم مثال، ثابت اند. اين موجودات ثابت در واقع سايهاي از موجودات برين محسوب ميشوند، چرا كه حقيقت در جاي ديگري است.
وي افزود: به گفته افلاطون، مثل از مثال خير به وجود ميآيند، زيرا خير منشاء تمام زيباييهاست. در عالم محسوسات كه عالم ديدنيهاست، خورشيد خداي روشنايي است، اما روشن كننده عالم مثل، خير است. نوافلاطونانيان اين خير را به خداوند تعبير كردهاند.
منفرد رابطه خير با مثل را علت و معلولي و نه منطقي دانست و گفت: به اعتقاد او، مثل منشاء محسوساتند. آنها نه «بود» ند، نه «نبود»، بلكه «نمود»ند. شناخت حقيقي بايد دو شرط داشته باشد كه خطاناپذير بودن نخستين آنهاست. همچنين شناخت بايد درباره موضوعي باشد كه حقيقي و واقعي است.
وي افزود: به باور افلاطون، نفس است كه به كمك بدن امور محسوس را شناسايي ميكند. در واقع نفس، مجردي است كه شناخت امر حسي را بر عهده دارد.
اين پژوهشگر با اشاره به استفاده مكرر افلاطون از واژه «تئوريا» در آثارش گفت: «تئا» به معناي نمايش و «اوريا» به معناي ديدن است. افلاطون اين واژه را براي نظاره مثل به كار ميبرد.
وي افزود: او در كتاب ششم جمهوري، روح بزرگمنش، وقف شدن در تماشاي هستي ابدي و نظاره مثال خير را از ويژگيهاي مهم فيلسوف معرفي ميكند.
سپس فلاحرفيع ابتدا به بيان محورهاي بحثش پرداخت و گفت: كلياتي درباره آثار و طبقهبنديهايي كه از آنها وجود دارد، از موارد مهم درباره افلاطون است كه بايد درباره آنها بحث شود.
وي افزود: كثرت آثار افلاطون از موارد قابل توجه درباره اين فيلسوف يونان باستان است. شايد او نخستين فردي است كه با نوشتن برخي كتابهايش به قلمروي فلسفه مضاف نظير فلسفه اخلاق وارد شد. همچنين آثار او علاوه بر ارزش محتوايي، از ارزش هنري نيز برخوردارند.
فلاح رفيع يادآور شد: كثرت آثار او موجب شده است كه متفكران از قرن شانزدهم به طبقهبندي آن بپردازند. روش، تحول فكري، موضوع و ترتيب تاريخي، از جمله قالبهاي اين طبقهبندي اند.
وي افزود: از ميان اين طبقهبنديها، آنچه را از سوي كاپلستون انجام گرفته است با اندكي تغيير ميپذيرم. مجموعه آثار او را ميتوان در چهار بخش، ابتدايي، مياني و انتقالي، تكميلي و سپس تعميقي تقسيمبندي كرد.
فلاح رفيع ادامه داد: آثار آغازين او شامل دفاعيات است كه بر نوع دفاع اثباتي سقراط و دفاع نفيي تقسيم ميشوند. رسالات آپولوژي و كريتون از جمله آثار در دسته اول به شمار ميآيند. «دفاع ابطالي» نيز كه شش اثر را شامل ميشود، در رد مخالفان سقراط است.
وي آثار مياني يا انتقالي افلاطون را مشتمل بر هفت رساله دانست و گفت: «منون» يكي از اين رسالات است كه انتقال او از قبل از كمال به دوره كمال را نشان ميدهد. «هپياس اول» كه درباره زيباييشناسي است و همچنين «هپياس دوم» كه درباره راستي، دروغ و خطاي عمدي و غيرعمدي است، آثار دوره تكميلي او را تشكيل ميدهند. او در اين دوره هر آنچه را از آرا و انديشه داشت ارايه كرد.
وي آثار تعميقي او را عمق دادن و پرورش انديشههاي پيشنش برشمرد.
نظر شما