شنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۶
روایت جزئیات زندگی شهید، عامل برقراری ارتباط میان مخاطب و اثر است

لیلا نظری گیلانده؛ نویسنده کتاب«راز انگشتر فیروزه» گفت: اگر نویسنده ایثارگر را یک انسان زمینی نبیند و وارد جزئیات زندگی‌اش نشود و او را از دور روایت کند، محال است بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.

‌سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «راز انگشتر فیروزه»، خاطرات لیلا عبدی همسر شهید مدافع حرم علی آقایی است. راوی این کتاب از یک زندگی شش ماهه حرف می‌زند. در واقع خواننده در این کتاب تازه‌عروس‌دامادی را می‌بیند که بعد از شش ماه زندگی مشترک، شهادت منجر به جدایی‌شان شده است.

آنچه در ادامه از نظر می‌گذرانید، گفت‌وگوی ایبنا با لیلا نظری گیلانده؛ نویسنده کتاب «راز انگشتر فیروزه» است:

- فکر می‌کنید این موقعیت دراماتیک توانسته «راز انگشتر فیروزه» را به کتابی متفاوت تبدیل کرده است؟

بله. زندگی این زوج فارغ از تمامی تمایلات دنیوی تحت تاثیر معنویات قرار گرفته و هر دو را با تجربیات جدیدی مواجه می‌کند. شاید خودشان هم هیچ وقت فکر نمی‌کردند که ممکن است شهادت باعث جدایی آنها شده و زندگی تازه عروسشان را دگرگون کند. از طرفی لیلا عبدی در اوایل زندگی‌اش با علی آقایی و از وقتی بحث دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) پیش می‌آید عکس‌العمل‌هایی را نشان می‌دهد که نشان از هراس این بانو از شرایط پیش آمده برای همسران مدافعان حرم کشور است. او بارها وقتی همسر شهیدی را در تلویزیون می‌بیند، آن را خاموش می‌کند و سعی در فراموشی قضیه دارد. به هیچ وجه نمی‌خواهد خودش را جای آنها ببیند. ولی سرنوشت طوری رقم می‌خورد که دقیقاً همان اتفاق برای ایشان می‌افتد و دوران هجرشان طولانی می‌شود و لحظات غمگینی را برایش رقم می‌زند.

- درباره مصاحبه‌های کتاب بفرمایید، همه مصاحبه‌ها را خودتان انجام دادید؟ و اینکه ارتباط گرفتن با راوی (که روزها و موقعیت‌های سختی داشته) و حرف زدن از آن روزها چه دشواری‌هایی داشت؟

بله، تمامی مصاحبه‌ها حاصل روزها و هفته‌ها نشست با همسر شهید بود و همه را خودم کلمه به کلمه از ایشان پرسیده‌ام. لحظات واقعاً سختی بود. آن روزها حتی پیکر مطهر شهید آقایی هم نیامده بود و همسرش به شدت چشم انتظارش بود. گاهی وقتها حرف‌هایی را از سر دلتنگی از او می‌شنیدم که واقعاً کلافه‌ام می‌کرد. دنبال دلیلی برای زنده بودن همسرش می‌گشت و عشق و علاقه‌شان را چنان محکم می‌دانست و پایبند بود که خودش هم باور نمی‌کرد شهید او را تنها گذاشته و برنگردد. هرچه از سختی آن روزها بگویم. باز هم کم گفته‌ام. مخصوصاً خانواده محترمشان بیشتر داغدار داماد عزیزشان بودند و وقتی دخترشان را می‌دیدند که چطور دارد ذره ذره ذوب می‌شود واقعاً عذاب می‌کشیدند. حتی یکبار پدرش گفت من با همه سابقه ای که از دوران دفاع مقدس و… دارم حالا دارم درک می‌کنم که وقتی مادر شهیدی می‌گفت چهل سال است که خانه را ترک نکرده ام و امید دارم نور چشمم برگردد.

- شاید در نگاه اول به نظر برسد که با توجه به زندگی مشترک کوتاه شهناز عبدی و شهید علی آقایی، حجم خاطرات راوی به قدری نباشد که به شکل کتاب منتشر شود؛ آیا شما در ابتدای کار با چنین چالشِ ذهنی‌ای مواجه بودید؟ و در نهایت بعد از مصاحبه‌ها به چه نتیجه‌ای رسیدید؟

اوایل چنین به نظر می‌رسید و من بارها متن را نوشتم و به دنبال شیوه‌ای در نوشتن گشتم تا اینکه گفتم شروع را از بخش فراق آنها بنویسم و در کنار فقدان علی، به حضورش در زندگی‌شان سر بزنم. درست است به نظر آنها زندگی ۵ ماهه‌ای داشتند ولی فقدان علی داستان‌های زیادی برای گفتن داشت و من سعی کردم دست روی حساس‌ترین لحظات شهناز عبدی بگذارم و از زبان خودش قصه فقدان علی را روایت کنم.

- در راز انگشتر فیروزه و به طور کلی، زندگی راوی، رنجی برای این زن وجود دارد که در روایت‌هاش به چشم می‌خورد. همچنین دغدغه‌های همسرِ راوی با دغدغه‌های معمولِ خیلی از جوان‌ها یا تازه‌دامادها متفاوت است. هنگام نوشتن این کتاب یا آثاری از این دست، چقدر این رنج با نویسنده همراه می‌شود؟ فکر می‌کنید آیا مخاطب می‌تواند با راوی و همسرش همذات‌پنداری کند؟

شهناز و علی، زوجی از جنس همه ما هستند. شهناز دختری حساس و عاشق علی و در عین حال پر شر و شور و نیمه دیگرش که علی هست سوای نظامی بودنش شخصیت شوخ و خواستنی از نظر شهناز دارد و آنها سعی می‌کنند در تمامی مراحل زندگی مکمل هم بوده و به برنامه‌ریزی برای زندگی آینده‌شان بپردازند؛ آنها حتی به فکر آوردن فرزندی هستند و هر روز در پی انتخاب اسمی برای او هستند. امیدها و آرزوهای زیادی دارند. از مال و منال دنیا هم کم ندارند و راحت و در آسایش زندگی می‌کنند. تنها رنجی که شهناز را به فکر می‌برد و او را گوشه‌گیر می‌کند دوری علی است. او علی را نه تنها تکه ای از وجودش بلکه تمام وجودش می‌داند و زندگی بدون او برایش غیره ممکن می‌نماید.

- چه شد که این موضوع را برای نوشتن انتخاب کردید و در روند نوشتن با چه چالش‌هایی مواجه بودید؟

من از قبل نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس بودم ولی خاطرات آنهایی را می‌نوشتم که ده‌ها سال از جنگ و دوری و شهادت دوستان و خانواده فاصله داشتند. اما برای اولین بار طی دیداری از طریق اداره کل حفظ آثار استان به خانه‌شان رفتم و از نزدیک با خانواده داغدیده علی و شهناز روبه‌رو شدم. از سر کنجکاوی و پرسش‌گری به آنها دقت کردم و شخصیت جالب خانم عبدی شگفت‌زده‌ام کرد. او زنی بود رک و راست و ساده. مغرور به نظر می‌رسید اما نبود. دوست داشتم زندگی‌اش را بنویسم. البته اولین کتاب را با عنوان از حجله تا حرم برای خود شهید آقایی در استان اردبیل نوشتم و همین چشمم را برای ادامه مسیر و تدوین کتاب راز انگشتر فیروزه بازتر کرد.

- آیا آثار دیگری در این حوزه دارید؟

بله. در سطح استان نزدیک به بیست اثر از خاطرات دوران دفاع مقدس شهدا و خانواده ایثارگران و رزمندگان دارم که توسط انتشارات ساوالان‌ایگیدلری و انتشارات خط هشت به چاپ رسیده است. آثار ملی‌ام با عنوان «حاج‌جلال»، «سی کشتی، یک فرمانده» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. در حال حاضر کتاب «حاج جلال» با استقبال خوبی مواجه شده و تا چاپ شصت پیش‌رفته است. همچنین این کتابم چهاردهمین جایزه ادبی جلال آل احمد را هم در بخش نگاه ویژه به خود اختصاص داده است.

- مخاطبین ادبیات امروز نیاز به خواندن چنین روایت‌هایی نیاز دارند؟

مخاطبین ما همیشه نیاز به موضوعات روایی داشته و خواهند داشت. از نظر من خیلی مهم است که نویسنده بخواهد به چه زبانی با مخاطب ارتباط برقرار کند. اگر این زبان سخت و انعطاف‌پذیر نبوده و ایثارگر را یک انسان زمینی نبیند و وارد جزئیات زندگی‌اش نشود و او را از دور روایت کند؛ محال است بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و می‌شود یک قضیه مقدس‌مآب. در حالی که شهدای ما همه زمینی هستند و فقط طرز فکرشان باعث متفاوت شدنشان از برخی‌ها می‌شود.

- درباره روند تولید کتاب از ابتدا توضیحاتی بفرمایید، چقدر طول کشید؟

روند مصاحبه از آشنایی قبلی و تدوین سرگذشت‌نامه خود شهید بزرگوار علی آقایی آغاز می‌شد اما مواردی بود که در وسع کتاب نمی‌گنجید و من دنبال فرصتی بودم تا کتاب دوم را با زبان صمیمی‌تر و از زبان همسرش بنویسم و این بخش جدایی‌ناپذیر ارتباطم با همسر شهید بود. در طی آن از سر کنجکاوی‌ام سوالات بیشتری هم به ذهنم می‌رسید و من هر روز راغب‌تر می‌شدم تا آن را بنویسم و در نهایت بعد از یکسال ارتباط صمیمی با همسر شهید توانستم آن را بنویسم.

- نویسنده کتاب مستند چقدر می‌تواند از تخیل خود در اینگونه آثار استفاده کند؟ در مورد «راز انگشتر فیروزه» چه اتفاقی افتاد؟

من از تخیلم استفاده نکردم. واقعیت‌های جریان زندگی را با زبان گویا و تصویری نوشتم. از نظر من این حق نویسنده است که به نوبه خود به کتاب بال و پر بدهد و موضوع با زبان جذاب انتقال دهد و در کنار اینها اصل امانتداری را رعایت کند تا اعتماد خانواده و مخاطب را هم جلب کرده باشد.‌

- شما خاطرات زنی را نوشته‌اید که همسرش شهید شده، آیا علاقه‌مند به کار در حوزه زنان هستید و آثار دیگری هم دارید؟

بله. از نظر بنده و به‌عنوان یک زن ارتباط با زنان به نسبت راحت‌تر و منعطفتر هست. زنان ظرافت‌های زیادی در بیان خاطرات به خرج می‌دهند و به‌خصوص اگر یکی از جنس خودشان را با درک و هم‌ذات‌پنداری قوی روبه‌رویشان ببینند بهتر به تعریف زندگی‌شان خواهند پرداخت.

- کدام بخش کتاب به نظر شما تاثیرگذارتر است؟ برای خودتان یا مخاطب… چرا؟

پریشانی خانم عبدی بعد از شهادت همسرش و صبوری در مقابل مشکلاتی که احتمال داشت در آینده به‌عنوان یک زن گریبان‌گیرش باشد. واگویه‌ها و زندگی‌اش با علی در دنیایی که دیگر علی نیست و اصرار به نگه‌داشتن یاد و نام او یک زن متعصب، غیرتمند و صبور، بیشتر تاثیرگذاری را برای خود من داشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها