چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۶
اینجا دلت آرام می‌شود

لرستان - آرامشی که اینجا دارد آرامشی خاص است، این را فقط من نمی‌گویم کسانی که آمده‌اند می‌دانند و کسانی هم که همراهمان بودند، همین را تکرار کردند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سهیمه اسدزاده: کنگره شهدای لرستان قرار است ششم آبان در دهکده مقاومت خرم‌آباد برگزار شود و به مناسبت این کنگره قرار است که ۱۵۰ عنوان کتاب منتشر شود. امروز چهارشنبه اعضای کنگره به دیدار مقام معظم رهبری رفتند تا از رهنمودهای ایشان بهره ببرند.

ساعت هنوز چند دقیقه‌ای به ۱۰ مانده است؛ مهمان‌ها پیش از ورود به حسینیه با کیک و شیر پذیرایی می‌شوند؛ خادم‌ها با ادبی خاص مهمان‌ها را راهنمایی می‌کنند.

تلاش مهمان‌ها برای پیدا کردن بهترین جا برای اینکه بهترین نقطه برای دیدن آقا باشد نخستین چیزیست که در حسینیه به چشم می‌آید.

سادگی اینجا بدجور چشم‌نواز است، بخشی از آیه ۴۷ سوره روم بالای جایگاه نقش بسته است: «وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» (و یاری مؤمنان همواره حقّی است بر عهده ما)

آقایی را می‌بینم که یک بوم نقاشی از نقشه فلسطین و قدس را می‌آورد و سمت چپ جایگاه رهبر معظم انقلاب قرار می‌دهد و این آیه چقدر معنا و مفهومش با این روزهای فلسطین همخوانی دارد.

تصاویری از شهدای لرستان روی بوم نقاشی شده و در حسینیه قرار دارد، ستون کناری خودم را نگاه می‌کنم، تصویر شهید «ماشاالله شمسه»، است، نخستین شهید مدافع حرم لرستان.

خیلی نمی‌توانم ستون‌های دیگر را ببینم تصمیم می‌گیرم آخر جلسه نگاه کنم.

کنار من همسر و مادر شهیدی نشسته است که حالا او نیز برای آمدن آقا لحظه‌شماری می‌کند، این را می‌توان از سرک کشیدن‌هایش به سمت جایگاه بیشتر احساس کرد.

هنوز محفل روبوسی‌های قبل از مراسم داغ بود، البته عده‌ای هم که یادشان رفته بود در مسیر رسیدن به حسینیه، کف دستشان ارادتشان را به آقا ابراز کنند با نوشتن شعارهایی چون «جانم فدای رهبر» و «رهسپاریم با ولایت تا شهادت» سراغ خودکار می‌گشتند تا کف دستشان بنویسند که جان فدای رهبرشان هستند، در این حین بود که آقایی از دست‌اندرکاران کنگره پشت میکروفن رفت و گفت لطفاً سر جاهایتان بنشیند مراسم در حال آغاز شدن است.

مادران و پدران شهدا هم که هر یک عکس‌هایی از فرزندان خود را بالا گرفته‌اند که بگویند تنها نیامده‌اند اکنون منتظر ورود رهبر معظم انقلاب هستند.

چند نفر از مسئولان ارشد استان از سالن بیرون رفتند، شنیده بودم که قرار است دستاوردهای کنگره ۶ هزار و ۵۵۵ شهید لرستان در نمایشگاهی در محضر رهبر معظم انقلاب به نمایش گذاشته شود، می‌دانستم که آنها برای بازدید رهبر از این نمایشگاه فراخوانده شده بودند.

در این میان اما هر چه به ساعت ۱۰ نزدیک‌تر می‌شدیم تپش‌های قلبم که از روی مانتو هم احساسشان می‌کردم هربار تندتر و تندتر زده می‌شدند.

در فکر و خیال ورود رهبر بودم که یک نفر از آخر سالن با شعار «ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم» جمعیت را با خود همراه کرد که شعار تکرار شد، چند باری شعار تکرار شد.

دوباره پچ پچ و نجوا؛ راس ساعت ۱۰ آقا آمد، شعارها شروع شد، «صل علی محمد، نایب مهدی آمد»، «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده»، «ما ذوالفقار حیدریم فداییان رهبریم».

اینجا عجیب دلت آرام می‌شود

آقا دستی از سر مهر تکان داد و مثل همیشه روی سینه گذاشت؛ همه ساکت شدند و محو تماشا. تمام صداها خاموش شدند و سکوت، همه جا را فرا گرفت.

جمعیت یک‌صدا شعری را هم‌خوانی کردند، البته این هم‌خوانی یک‌دست ناشی از برگه‌هایی است که بین حضار پخش شده بود و چند باری قبل از ورود آقا تمرین کردند.

بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم

تا ابد می گویم از این سرزمین

از لرستان خطه رزم‌آوران

از دیار عالمان و مومنین

بابت تجدید پیمان آمدیم

بعد چندین سال شوق و انتظار

از دیار لشکر پنجاه و هفت

لشکر پیروز هشتاد و چهار

مردمی با غیرت و دشمن‌ستیز

انقلابی‌های پاک و ساده‌زیست

بارها گفتند از لرها ولی

بیش‌تر رزم‌آوریشان دیدنیست

دوستی با دوستان در ذات ماست

دشمنی با دشمنان هم کار ما

شش هزار و پانصد و پنجاه و پنج

لاله روئیده است در گلزار ما

مردمی که از غم داغ حسین

گِل بپوشانند سر تا پایشان

روز عاشورا به این امید که

گوشه‌چشمی کند آقایشان

اذن میدان گر دهد آقای ما

در مسیر حاج قاسم میدَویم

هر زمان فرمان رسد با جمله ی

«دایه دایه وقت جنگه» می‌رویم

باوفاداری و غیرت زنده‌ایم

جان فدای خاک میهن می‌کنیم

هر زمان لازم شود با جان و دل

جامه‌های رزم را تن می‌کنیم

ما برای حفظ دین تا پای جان

در مسیر لاله‌های پر پریم

بوی گُل می‌پیچد از اطرافمان

هر زمان نام شهیدان می‌بریم

مثل هر ایرانیِ باغیرتی

بی‌قرارِ کودکانِ غزه‌ایم

تا زمانِ بازپس‌گیری قدس

حامی رزمندگان ِغزه‌ایم

شعر را میثم جعفری شاعر بروجردی سروده، خودش سه بار توفیق دیدار داشته، آخرین بار هم دیدار شعرا با آقا در ماه مبارک رمضان بود، اما شعری که سروده بود فضای حسینیه را رنگ و بویی دیگر بخشید.

قاری قرآن شروع کرد به تلاوت آیاتی از سوره حج و آنجا که می‌فرماید: همان‌ها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه می‌گفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» آیاتی که به‌گونه‌ای به موضوع فلسطین اشاره داشت و سپس سوره نصر تلاوت شد و این نخستین بار نبود که مهدی سعادتی‌کیا قاری لرستانی در محضر رهبر معظم انقلاب آیات کلام‌الله مجید را قرائت می‌کرد.

حجت‌الاسلام شاهرخی نماینده ولی فقیه در لرستان و امام جمعه خرم‌آباد بعد از تلاوت قرآن ضمن رساندن سلام عموم مردم لرستان، خانواده‌های شهدا، جانبازان، ایثارگران و جوانان انقلابی و حزب‌الهی لرستان به محضر رهبر معظم انقلاب توضیحاتی درباره اهمیت برگزاری کنگره شهدا در لرستان ارائه داد.

سردار مرتضی کشکولی فرمانده سپاه لرستان هم به عنوان دبیر کنگره ۶ هزار و ۵۵۵ شهید لرستان گزارشی از برگزاری این کنگره بیان کرد.

آقا صحبتشان را شروع کردند؛ اول خوش‌آمد گفتند، اما من اینقدر محو تماشایشان بودم که ساعت شروع سخنرانی‌شان را نگاه نکردم.

اینجا عجیب دلت آرام می‌شود

با شروع سخنرانی رهبر معظم انقلاب، اشک‌ها هم دوباره جاری شد، خانمی سمت راستم نشسته بود و زیر لب زمزمه برای رهبرش دعا می‌کرد و اشک‌هایش از شوق دیدار جاری شد.

صحبت‌ها که تمام شد شعار «ابوالفضل علمدار خامنه‌ای نگهدار» در حسینیه طنین‌انداز شد.

تابلوهای شهدایی که نقاشی شده بودند را بعد از پایان مراسم نگاه کردم، ستون اول شهید عجمیان، ستون دوم شهید شمسه، ستون سوم شهید فخرالدین رحیمی، ستون چهارم شهید سیدنورخدا موسوی از جمله نقاشی‌هایی بودند که در حسینیه قرار داشتند البته قسمت آقایان هم بودند که نتوانستم نگاه کنم.

خادمان دوباره با مهربانی مهمان‌ها را به سمت نمازخانه دعوت می‌کنند، خانم اسکندری می‌گوید ان‌شاالله فتح قدس و نماز جماعتمان را به امامت رهبر می‌خوانیم به همین زودی و با هم به سمت نمازخانه حرکت می‌کنیم.

شب قبل از دیدار را کنار تعدادی از مادران و همسران شهدای لرستان به صبح رساندیم روایت‌های مختلفی از شهادت فرزندان و همسرانشان را بیان می‌کردند.

بغض در صدایشان، اشک‌های جاری شده بر گونه‌هایشان انگار نه انگار که سی و چند سال از جنگ ۸ ساله دفاع مقدس و شهادت فرزندان و همسرانشان گذشته، مادران شهیدان احمد و محمد حیدری از فرزندانی می‌گفت که شهادت را افتخار می‌دانستند، و به فاصله چهار سال از هم در بهمن ماه به شهادت می‌رسند و اکنون مادری که چشم‌هایش کم‌سو شده‌اند خود را همیشه موظف به دفاع از انقلاب می‌داند.

همسر شهید ماشاالله حیدری وقتی ۱۴ ساله بود و پسری ۶ ماهه داشت همسر ۲۳ ساله‌اش به شهادت می‌رسد. وقتی از آرزوی همسرش برای دیدار با رهبر معظم انقلاب می‌گوید، اشکش جاری می‌شود و می‌گوید اگر اینجا حضور دارد عکس شهید را با خود آورده، عکس را نگاه می‌کند، زیر لب قربان صدقه‌اش می‌رفت.

و چقدر خوب که تا مادران شهدا و همسران شهدا هستند روایت‌های آنها نگاشته شود و به نسل‌های بعد منتقل شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها