دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۰
گویش‌ها فی‌نفسه وجود خارجی ندارند

بعضی گویش و زبان را یکی دانسته و برخی هم گویش و لهجه را تفکیک ناپذیر دانسته‌اند؛ گویش‌ها فی نفسه وجود بیرونی ندارند بلکه در مواجهه با زبان وجود خارجی پیدا می‌کنند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علی بداغی، شاعر و نویسنده: از قدیم بین زبانشناسان در خصوص تعریف این سه واژه اختلاف نظر وجود داشت. بعضی گویش و زبان را یکی دانسته و برخی هم گویش و لهجه را تفکیک ناپذیر دانسته‌اند.

به عقیده استاد فقید دکتر پرویز ناتل خانلری زبان رسمی وسیله مشترک ارتباط میان اقوام یک کشور است و در تعریف دیگر زبان را هر گونه نشانه‌ای که بوسیله آن زنده‌ای بتواند حالات یا معانی در ذهن خود را به ذهن موجود زنده دیگر انتقال دهد برمی‌شمارد. بنابر این تعریف و تعاریف دیگر شخص مخاطب باید به آن زبان اشراف داشته باشد تا ماهو معانی یا حالات را پی ببرد.

لهجه بعد از زبان و گویش قرار دارد چرا که اول باید زبان یا گویشی وجود داشته باشد تا لهجه ادای آن زبان یا گویش شکل بگیرد. تعریف کامل زبان را می‌توان این گونه برشمرد: زبان مجموعه ای از واژگان قراردادی و معهود است که توان انتقال هر آنچه که منظور گوینده است را در خود دارد.(وقتی می‌گوییم قراردادی یعنی مخاطب نیز برآن واژگان اشراف دارد). این تعریف شامل زبان اشاره نیز می‌شود. سلام نظامی نوعی زبان بی کلام اشاره است اما در نقاط مختلف جهان نوع و نحوه اجرای آن فرق می‌کند.

در خصوص گویش باید گفت که گویش‌ها فی نفسه وجود بیرونی ندارند بلکه در مواجهه با زبان وجود خارجی پیدا می‌کنند. به عنوان مثال r در واژه water در گویش بعضی نقاط کشور انگلیس حذف می‌شود و در برخی نقاط r به صورت کامل در تلفظ ادا می‌شود. پس گویش کلمه‌ای است که در کاربری یک زبان فرق کرده است. آذری‌های عزیز ما قند فارسی را گند تلفظ می‌کنند. بنابراین گویش نحوه ادای حروف یک واژه در مختلصه یا مخفف کردن ترکیب واژگان است. مثالی دیگر اینکه در تبری شیرافکن به شیروف مخفف می‌شود یا در آنِ واحد می‌شود اِنواهی. نکته قابل توجه در گویش این است که چون شکل واژه تغییر می‌کند کاربر اصلی آن واژه که در این فقره فارسی است متوجه‌ِ معتی آن نخواهد شد.

نکته قابل ذکر دیگر در خصوص زبان و گویش رابطه عموم و خصوص من وجه آنهاست یعنی زبان اکمل از گویش است چون هر زبانی گویشوری(کاربر) دارد اما گویش اخص و جزوی از زبان است که در حروف و ترکیب کلمات و واژگان آن زبان دست می‌برد و به نوعی با آن زبان اشتراکات ریشه‌ای دارد و اما لهجه ورای زبان و گویش مربوط به فراز و فرود و کشش واژگان(accent or drawl) بدون دست بردن یا حذف حروف آن است. اگر از یک اصفهانی یا یزدی یا اهل کاشان بخواهید که جمله‌ای را بر زبان برانند، نحوه ادای این جمله از زبان هر یک از این هموطنان متفاوت خواهد بود. بنابراین لهجه خاصِّ یک دیار یا منطقه است که با شنیدن آن پی به آن نام‌جا خواهید برد بدون اینکه فرد گوینده را بشناسید.

بعد از ادای جمله توسط فرد اول بلافاصله پی خواهید برد که این فرد اصفهانی است. لهجه‌ها اولین شناسای هر قوم هستند بنابراین داشتن لهجه برخلاف هجمه‌های ناصواب فرهنگی نه تنها دلیل خجلت و شرمندگی نیست بلکه موجب افتخار و تبختر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها