چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۵
حافظ از آگاه‌ترین شخصیت‌هایی که نسبت به کل تاریخ اشراف داشته است/ نسخه‌ای نفیس و معتبر از حافظ برای بهره‌برداری نسخه‌پژوهان

اکبر ثبوت، تاریخ‌پژوه بیان کرد: وقتی حافظ می‌خواهد ستم حاکم بر جامعه را به صورت گسترده نشان بدهد، عقاب جور گشوده است بال بر همه شهر. با زبان طنز حاکم وقت را مخاطب قرار می‌دهد و در آخر ناامیدی از سرو سامان یافتن اوضاع که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع. حافظ از آگاه‌ترین شخصیت‌هایی است که نسبت به زمانه خودش و کل تاریخ اشراف داشته است.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): دکتر اکبر ثبوت، پژوهشگر تاریخ و فلسفه اسلامی در دومین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی «بلاغ» که در زمینه نسخه‌شناسی و نسخه‌پژوهی که با حضور حافظ‌شناسان، مصححان و فهرست‌نگاران به منظور بررسی یکی از نسخ نفیس دیوان حافظ در گنجینه سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران موجود است برگزار شد، گفت: حافظ در هر عرصه‌ای که وارد شد برای عرضه مطلب بهترین و زیباترین تعبیرات را به کار برده است. به عنوان مثال زمانی که می‌خواهد وحدت و یگانگی هستی و صدور کثرات از حقیقت واحد را حکایت‌ کند، می‌گوید سحرگاهان که مخمور شبانه/ گرفتم باده با چنگ و چغانه. درک وحدت عالم هستی زمانی ممکن است که از حجاب خودت دربیایی. در آخر هم فاتحه‌ای برای کسانی که ادعای انسان‌شناسی دارند، می‌خواند. هر دو عالم یک فروغ روی اوست/ گفتمت پیدا و پنهان نیز هم.

وی افزود: از باب مثال زمانی که می‌خواهد خضوع همه موجودات را در مقابل حقیقت مطلق عرضه بدارد و وحدت ادیان را تعلیم بدهد می‌رود سراغ اینکه کس نیست که افتاده آن زلف دو تا نیست/ در هیچ سری نیست که سری زخدا نیست. زمانی که می‌خواهد کشمکش‌ها و فرقه‌ها را محکوم کند، می‌گوید: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. زمانی که خشونت به اسم ترویج دین را محکوم می‌کند، جفا نه شیوه دین‌پروری بود.

ثبوت بیان کرد: وقتی حافظ می‌خواهد ستم حاکم بر جامعه را به صورت گسترده نشان بدهد، عقاب جور گشوده است بال بر همه شهر. با زبان طنز حاکم وقت را مخاطب قرار می‌دهد و در آخر ناامیدی از سرو سامان یافتن اوضاع که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع. حافظ از آگاه‌ترین شخصیت‌هایی است که نسبت به زمانه خودش و کل تاریخ اشراف داشته است.



دکتر اصغر دادبه، حافظ‌شناس در این نشست گفت: من معلم ساده‌ای هستم که کمی فلسفه و کمی هم ادبیات خواندم. از کودکی دور خانه‌های یزد می‌گشتم و پدربزرگم به من شعر القاء می‌کرد. اولین شعری که به من القاء کرد این بیت حافظ بود که دل می‌رود زدستم صاحبدلان خدا را/ دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا. از اینکه فلسفه خوانده‌ام، خوشنودم.

وی افزود: نویسنده فرانسوی می‌گوید: زمان‌ها می‌توان بی آب و نان زیست اما بی‌شعر هرگز و من عرض می‌کنم بی فلسفه هرگز نمی‌توان زیست. حافظ کمتر از 500 غزل سروده است. ابن‌سینا می‌گوید: من از پانزده سالگی هر چه بود را خواندم، از 21 سالگی مرور کردم و بعد از آن حرف‌های خودم را زدم. حافظ از سال 722 تا 792 یعنی در مدت 70 سال 500 شعر سروده است. 500 غزل برای کسی که شغل او شاعری است خیلی کم بوده است.

دادبه بیان کرد: منصف‌ترین آدم کسی است که بپذیرد فرزند زشت او زشت است و حافظ این را پذیرفته است. شیوه حافظ این گونه بوده است که او بعد از سرودن شعر برمی‌گشت و شعر را بازبینی می‌کرد و تغییر می‌داد یا در این بازبینی‌ها فرزندان زشت خویش را دور می‌ریخت.

وی در ادامه گفت: بلاغی‌ترین و کلامی‌ترین تفسیر حافظ، تفسیر زمخشری است. جلوه آراء کلامی معتزلی است. کلام فلسفه مدافع دین است. معتزلیان خردگرایان عالم اسلام بودند. شعر یعنی گزارش بلاغی معانی. کسی که حاشیه متن را درس می‌دهد بر متن مسلط است. حافظ واژه‌هایی را انتخاب می‌کند که بیشتر برد هنری داشته باشد. فروزانفر و خانلری سی سال در تحقیق بر روی این موضوع بودند که حافظ مرید جام می است ای صبا برو/ وز بنده بندگی برسان شیخ جام را. این شیخ جام است یا شیخ خام؟ معلوم است که ابتدا گفته خام و بعد به جام تغییر داده است زیرا تمام لطایف در واژه جام هست اما در واژه خام نیست.

این حافظ‌شناس افزود: خواستم مواضعی را که قبلا بررسی کردم در این نسخه ببینم و ببینم ضبط‌های این نسخه چگونه است. من هنوز هم به نسخه قزوینی غنی اعتماد دارم. استناد به این نسخه بالای 85 درصد است. البته نسخه‌های خانلری هم ارزش خودش را دارد. یکی از شیوه‌هایی که بسیاری از مصححان دارند، اعتماد است و بسیاری از ضبط‌ها درست نیست. باید به این نکته توجه کنیم، که واژه در نهایت چقدر برد هنری دارد.

دادبه بیان کرد: دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد یا دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد،کدام درست است؟ در نسخه قزوینی صبا ذکر شده است. بلبل مال سحر است یا مرغ سحر درست است؟ وقتی ترکیب مرغ سحر را داریم، سحر کارکرد دارد. باد صبا به بلبل تشبیه می‌شود، به دلیل عاشقی تمام واژه‌ها ارتباط پیدا می‌کند و یک فضای ویژه شکل می‌گیرد.

وی گفت: با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست. چرا افتان و خیزان می‌رود، مسئله عاشقی و درماندگی است. کمترین نسخه‌ها صبا است. ضبط‌های راجع قابل توجه است. در نسخه کتابخانه ملی شیخ جام برد هنری دارد و انتقادی که می‌خواست بکند. دومین ضبط که در این نسخه جالب توجه است؛ کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد/ محقق است که او حاصلِ بصر دارد. گاهی ربط‌ها با حرف واو بلاغت را از بین می‌برد.

دادبه افزود: تو در طریق ادب باش و گو گناه من است یا تو در طریق ادب کوش و گو گناه من است؟ تعبیر کوشیدن را بسیاری نمی‌فهمیدند که در این نسخه خطی کوش ضبط شده است. یکی از موارد مهمی که باید به آن اشاره کنم این است، تا دم از شام سرزلف تو هر جا نزنند. باد صبا با گفت و شنودی ساده می‌رود سراغ نزند. در زبان عربی که بلاغت از روی آن نوشته شده است، ویژگی‌های آن زبان با زبان فارسی یکی نیست. در زبان عربی یکی از راه‌های ایجاد بلاغت این است که فاعل را گم کنند. بزرگان به صورت‌های سوم شخص به ویژه جمع را حالت بلاغی می‌دادند. قصه فاعل از منظر دستور زبان و بلاغت فرق می‌کند. نهان کردن فاعل برای ایجاد بلاغت یکی از شگردهایی است که با زبان فارسی سازگار است.

وی گفت: حافظ با صبا گفت و شنودی دارد؛ ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز/ وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند. باد صبا در عرف شعر تنها موجودی است که در کوی معشوق راه دارد، گاهی سخن‌چینی می‌کند. من(عاشق) گریه می‌کنم زیرا باد صبا که به کوی معشوق راه دارد، چیزهایی را گفته است که نباید بگوید و این راز بر سر زبان‌ها افتاده است و من صبح تا شب باید دعوا کنم. تا دم از شام سر زلف تو نزند یا نزنند؟ برد بلاغی است که نزنند درست است و تا جایی که برخی ضبط‌ها را دیدم به نظر می‌رسد این نسخه خطی نفیس دیوان حافظ که در گنجینه سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران موجود است، از روی نسخه‌های معتبر کتابت شده است.



در ادامه این نشست احسان‌الله شکراللهی، نسخه‌شناس و حافظ‌شناس گفت: از تعاریفی که در مورد شعر و شاعری شده است، البته تعاریف معروف کلاسیک، نه تعاریف ذوقی که برخی شعرا انجام داده‌اند، به هر گونه که بخواهیم شعر را تعریف کنیم حافظ در قله شاعری می‌نشیند. حسین آهی در تعریف شعر می‌گوید؛ شعر آهی است از یک صاحب درد و چقدر حافظ از درد سروده‌های خودش گفته است. درد عشقی کشیده‌ام که مپرس.

وی افزود: مهرداد اوستا در تعریف شعر گفته است: رسیدن به اندیشه‌ای خاص و رساندن آن به بیان هنری شعر است. در میخانه هم بگشا که هیچ از خانقه نگشود/ گرت باور بود ورنه؛ سخن این بود و ما گفتیم. عباس باقری شعر را حنجره زلال بشری می‌داند. حسین قاسمی در تعریف شعر می‌گوید: در هیچ زبانی به اندازه زبان فارسی همه حرکات و سکنات انسان به گونه هنری بیان نشده است. زدست جور تو گفتم زشهر خواهم رفت/ به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست.

شکراللهی بیان کرد: حسین بهجتی شفق شعر را زبان کمال می‌داند. در مورد عشق حافظ سنگ تمام گذاشته است. دل آینه‌دار کمال اوست. بهاءالدین خرمشاهی شعر را رازبینی و رویابینی معرفی کرده است. می بده تا دهمت آگهی از سر قضا. اما در مورد حاشیه این نسخه خطی باید بگویم که شعرهای منسوب به خیام که خیلی هم زیاد نیست؛ اما به دلیل ویژگی‌های شعر خیام که اگر کسی می‌خواست مثل او شعر بگوید، آسیب می‌دید. باید بدانیم که این نسخه، نسخه کاملی است و به گمان من در کنار ارزش‌هایی که دارد برای مقوله خیام‌شناسی هم می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها