سه‌شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۶
هوایت ابری است و خاک تو باران خون دارد/ فلسطینه دنیالار آغلار بوگون

آذربایجان‌غربی-- شعرای آذربایجان‌غربی و حتی کشورهای هم‌مرز چون عراق در رثای مظلومیت مردم فلسطین اشعاری سرودند و با روزهای تلخ و دردناک آنها همدردی کردند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ارومیه، با افزایش تداوم جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم غزه، شاعران دغدغه‌مند استان آذربایجان‌غربی تا با زبان شعر و ادبیات با مردمان رنجور و آسیب دیده از حملات وحشیانه رژیم صهیونستی ابراز همدردی کنند.

برخی از شاعران در قالب شعر، حمایت خود از کودکان و مردمان فلسطین را نشان داده و از حملات گسترده رژیم صهیونیستی اعلام انزجار کردند که در ادامه می‌خوانیم.

هوایت ابری است وخاک تو باران خون دارد

نگاه اشکبارت ناله‌ها اندر درون دارد

و لب‌های تو اما صوت نحن صامدون دارد

چرا از خیل نامردان صدایی برنمی‌خیزد

از آن ارواح سرگردان صدایی بر نمی‌خیزد

یقین اشکی که می‌ریزی به زودی نیل خواهد شد

و خون غربتت غزه، شبی سجیل خواهد شد

و فردا، روز اضمحلال فوج فیل خواهد شد

شهادت دیده‌ایم اما، چنین مظلوم و تنها نه

جنون گرگ را ما دیده‌ایم، اینگونه اما، نه

به اوج غربتت سوگند، دردت می‌کشد مارا

وخونت غرق خواهد کرد خونخواران دنیارا

و صهیون می‌کشد با کینه فرزندان اقصی را

نماد جبهه حقی، کنون ای خاک بارانی

به طفلانت قسم غزه، همیشه غزه می‌مانی

«نازیلا کاظم علیلو_ ارومیه»

رو به رو یک پنجره، آن هم گشوده روی شب

پشت سر، آوارها خوابیده در پهلوی شب

از اتاقت عطر نارنج و گل شب بو پرید

پر شده اینجا ز نارنجک؛ هوا از بوی شب

این عروسک پس کجا گم کرده پاهای تو را

چند وقتی میشود خوابیده بر زانوی شب

من کجا دنبال تو باید بگردم بعد از این

در غبار این فضا؛ در این هزاران توی شب

با تو نه، با جان تو این گرگ بازی کرد و رفت

تا ابد پنهان شدی طفلم تو در پستوی شب

بمب خشم و انفجار آرزوها، شهر خون

پس کجا ماندی تو ای خورشید در آن سوی شب؟!

اسم شب، صبح است؛ از ظلمت گذر کن شب شکن

این سه حرف اعجاز کرده بشکند جادوی شب

«سحر افضلی_ارومیه»

آنگونه که کفر از بر ایمان بگریزد

خفاش هم از مهر فروزان بگریزد

سردار شرف، هیبت تمثال تو کافی‌ست

تا دشمن این بوم ز میدان بگریزد

آن کس که ز نام تو بیفتد به هزیمت

دیوی‌ست که از نام سلیمان بگریزد

زین پس من و این داغ جگرسوز فراقت

بگذار که این درد ز درمان بگریزد

پیداست که تاریکی محض است نصیبش

آن کوردلی کز مه تابان بگریزد

صیاد دراین دشت فراوان شده، بگذار

آهوی تو یک شب به خراسان بگریزد

بگذار که من زورق دریای تو باشم

مشتاق تو کی از تب توفان بگریزد

«تبسم رضازاده (شدتی) _ارومیه»

شبی که مرگ

لبخند زد

به انسانیتی که

در تبی سوزان

به دوش مردانگی مرده می‌رفت

آسمان غرید و زمین نالید

و عشق سیاه پوشید

در عزای نگاه سفیدی که

دیگر نفس نمی‌کشید

چه حرفها که

در گلوی زندگی نا گفته ماندند

و من ماندم هاج و واج

به عروسکی که در حال غرق شدن

مدام فریاد می کشید…

آهای ادم‌ها

خط نشان حقوق بشر را

چه کسی کشیده

با کدام مداد یا ابرنگ

که

اینقدر بی رنگ است

چطوری کشیده که

سیاهه ها در زیر خط فقر ماندند و

سفید ها و پشت گرم‌ها

تاااا آسمان

آبی قد کشیدند

پس چرا

خدا کاری نمی‌کند

چه کرده‌ایم که

ربنای دستهایمان دیگر سبز نیست

دارد از لای انگشتانمان

خون آدمیت مرده می‌ریزد

کاش خدا

به حرمت دست‌های کوچک و

تمناهای بزرگم کاری بکند!!!

«مهدیس نجفی_نوجوان شاعر ارومیه‌ای»

فلسطینه دنیالار آغلار بوگون

یاراسینی او یالغوز باغلار بوگون

کربلا در غزه نین فاجعه سی

یارا آچوب قلبلری داغلار بو گون

اویاتمایین عربلرین قراللارین

اسرائیلده ن بوزمایین آرالارین

اویقولاری درین بیر اویقو غزه

قوجاغینه صیخیبتی دولارلارین

انان غزه او دیرکی سنی یوران

صهیونیسته ن بیرلیغته سنی ووران

بترول سلاح قاصاسین هبه ایدیب

دوشمانلارا دال ویریب ساکت دوران

بوینوندا وار ذللتین دمیر طوقو

امریکانین قویروغو دینسیز چوقو

شرفسیزدر ضمیرسیز یوق ایمانی

گیت تاریخی دولان سن ایی اوقو

قدسو کومه ک ایتمکدر همتیمیز

اقصی بیزیم أی آصلان مللتیمیز

اسلاملاریم بیرلشین جهاد گرک

قبول ایتمه ز ذللتی سنتیمیز

سویلیین یا نیرده او عرب قارداش

آج سوسوز باغلادیغ قارینا داش

وارمی بوننه ن باشقا بیر ده م گونوموز

اوزاقلاردان ایستمه م توکمه سین یاش

شهیدلری غزه نین گیچتی بینی

انسان اولون قلبلرده ن سیلین کینی

سیز یورویون جهاده آرقاداشلار

ایستر غیرت فرض ایدیب اسلام دینی

سلاحلاری قاوزایین ییرلی ییرده ن

فلسطینه توکولون گلین بیرده ن

ئولوم بیردر آبگیم آیریسی یوق

حاضر اولسون عربلر قورقماق نه ده ن

مقاویملر آفرین شجاعته

قان ویردینیز توبراغا دیانته

ظفر سیزین اکید کی اولاجاقدر

قاووشاسیز هلبتده سلامته

«نصرت عاصی_ کرکوک عراق»

غیرت کانی غزّه لی لره

قالخدی «طوفان» «غزّه» ده

آخدی آل‌قان غزّه ده

پنجه وئرمیش پنجه یه

کفر و ایمان غزّه ده

تاپدانیب یئتمیش بئش ایل

بیر عموردور؛ سؤز دئییل

طوفانا اولموش دلیل

ظلم و طغیان غزّه ده

حصر ائدیب صاغ و صولون

باغلاییب دؤرد بیر یولون

دئر: اؤلون یا خوار اولون

عینِ حیوان غزّه ده

نعش چاتمیش باش باشا

داملاری اوچموش باشا

بو ظولوم گلمز باشا

اؤلدو وجدان غزّه ده

ال بیر اولموش قالخدیلار

قان سئلی لن آخدیلار

شیمشک اولموش شاخدی لار

قوپدو وولکان غزّه ده

جان تاپیب «قالوا بلی»

«کُلُّ ارضٍ کربلا»

«البلاءُ للولا»

اولدو اعلان غزّه ده

قالَ ربُّ القِبلتین:

«تَفسدُنَّ مرّتَین»

«کُلُّکُم رَینٌ و شَین

عین عدوان» غزه ده

وئردی غیرت دن پیام

ان حسین (ع) ی بیر قیام

اول قیامه مین سلام

آخرالان غزّه ده

آلدی خطِّ حائلی

صیندی «صهیون» ون بئلی

محو ائدر «اسرائیل» ی

نسلِ «اصلان» غزّه ده

مظلومون پیکاری دی

عشقی دی؛ ایثاری دی

هم «ظهور» آثاری دی

آسماندان غزّه ده

صیندی تا خطِّ تماس

ائله دی معجز «حماس»

ائتدی شیطانی قصاص

قیلدی ویلان غزّه ده

قالمادی یئر سازیشه

قالخدی امّت شورشه

قالدی حیران بو ایشه

هامپا شیطان غزّه ده

دورموشوق «قدس» ا دایاق

بیزده اصلانلار سایاق

حاضریق هر آن اولاق

قدسا قربان غزّه ده

منتظردیر (جعفری)

گل یازیقلار یاوری

ائیله یا «ابن العسگری»

حقّه دیوان غزّه ده

ای «ساری تئل» سال هارای

ظلم آشدی داشدی دای

قویما باتسین دای بو های

باشلا دستان غزّه ده

«بیت الله جعفری_ارومیه»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها