دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۷
دهه شصت نقطه اوج داستان‌های کوتاه بود

محسن پرویز؛ عضو هیئت مؤسس انجمن قلم بیان کرد: شمار داستان‌های بلند در دهۀ شصت به‌ویژه در نیمۀ نخست این دهه چندان زیاد نبود و داستان کوتاه بیشتر منتشر می‌شد، این داستان‌های کوتاه قابل تأمل بودند، و این نکتۀ مهمی است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ هفتمین دو فصلنامه اندیشه‌نامه پایداری به مدیر مسئولی محمدرضا سنگری و سردبیری محمدجواد کامور بخشایش از سوی اندیشکده ادبیات پایداری منتشر شد. پرونده ویژه این شماره از نشریه به موضوع ادبیات داستانی پایداری اختصاص یافته است. اندیشنامه پایداری این مطلب را جهت انتشار در اختیار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار داده است. آنچه‬ در‬ ادامه‬ می‬‌خوانید‬ خلاصه بخش‬ اول‬ گفت‬‌وگو‬ با‬ محسن پرویز؛ عضو هیئت مؤسس انجمن قلم است.

در حوزۀ ادبیات یا هنر مکتوب، دو گونه شعر و داستان داریم که خلاقیت و آفرینندگی، به‌معنای واقعی کلمه، در آن‌ها به‌چشم می‌خورد. سایر گونه‌ها این میزان از تخیل را ندارند.

ادبیات داستانی دفاع مقدس ذیل همین گونۀ خلاقانۀ ادبیات از همان سال‌های ابتدایی جنگ در رده‌های سنّی کودک و نوجوان و بزرگسال شکل گرفت، تولیدات اولیۀ کودک و نوجوان در حوزۀ ادبیات داستانی، به‌لحاظ کمّی و کیفی، برتری داشت و در طول زمان ادبیات داستانی بزرگسال نیز تقویت شد. در کنار این‌ها از همان سال‌های آغازین گونۀ ادبی دیگری به نام زندگی‌نامۀ داستانی خلق شد که به‌نوعی پیش از دفاع مقدس در ایران وجود نداشت.

در اوایل دهۀ شصت ما چند نهاد و فعالیت مشخص داشتیم که به‌عنوان کانون‌های اصلی تولید انواع مختلف ادبیات مرتبط با انقلاب و دفاع مقدس فعالیت ویژه داشتند. یکی از آن‌ها حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود، یکی دیگر مجلات خاصی بود که در دهۀ شصت پرطرفدار بودند. یکی دیگر از کانون‌های اصلی بخش‌های فرهنگی سپاه بود که به‌طور مشخص در این حوزه فعالیت زیادی داشتند.

مجموعه‌ای که آقای سرهنگی در حوزۀ هنری راه‌اندازی کرد، بیشتر به جنبۀ ثبت خاطرات و حفظ و بازنویسی آن‌ها می‌پرداخت و طبیعتاً در این دایره قرار نمی‌گیرد، اگرچه زحمت زیادی هم در آن مقطع زمانی کشیدند. در کنار این فعالیت ما در حوزۀ هنری شاهد برگزاری کلاس‌های داستان‌نویسی و جلسات نقد و بررسی شعر بودیم و نشریات حوزۀ هنری، به‌ویژه نشریۀ سورۀ نوجوان که برای ردۀ سنّی کودک و نوجوان منتشر می‌شد؛ به‌طور مشخص در حوزۀ ادبیات داستانی فعالیت داشتند و کتاب‌هایی هم تحت عنوان «سورۀ بچه‌های مسجد» و بعد هم برای بزرگسالان تحت عنوان «سوره» منتشر می‌کردند.

بخش زیادی از این‌ها تحت تأثیر دفاع مقدس بود و به موضوع دفاع مقدس می‌پرداختند و بسیاری از شاعران و نویسندگانی که بعداً به‌ویژه در حوزۀ شعر صاحب نام شدند نخستین آثارشان را در آنجا منتشر کرده‌اند. در نشریاتی هم مانند «کیهان بچه‌ها» به سرپرستی مرحوم امیرحسین فردی، جلسات نقد داستان برگزار می‌شد و فعالیت‌هایی نیز آن مرحوم در مسجد جوادالائمه داشت.


سپاه نیز در ایام جنگ صرفاً مأموریت نظامی نداشت. سپاه مجلات بسیار پرطرفداری داشت، و نشریه‌ای برای بزرگسالان تحت عنوان پیام انقلاب، نشریه‌ای برای جوانترها با نام امید انقلاب، و دو نشریه نیز برای کودک و نوجوان منتشر می‌کرد که یکی نشریۀ کودک مسلمان بلوچ ویژۀ سیستان و بلوچستان بود که مسائل محلی و منطقه‌ای در آن منعکس می‌شد، و دیگری نشریه‌ای عمومی که نهال انقلاب نام داشت. در واقع این نشریات (نهال انقلاب، پیام انقلاب، امید انقلاب) تقریباً همۀ رده‌های سنی را پوشش می‌دادند.


من به یاد دارم در سال ۱۳۶۴ شمارگان نشریۀ نهال انقلاب به بیش از سیصدهزار نسخه رسیده بود و گمان می‌کنم همان موقع کیهان بچه‌ها که نشریۀ نسبتاً خوب و مورد اعتنایی بود؛ کمتر از دویست‌هزار نسخه منتشر می‌شد. همۀ این‌ها از طریق شبکۀ توزیع و یا از طریق اشتراک به فروش می‌رسید و این فروش به خاطر حمایت‌ها نبود.


فروش این نشریات از همان قواعد کلی سایر نشریات در آن ایام پیروی می‌کرد. بدین معنا که اگر تقاضا افزایش می‌یافت شمارگان در شمارۀ بعد مقداری افزایش پیدا می‌کرد، و اگر مرجوعی یا ماندگاری در انبار بیش از ده درصد بود، شمارگان کاهش می‌یافت. همۀ نشریات از این قاعده پیروی می‌کردند. گزارش‌های میدانی که در نشریۀ امید انقلاب در سال‌های ۶۱ و ۶۲ چاپ می‌شد از سوی خبرنگاران اعزامی نشریه تهیه می‌شد، در آن زمان در این حوزه فعالیت زیادی در نشریات صورت می‌گرفت که به‌طور کلی در پایگاه‌هایی نظیر بخش‌های فرهنگی سپاه انجام می‌شد. سپاه در کنار مأموریت نظامی، برای خود مأموریت‌های تبلیغی و فرهنگی نیز قائل بود. آثاری هم که تولید می‌کرد، آثار قابل قبولی بودند، زیرا در شوراهایی بررسی می‌شدند که سختگیری در آنجا وجود داشت. بعد از پایان جنگ، رفته‌رفته این مأموریت‌ها به سمتی رفت که در بنیاد حفظ نشر و آثار دفاع مقدس تجمیع شد، و شکل عام‌تری پیدا کرد.


با نگاهی به کتاب‌های حوزۀ داستانی در دهۀ شصت که توسط سپاه منتشر شده، می‌توان به این نتیجه رسید که این کتاب‌ها آثار معقول و مقبول و تقریباً مورد استقبال خوانندگان بوده‌اند، و نشان می‌دهند که در واقع فعالیت در این زمینه بسیار جدی بوده است. افزون بر این‌، فعالیت‌های حوزۀ هنری در زمینۀ چاپ کتاب و برگزاری کلاس‌های داستان‌نویسی نیز باعث شده بود که تقریباً از همان اوایل جنگ انتشار داستان‌هایی را شاهد باشیم که از همۀ عناصر داستانی بهره گرفته بودند و صرفاً یک خاطره‌نویسی ساده یا بازآفرینی سادۀ خاطرات نبودند و در آن‌ها شخصیت‌پردازی، پیرنگ مناسب، زاویۀ دید مناسب، اوج و فرودی که در داستان انتظار داریم، و در واقع همۀ عناصر داستانی در آن‌ها نمود داشته باشد.

شمار داستان‌های بلند در دهۀ شصت به‌ویژه در نیمۀ نخست این دهه چندان زیاد نبود و داستان کوتاه بیشتر منتشر می‌شد، این داستان‌های کوتاه قابل تأمل بودند، و این نکتۀ مهمی است.

در دهۀ هفتاد، نگارش زندگی‌نامۀ داستانی به گونه‌های ادبی افزوده شد و این گونۀ ادبی پرمخاطب بود و هست، ولی وفاداری‌اش به واقعیت زندگی شخصیت‌های اصلی آن بیش از میزان تخیلی است که نویسنده به‌کار می‌گیرد. در یک جمع‌بندی به نظر می‌رسد که در دهۀ شصت ما با نسلی از داستان‌نویسان روبرو بودیم که شاید قبلاً داستان هم نوشته بودند، ولی جدی‌ترین آثار آنان در حوزۀ دفاع مقدس بوده است. بسیاری از آثار این نویسندگان هنوز هم جزو آثار خوب و خواندنی این حوزه به‌شمار می‌روند.

در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدیریت، به این معنا که در جایی یک استراتژی تدوین شود و سپس به اجرا درآید، وجود نداشت، و بیشتر اتفاقات به فعالیت‌های افراد متکی بود؛ یعنی کسانی که احساس وظیفه می‌کردند و در عین حال بااستعداد هم بودند، توانستند کارهای موفقی هم بکنند. در واقع، می‌خواهم بگویم شاید آن‌چه روی داد محصول مدیریت هوشمندی نبود، بلکه حاصل خرد جمعی جامعۀ انقلابی آن دوران بود. جامعه به‌صورت خودجوش به جایی رسیده بود که یک‌باره گروه زیادی به سمت جبهه برود و بخشی از این بسیجیان که هنرمند هم بودند و تفکر انقلابی داشتند، اسلحه به دست نگیرند و کار هنری انجام دهند؛ یعنی غلبه با آن روحیۀ بسیجی حاکم بر آثار بود.

در دهۀ هفتاد، گونۀ ادبی دیگری در حوزۀ تاریخ شفاهی پدید آمد که صرفاً خاطره نبود، و همانندی‌هایی با ادبیات داستانی داشت؛ یعنی از ابزارهای داستانی در زندگی‌نامه‌ها، منهای تخیل، استفاده می‌شد.

در این گونۀ ادبی تلاش می‌شود نوعی شخصیت‌پردازی شود، و روند کار از طراحی مناسب یا پیرنگ برخوردار باشد و رابطۀ علت و معلولی حوادث حفظ شود، حوادث فرعیِ کم‌اهمیت حذف و حوادث اصلی پررنگ‌تر گردد. در واقع، منهای تخیل که در این گونه راه ندارد سایر عناصر داستانی را تقریباً می‌توان دید و در زندگی‌نامه مورد استفاده قرار می‌گیرد. برخی از این زندگی‌نامه‌های داستانی جزء آثار پرخواننده و خوب می‌شود. برای مثال به تازگی کتابی به نام یحیی منتشر شده است که بازنوشتۀ خاطرات سردار رحیم صفوی است و من چیزی کمتر از یک کار داستانی خوب در آن ندیدم.

در دهۀ هفتاد شکل خام‌تری نیز از این گونۀ ادبی پدید آمده است. در کنگره‌های شهدای استان‌های مختلف آثاری از قبیل شعر، داستان، زندگی‌نامۀ داستانی منتشر شده است که کارهای نسبتاً خوب و خواندنی است. در این زمینه ما رشد خوبی داشته‌ایم و برخی از آثاری که هم‌اینک نوشته می‌شوند رشد بیشتری دارند، گویی نویسندگان جوان فعالیت خود را از پلۀ پایین شروع نکرده‌اند و در ادامۀ نسل پیشین خود از پله‌های بالاتر آغاز کرده‌اند؛ زیرا این نسل کارهای پخته‌تر و ارزشمندتری دارند.

البته در اینجا باید نکته‌ای را یادآوری کنم که منظور از نویسندگان بسیجی لزوماً کسانی نیستند که در جبهۀ نبرد حضور داشتند، بلکه منظور کسانی است که ذیل تفکر بسیجی داستان نوشته‌اند یا شعر سروده‌اند؛ یعنی افزون بر این‌که سختی‌ها، مشکلات، کمبودها و کاستی‌ها را از نگاه یک بسیجی می‌بینند در همان حال با این انقلاب و نظام و ظلمی که به آن‌ها از ناحیۀ دشمن روا داشته شده، همدلی و همدردی می‌کنند؛ کسانی هم بوده‌اند که تفکر جامدی داشتند و به گذشته وابسته بودند، و یا از بیگانگان تأثیر می‌پذیرفتند و کعبۀ آمال و آرزوهایشان همچنان خارج از ایران بود، این افراد نتوانستند اثری در زمینۀ دفاع مقدس بیافرینند.

در سال‌های آغازین انقلاب تفکری وجود داشت که می‌خواست روبروی انقلاب بایستد، اما جرأت و جسارت ابراز آن را نداشت، در حالی که از سال‌های بعد، با توجه به رویه‌های خاصی که سیاستمداران به معنای واقعی کلمه در پیش گرفتند رفته‌رفته مشکلاتی پدید آمد.

در هر نظامی، اصل بر این است که فضا برای فعالیت فرهنگی معتقدان به آن نظام و کسانی که حاضرند در راه آن نظام فداکاری کنند باز باشد. این حداقل اتفاقی است که باید روی دهد. یعنی عده‌ای معتقد به انقلاب اسلامی می‌خواهند در دفاع از انقلاب اسلامی چیزی بنویسند، کاری انجام دهند و اثری منتشر کنند. حداقل چیزی که انتظار داریم این است که در برابر زحمتی که می‌کشند، مانعی بر سر راهشان نباشد. اما ما در برهه‌های زمانی، سیاست‌های فرهنگی خاصی را شاهد هستیم که بر سر راه نیروهای همراه انقلاب مانع ایجاد می‌کند، و به حمایت از طرف مقابل می‌پردازد.

این یک پدیدۀ نوظهوری است که گمان می‌کنم تنها در کشور ما می‌توان آن رادید، بعید است در سایر انقلاب‌های دنیا، یا در سایر نظام‌های دنیا، چنین چیزی را شاهد باشیم که سر راه نیروهای مدافع نظام مشکل‌آفرینی کنند، و از فعالیت‌شان جلوگیری شود. برای مثال در یک مقطع زمانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به افرادی جایزه داده می‌شود که آثارشان در مقابل انقلاب اسلامی، یا در مقابل دفاع مقدس است، و این خیلی شگفت‌انگیز است، یا از ناشرانی حمایت می‌شود که برآیند کلی آثارشان و جهت‌گیری کلی آن‌ها، نه‌تنها همراه با انقلاب نیست، بلکه می‌کوشند نسبت به حقانیت جمهوری اسلامی نیز سؤالات و شبهاتی ایجاد کنند. کتاب‌های این ناشران خریداری می‌شود، و در چاپ آثارشان مساعدت‌هایی صورت می‌گیرد، این‌گونه اقدامات شگفت‌انگیز در همۀ عرصه‌های هنر هم به‌چشم می‌خورد و صرفاً در هنر مکتوب نیست؛ در سینما، موسیقی، تئاتر هم همین‌گونه است. شما می‌بینید از امکانات نظام جمهوری اسلامی استفاده می‌شود و بعد کاری تولید می‌گردد که با اهداف جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هیچ‌گونه همخوانی و سازگاری ندارد.

در اواسط دهۀ هفتاد فضا به‌گونه‌ای باز شد که افرادی که پیشتر ملاحظه‌ای داشتند و چندان تفکر و نگاه خود را بروز نمی‌دادند، راحت‌تر وارد فضا شدند و مطالب و بیان هنری را به‌شکلی بیان کردند که توأم با تحریف و خلاف واقع بود؛ یعنی فضای فرهنگی به گونه‌ای بود که در ظاهر بی‌طرفانه به نظر می‌رسید، اما در باطن جانبدارانه و جناحی بود، و این لغزش کسانی را در پی داشت که شاید چندان استوار نبودند. بالأخره شاعر، نویسنده و همۀ کسانی که در بخش‌های گوناگون ادب و هنر فعالیت می‌کنند، علاقه‌مند هستند که نتیجۀ خلاقیت خود را ببینند؛ یعنی اگر کاری در عرصۀ انقلاب و دفاع مقدس تولید شود و آن را نگاه نو بنامند، توجه به آن‌سو جلب و به الگویی برای دیگران تبدیل شود که از آن تبعیت کنند.


جریانی وجود داشت که حقیقت غالب در آثار اولیۀ دفاع مقدس را به تصویر می‌کشید. ما در هنر و در داستان خود را مقید می‌دانیم که آن جریان غالب را به تصویر کشیم؛ زیرا شاید ما تاریخ‌نگار نباشیم، اما اثری هنری می‌آفرینیم و آن اثر هنری در تاریخ باقی خواهد ماند و خوانده خواهد شد.

اگر کسی بخواهد با انقلاب فرانسه آشنا شود، می‌تواند کتاب‌هایی را بخواند که دربارۀ انقلاب فرانسه نوشته شده است، اما اگر کسی بینوایان را بخواند، ناخواسته در جریان و همراه انقلاب فرانسه قرار می‌گیرد که ویکتور هوگو آن را به تصویر کشیده است و کسی که این کتاب را می‌خواند، تصویری ذهنی از رویدادهای این انقلاب به‌دست می‌آورد که این رویدادها گرچه ممکن است اتفاق افتاده باشد ولی رویداد نادری است و همین رویداد نادر از انقلاب فرانسه در ذهن او باقی می‌ماند.

ما هم در ادبیات داستانی چیزی را برای آیندگان به میراث می‌گذاریم. شاید آیندگان تاریخ نخوانده باشند، اما وقتی داستان می‌خوانند ممکن است صحنه‌های نادر و جزیی که با جریان غالب در دفاع مقدس ناسازگارند، به عنوان تصویر اصلی و برجستۀ دفاع مقدس در ذهنشان باقی بماند. به عنوان مثال، در دفاع مقدس من به عنوان کسی که در جبهه حضور داشتم، در کنار رزمندگان شجاع و استواری که در مقابل گلوله‌های دشمن می‌ایستادند و بی‌باکانه پیش می‌رفتند و به فتوحات می‌رسیدند، سربازی را هم دیدم که از شدت ترس جرأت نمی‌کرد سرش را از خاکریز بلند کند. ما خاکریز را رها کردیم، در عملیات فتح المبین پیش رفتیم و آن سرباز همان‌جا ماند. حالا اگر من بخواهم داستان این سرباز را بنویسم، بدون اشاره به هزاران سرباز و بسیجی که خاکریز را رها کردند و به سمت دشمن شتافتند و به شهادت رسیدند، نهایت بی‌انصافی است، در حالی که می‌توانم مدعی شوم که این هم واقعیتی از جنگ بوده است، اما چیزی که به مخاطب القا می‌شود این است که رزمندگان ما ترسو بودند. در حالی که آن سربازِ پشتِ خاکریز مانده، برآیند و جریان کلی دفاع مقدس نبود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط