دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۹
پایانِ باز روایت مسلط داستان را به نفع مخاطب به هم می‌زند

فریبا صدیقیم، نویسنده، گفت: پایان باز می‌تواند انتخاب خلاقانه‌ای برای نویسنده باشد که بیشتر از اینکه اطمینان وی را به تحلیل‌هایش نشان دهد، بینش هنری و عاطفی وی را انعکاس می‌دهد؛ بینشی که در آن نویسنده از تجویز یک تفسیر واحد خودداری می‌کند و در عوض نتیجه‌ای پیچیده‌تر و تاویل‌پذیرتر ارائه می‌دهد.

فریبا صدیقیم در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره پایان‌بندی و مباحث مطرح در این حوزه عنوان کرد: به نظر من در پایان‌بندی است که عصاره معنا و جهان‌بینی اثر شکل می‌گیرد. این قسمت از اثر در رضایت نهایی مخاطب نقش بزرگی دارد و تاملات و تفکرات و عواطف داستان را بسته به نوع پایان‌بندی، گویی از رودخانه‌ای به دریایی می‌ریزد؛ در همین قسمت است که داستان و برداشت‌های آن می‌تواند در ذهن مخاطب ادامه یابد و تاثیر ماندگارتری بگذارد. یک پایان‌بندی بد حتی می‌تواند اثر کلی داستان را در ذهن مخاطب تحت تاثیر قرار دهد؛ مانند طعمی تلخ یا نامطبوع که در انتهای یک غذای لذیذ حس شود.

وی ادامه داد: پایان‌بندی لازم است از نظر ساختار معنایی- فرمیک، یعنی چه از نظر مضمون و معنا و چه از نظر تکنیک و فرم، ادامه‌ی منطقی و علت و معلولی کل اثر باشد و حاصل رشد و تحولات داستان در زمان؛ به عبارتی پایان‌بندی باید با مضمون و هدف کلی داستان همخوانی داشته باشد. من شخصاً البته خلافش را کم ندیده‌ام؛ پایان‌بندی گاه بسیار شتاب‌زده تمام می‌شود، مثلاً شاید به خاطر اینکه نویسنده خسته شده و همت و صبری را که به اول و وسط داستان اختصاص داده به پایان‌بندی اختصاص نمی‌دهد و با جمع‌بندی بی‌حوصله بر زیباشناسی اثر تاثیری منفی می‌گذارد و مخاطب را با انتظاری برآورده نشده رها می‌کند و گاه بر عکس، پایان‌بندی بیهوده کش می‌آید و مخاطب خسته را در نهایت به بیرون از اثر پرتاب می‌کند. اگر پایان‌بندی با ضرباهنگی منطقی نسبت به کل اثر و البته حفظ تعلیق انجام شود، تجربه عاطفی قوی‌تری می‌آفریند. در عین حال می‌شود با یک لحظه تکان‌دهنده، یک شگفتی خوشایند و یا اتفاقی به پایان برسد که باعت شوق و شور مخاطب و ادامه‌ی تفکر وی حتی بعد از زمین گذاشتن اثر شود.

نویسنده رمان «لیورا» افزود: گاه مشاهده می‌کنیم که اثر بیشتر از اینکه تحت تاثیر روال منطقی خود پایان بگیرد تحت تاثیر تصمیم نویسنده به پایان رسیده و این اوست که صرف‌نظر از تحولات درون داستان نتایج خود را بر داستان اعمال و تحمیل کرده و پایان‌بندی به نوعی از کل اثر خارج می‌ماند. این اتفاق بیشتر وقتی می‌افتد که نویسنده قصد رساندن پیامی قطعی و معمولاً کلیشه‌ای-سنتی را دارد. طبعاً هر ژانری می‌تواند پایان‌بندی متفاوتی از دیگر ژانرها داشته باشد و نمی‌شود قوانین قطعی برای پایان‌بندی قائل شد. مثلاً در بعضی از پایان‌بندی‌ها باید گره‌گشایی انجام شود و معماهای ساخته شده حل و فصل شوند، مانند داستان‌های جنایی اما بسیاری از داستان‌ها می‌توانند از پایان‌بندی باز یا تفسیری استفاده کنند که اجازه می‌دهد مخاطب تعبیر و برداشت خود را داشته باشد. به هر صورت با توجه به اهمیت این موضوع، نویسنده لازم است با دقت و حساسیت، پایان‌بندی‌ای را انتخاب کند که نه تنها به کل داستان اعتبار بیشتری ببخشد، بلکه به هوش خواننده نیز احترام بگذارد و تجربه‌ای ماندگار برای او بسازد.

وی در پاسخ به این پرسش که «پایان‌بندی باز و انتخاب آن در داستان، در چه شرایطی قابل قبول به نظر می‌آید؟» با بیان اینکه «پایان باز مخاطبان مدرن را با سلیقه‌های مختلف راضی می‌کند و باعث می‌شود که مخاطب مدرن سهمی از نوشته را تصاحب کند و ادامه روایت را به عهده بگیرد»، توضیح داد: خوب خواندن و خوب نوشتن بسیار به هم نزدیک است و درک این موضوع اهمیت دارد که حتی برای نویسنده شدن باید یک خواننده خوب بود. اگر به راوی‌های قدیم‌تر نگاهی بیندازیم (مثل راوی دانای کل و بخصوص در بعضی مکاتب) می‌بینیم که راوی حق داشت روی صندلی استادی بنشیند تا به ما زندگی و اخلاق را یاد بدهد و به طور کلی گوینده مطلقی باشد که قوانین غیرقابل تغییر شر و خیر را تشخیص می‌دهد و به ما اعمال می‌کند و مخاطب بیشتر از اینکه بیندیشد باید یاد بگیرد و اجرا کند، حالا شده از سرنوشت آدم‌های منفی‌اش درس عبرت بگیرد یا برعکس از آدم‌های خوبش درس اخلاق و آنچه که مجاز است. پایان باز در داستان این روایت مسلط را به نفع مخاطب به هم می‌زند و نقش او را در خوانش فعال می‌کند.

نویسنده کتاب «چه کسی آب آبگیر را تمام کرد؟»، افزود: حالا بیاییم نگاه نزدیک‌تری به پایان باز بیندازیم و اینکه چرا نویسندگان این دوره تمایل دارند از این تکنیک استفاده کنند. به طور کلی پایانی را باز می‌دانم که در خود برخی سوالات را بی‌پاسخ و برخی مشکلات را بی‌نتیجه و حل نشده باقی بگذارد تا به خواننده اجازه دهد داستان را در ذهنش ادامه دهد و احتمال اتفاقات مختلف را تصور کند؛ یعنی به نوعی رویارویی با عدم قطعیتی که همواره به صورتی واقعی، بخصوص در زندگی مدرن و پسامدرن با آن روبه‌روییم. در این روند مخاطب خود درگیر امر تخیل می‌شود تا یکبار دیگر به روند داستان شخصیت‌ها، تصمیماتشان و نتایج بالقوه داستان فکر کند و با حس‌های پیچیده‌تری در مورد احتمالات مختلف بیندیشد. زندگی به طور کلی به ندرت پایان‌هایی کاملاً مرتب و منظم را ارائه می‌دهد و پذیرش این واقعیت که تمام موقعیت‌ها دارای راه‌حل‌های واضحی نیستند و هر موقعیتی دارای یک راه‌حل مطلق نیست از اهمیت بسیاری برخوردار است.

وی ادامه داد: پایان باز برای یک نویسنده نیز می‌تواند انتخاب خلاقانه‌ای باشد که بیشتر از اینکه اطمینان وی را به تحلیل‌هایش نشان دهد، بینش هنری و عاطفی وی را انعکاس می‌دهد، بینشی که در آن نویسنده از تجویز یک تفسیر واحد خودداری می‌کند و در عوض نتیجه‌ای پیچیده‌تر و تاویل‌پذیرتر ارائه می‌دهد. به قول کامو زیبایی دیکتاتوری نیست.

صدیقیم اضافه کرد: پایان باز از طرف دیگر می‌تواند منجر به بحث بین مخاطبان اثر در مورد معنای پایان شود بخصوص در دورانی که دوران ارتباطات است؛ اعم از بوک کلاب‌ها و انجمن‌ها و یا ارتباطات دنیای انتزاعی و آنلاین که این روزها رواج فراوان دارد. از نظر من استفاده از پایان باز یک ابزار ادبی قدرتمند است که می‌تواند عمق و پیچیدگی را به روایت اضافه کند و آن را تجربه‌ای به یاد ماندنی و تفکربرانگیز برای خواننده سازد؛ البته به شرطی که روند علت و معلول اثر را بهم نریزد، راضی کننده باشد و نه سرد کننده، و نیز نویسنده مواد خام لازم را در اختیار مخاطب گذاشته باشد و ابهام جانشیت ایهام نشود. در این حالت است که مخاطب در عوض اینکه با برداشتی ساده بگوید از اثر بدم آمد یا خوشم آمد، به آنالیز اثر می‌پردازد و سوخت و سازش با عناصر آن. البته این را هم باید اضافه کنم که گاهی اوقات، نویسندگان از پایان‌های باز به عنوان روشی برای باز گذاشتن امکان برای جلدها و سری‌های بعدی استفاده می‌کنند تا بتوانند ادامه‌ی داستان را در جلدهای بعدی از سر گیرند و شخصیت‌ها یا موقعیت‌ها را بیشتر کاوش کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها