چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۵:۱۶
اسماعیل‌پور: اسطوره از سازه‌هاي مهم فرهنگ بشري است

همايش اسطوره در هنر شرق سال آينده در تهران برگزار مي‌شود. برای استقبال از این همایش، عصر دیروز (سه‌شنبه 27 مرداد) پیش‌نشستی با حضور چندتن از اسطوره‌شناسان برگزار شد كه ابوالقاسم اسماعيل پور و بهمن نامورمطلق، در اين پيش نشست مقالاتي را ارایه كردند._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، گروه هنر شرق پژوهشكده هنر با احساس ضرورت مطالعه و پژوهش در عناصر و مباني فرهنگ و هنر بومي، ديني و تعاملات آن با فرهنگ و تمدن ساير ملل اولين همايش بين‌المللي «اسطوره در هنر شرق» را سال آينده در تهران برگزار مي‌كند. در  راستاي اين همايش كه با همكاري معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر برگزار مي‌شود، پيش نشست تخصصي «اسطوره و نقد اسطوره‌اي در هنر و ادبيات» در استقبال از همايش مذكور برگزار شد. ابوالقاسم اسماعيل پور و بهمن نامورمطلق، در اين نشست مقالاتي را با عنوان  «اسطوره بيان نمادين» و «تاريخچه و مباني نقد اسطوره‌اي در هنر و ادبيات» ارایه كردند.
 
«اسطوره، بيان نمادين» نام مقاله‌اي بود كه دكتر ابوالقاسم اسماعيل‌پور عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي درباره آن به سخنراني پرداخت و گفت: هرچند اسطوره در ديدگاه‌هاي گوناگون تعاريف و تعابير متعدد دارد، اما در يك كلام مي‌توان آن را چنين تعريف كرد: اسطوره عبارت است از روايت يا جلوه‌هاي نمادين درباره ايزدان، فرشتگان، موجودات فوق‌طبيعي و به طور كلي جهان‌شناسي‌اي كه يك قوم به منظور تفسير خود از هستي به كار مي‌بندد. اسطوره سرگذشتي راست و مقدس است كه در زماني ازلي رخ داده و به گونه‌اي نمادين، تخيلي و وهم‌انگيزي مي‌گويد كه چگونه چيزي پديد آمده، هستي دارد، يا از ميان خواهد رفت.

اين مدرس دانشگاه ادامه داد: به عبارتي، اسطوره بينشي شهودي است. بينش جوامع ابتدايي و تفسير آن‌ها از جهان، به گونه‌ اسطوره جلوه‌گر مي‌شده است. هرچند افسانه و قصه‌‌هاي پريان نیز در رديف حماسه قرار مي‌گيرند، اما با اسطوره با آن‌ها متفاوت است. اسطوره‌ها به صورت آيين‌ها و شعاير متبلور مي‌شوند. باورهاي ديني انسان نخستين از اسطوره‌ها آغاز مي‌شود و بعدها در زمان‌هاي متاخر، به گونه اديان شكل مي‌گيرد. 

نامور مطلق اسطوره را «دین و دانش انسان نخستین» دانست و افزود: اسطوره بيشتر جنبه شهودي و نمادين دارد و از قوانين علمي ادوار بعدها به دور است. اسطوره در هر جامعه‌اي وجود داشته است و به راستي يكي از سازه‌هاي مهم فرهنگ بشري است. چون انواع اسطوره متعدد است، عموميت بخشيدن به سرشت اساطير بسيار دشوار است. اما روشن است كه اسطوره‌هاي يك ملت با ويژگي‌هاي كلي و جزیي خود، بازتابنده شارح و كاشف تصوير منحصر به فرد آن ملت‌اند. بدين‌گونه، مطالعه اسطوره، چه از لحاظ فرد فرد جامعه و چه از لحاظ كل فرهنگ بشري، بسيار اهميت دارد.
 
اسماعيل پور ادامه داد: اسطوره از كهن‌ترين ايام در زندگي انسان وجود داشت و كاركردي اجتماعي ايفا مي‌كرد تا سده‌هاي پيش، اسطوره‌ها را مانند افسانه‌هاي دروغين و جعلي مي‌پنداشتند و اهميتي به‌سزا براي آن قايل نبودند. از سده 19 میلادی، اسطوره را كمي جدي تلقي كردند و آن را خيالبافي شاعرانه يا ادبيات داستاني به شمار آوردند. در حالي كه انسان‌هاي ابتدايي ميان اسطوره و افسانه تفاوت و رمز قايل بودند. آنان اسطوره را سرگذشتي حقيقي و افسانه را غيرحقيقي مي‌پنداشتند.

 اين اسطوره شناس گفت: اسطوره تفسير انسان نخستين از جهان و طبيعت بود و بيشتر جنبه نظري تفكر انسان باستاني به شمار مي‌رفت؛ در حالي كه آيين‌ها و شعاير، جنبه علمي آن بود. ممكن است بپرسيد اكنون كه انسان در عصر اسطوره‌هاي نمي‌زيد، پس فايده شناخت اسطوره‌ها چيست؟ يكي از سودمندي‌هاي شناخت اساطير آن است كه ما با مطالعه اساطير يك ملت، تاريخ تمدن، فرهنگ و انديشه و سير پيشرفت آن ملت را مي‌شناسيم. باورها و سنت‌هاي باستاني را مي‌توان از درون اسطوره‌ها بيرون كشيد. چه بسا مطالعه‌ي اساطير، ما را با گوشه‌هايي از آداب و الگوهاي كهن، كه هنوز در ما زنده است و كاركرد دارد، آشنا سازد. پس با بهره‌گيري از اساطير، مي‌توان رفتارهاي اجتماعي، فرهنگي و رواني ملتها را تجزيه و تحليل كرد. 

وی مهمترين كاركرد اسطوره را كشف و آفتابي كردن سرمشق‌هاي نمونه‌وار همه آيين‌ها و فعاليت‌هاي معني‌دار آدمي، از تغذيه و زناشويي گرفته تا كار، تربيت و هنر و برشمرد.

اين مترجم تصریح كرد: آثاري كه از مايه‌هاي اساطيري برخوردارند، تنها منحصر به آثار شعري و داستاني نيستند، بلكه در هنرهاي ديگر، به ويژه در نقاشي، بسياري از آثار، تجلي اسطوره‌اي دارند. نقاشي‌هاي غار آلتاميرا و غار لاسكو كه مربوط به هفده هزار سال پيش است، نشان مي‌دهد كه انسان براي بيان انديشه‌ها و عواطف خويش از اسطوره كمك گرفته است. پس اسطوره‌ تنها جنبه روايي ندارد، بلكه نقاشي، تنديسگري، موسيقي و حتي رقص‌‌هاي آييني سرخپوستان آمريكا و سياهپوستان آفريقا و ديگر نقاط جهان نيز همه به نوعي جنبه اساطيري دارند. در هنر معاصر، از جمله در آثار پيكاسو، كاندينسكي و سالوادر دالي، بن‌مايه‌هاي اساطيري نقش مهمي ايفا مي‌كنند.

بهمن نامور مطلق، عضو هيات علمي فرهنگستان هنر و دبير فرهنگستان هنر، مقاله «تاريخچه و مباني نقد اسطوره‌اي در هنر و ادبيات» را براي ارائه به اين نشست آماده كرده بود. وي درباره نقد اسطوره‌اي در ادبيات گفت: اسطوره از عناصر اصلي تخيل انساني است و نقش مهمي را در ادبيات و هنر و به طور كلي فرهنگ بشري ايفا مي‌كند. اهميت اسطوره موجب شد تا نه فقط به عنوان عنصري در ادبيات و هنر مطالعه شود بلكه از همان آغاز به عنوان موضوعي مستقل مورد توجه متفكران و انديشمندان ديگر حوزه‌هاي دانش بشري قرار گيرد.
 
نامورمطلق اضافه کرد: در نخستين نوشته‌هاي يوناني از افلاطون گرفته تا ارسطو و پس از آن، اسطوره همواره نقش مهمي داشته، چنانكه شاعر را «اسطوره‌پرداز» مي‌دانستند. گرچه شناخت اين عنصر مهم فرهنگ اقوام و ملت‌ها يعني «اسطوره‌پژوهي» به معناي عام آن، از ديرباز وجود داشته است اما در قرن نوزدهم و بيستم بود كه به دلايلي چند «اسطوره‌شناسي»به صورت دانشي مستقل مطرح شد. همچنين اسطوره‌شناسي تطبيقي نيز نقش مهمي در اين فرايند به ويژه با مطالعه اسطوره‌هاي هند و اروپايي ايفا کرد. شخصيت‌هايي همچون ماكس مولر و ژرژ دوميزيل فعاليت‌هاي ارزنده‌اي در اين خصوص انجام داده‌اند.
 
این اسطوره‌شناس يكي از مهمترين وظايف اسطوره‌شناسي  را تعريف و دسته‌بندي اسطوره‌ها دانست و ادامه داد: عمر طولاني اسطوره و تخيلي بودن آن موجب سياليت در مصداق‌ها و مفاهيمي شده كه اين واژه‌ را با خود حمل مي‌كند و همين امر از مسایل و دشواري‌هاي تحقيق در اين حوزه است.

نامور مطلق تصریح کرد: در ربع آخر قرن بيستم كه ساختارگرايي به تنهايي پاسخگوي پاره‌اي از مسائل نبود، تحولات فكري و اجتماعي در غرب به ويژه فرانسه موجب ظهور پساساختارگرايي شد، چنانكه پارادايم نويني بر دانش‌ها به ويژه دانش‌هاي علوم انساني حاكم شد. اين پارادايم نوين به نوبه‌ خود عرصه نقدها را نيز متاثر نمود و عصر نويني را براي آنها رقم زد. اسطوره‌پژوهي نيز در اين عصر همراه با ديگر يا اغلب نقدها دست‌خوش دگرگوني در نظريه و روش مطالعاتي خود شد. در اين نظريه و روش نو اسطوره نه فقط در متن يا حتي بينامتن بلكه همراه با بافتي كه رد آن خلق شده است، مورد مطالعه قرار مي‌گيرد. براي چنين روشي اسطوره‌پژوهان به ابتكار «ژيلبر دوران» از واژه «تحليل اسطوره‌اي»كه توسط «دوني دو روژمون» وضع شده بود، استفاده كردند. در تحليل اسطوره‌اي برخلاف نقد اسطوره‌اي، به مسايل اجتماعي و به طور كل بافتاري مرتبط با پيدايش اسطوره متوجه مي‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها