چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۰
حافظ؛ منتقد ابزاری شدن دین/آموزه‌های لسان‌الغیب جهان‌شمول است

مسعود حسینچاری، حافظ‌پژوه معتقد است؛ حافظ از ابزاری شدن و ریاکاری در دین در گلایه و شکوه بوده است و بر ریاکاران و دین‌فروشان خرده می‌گرفت و این به راحتی و وضوح از اشعار او قابل فهم است.

خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)، نویسنده مقاله «سویه‌های روان‌شناختی در معنویت طربناک حافظ» در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس، به تبیین موضوع «شعر حافظ و نیاز امروز» و نسبت شعر حافظ با نیازهای امروز پرداخته است. وی معتقد است: 


آیا نیازی به شعر حافظ در دوره کنونی است و این شعر قابلیت حل بحران‌های انسان امروز را دارد؟
پرسشگر این سوال احتمالا در فراسوی ذهن خود چنین می‌پنداشته است و احتمالا عده‌ای نیز بر این باور باشند که انسان امروز متفاوت، منقطع و بی‌نیاز از گذشته خویش است. یک چنین فرضی به‌طور مسلم جای ایراد دارد. انسان امروز گرچه به سرعت و به وضوح متفاوت از انسان دیروز و گذشته خودش است، اما به هیچ‌وجه بی‌نیاز از آن نیست. اگر بخواهیم از بحران‌های بشر امروزی به مواردی اشاره کنیم؛ یکی بحران هویت و دیگری بحران معنویت است و آنهایی که با انسان، انسان‌شناسی و علوم انسانی آشنا هستند به نیکی می‌دانند هر دو این بحران‌ها که در هم‌تنیدگی و همسایگی بسیار نزدیکی هم دارند با گذشته، اخلاق و معنویت و با پشتوانه فکری، فرهنگی اگر نگوییم قابل حل باید بگوییم تا حد زیادی قابل کاهش و سازش خواهند بود و حافظ هم به هویت افراد و هم احساس ریشه‌دار بودنشان کمک می‌کند و بلافاصله هم باید گفت که ریشه این هویت در معنویت و در اخلاق منبعث از معنویت و بردن انسان به جهانی ورای جهانی است که در آن زیست می‌کند.

اگر انسان در جهان امروزی بخواهد زیست اخلاقی داشته باشد که نیاز اوست، بخواهد با دیگران زندگی آرامی داشته باشد، آسیب نبیند و آسیب نزند؛ آموزه‌های حافظ به شرط اینکه به زبان و شکل امروزین بیان بشوند، حتماً می‌توانند به زندگی اخلاقی و معنوی انسان کمک کنند.

اشاره کنم که جفایی دست‌کم در فرهنگ عامه به ادبیات و شعر و البته گاهی هم در بین کسانی که مدعی اهل علم و داشتن دستی بر آتش علم هستند، روا داشته می‌شود. این جفا و باور وجود دارد که شعر یک هنر تفننی برای اوقات فراغت و سرگرمی است و نسبتی با دانایی و روشنفکری برقرار نمی‌کند. ادبیات و شعر فارسی ظرفی برای بیان بلندترین مفاهیم؛ عمیق‌ترین و ژرف‌ترین آموزه‌ها در قالبی زیبا و در عین حال مختصر، گوش‌نواز و جان‌فزاست. این قالب باید به زبان امروز برگردد و ترجمه، تفسیر و تاویل شود تا قابلیت استفاده شود و با هاضمه شناختی بشر امروزی و نسل تازه موافق بیاید و بتوان از آن استفاده کرد.

 مگر اساس شعر احساس نیست؟ آیا حل مشکل با عقل امکان‌پذیر است یا احساس؟
لزوماً اساس شعر احساس نیست. شعر، بیان احساسی یک چیز منطقی هم است. همین بیت ساده‌ای که از حافظ به ذهن‌مان می‌آید وقتی که می‌گوید «‌بیاموزمت کیمیای سعادت/ز هم‌صحبت بد جدایی جدایی» در واقع می‌خواهد بگوید که همه آنچه علم اخلاق در کتاب ارزشمند و فاخر «کیمیای سعادت» می‌خواهد به شما بیاموزد من در یک کلام خواهم گفت که با انسان بد همنشین نباشید و مصاحبت نداشته باشید. چگونه می‌توان این را حرفی برآمده از احساس تلقی کرد، بلکه کاملا نکته اخلاقی برآمده از یک منطق مستحکم و بیان شده در یک قالب زیباست. وانگهی، آموزه‌های فلسفی فراوانی داریم که در قالب شعر بیان می‌شوند. شعر، لزوما ریشه در احساس ندارد، بلکه یک قالب است که زیبا، موزون، برای بیان به شکل احساسی و عاطفی قرار گیرد.

جهان گذشتگان، ویژگی‌های خود را داشته و ادبیات مخصوص خود را می‌طلبیده است. جهان امروز با جهان گذشته تفاوت‌های بنیادی یافته است. ساختارها، بافتارها و رفتارهای اجتماعی گذشته، امروز به‌کلی دگرگون شده و شرایطی تازه پدید آمده است.
اینکه فرض کنیم عرفا، حکما و فلاسفه برای آدم‌های زمان خویش حرفی زده‌اند، باور ناثوابی است؛ البته انسان امروز علاوه بر مسایلی که در زمان حافظ داشته است مسایل جدیدتری هم دارد، اما بی‌نیاز از آنچه در دوره حافظ بوده، نیست و آن مسایل به کناری نرفته‌اند. ضمن اینکه حافظ و بزرگانی مانند او، انسان را در ظرف وجود «انسان» در نظر گرفتند و حرفشان مقید و محدود به زمان و مکان نیست.

از سوی دیگر، زندگی در جوامع و حیات اجتماعی جریانی و حالتی دارد که گاهی وقت‌ها مشابهات‌های فراوانی می‌توان در آن یافت. کیست که بین زندگی جامعه امروزی و جامعه‌ای که حداقل از اشعار حافظ می‌توان شنید، نسبتی و مشابهتی نبیند. اینکه حافظ سخت از ابزاری شدن دین و سخت از ریاکاری در دین در گلایه و شکوه بوده و بر ریاکاران و دین‌فروشان خرده می‌گرفته است، به راحتی و وضوح از اشعار او قابل فهم است. کدام ناظر منصفی است که با این داستان هم‌نظر نباشد که دین در دست عده‌ای از کسانی که ادعای دینداری دارند، جز ابزاری برای نام و نان، معاش و زندگی روزانه نیست؟ کیست که نداند بیماری ریا در جامعه ما نیز چگونه رخنه کرده و از ضد‌ارزش بودنش کاسته شده است؟ این نگرانی وجود دارد که حتی تبدیل به نوعی ارزش هم بشود. بدین‌سان، باید گفت، دوای دردها در همه زمان‌ها می‌تواند یکی باشد اگر درد یکی باشد. اگر ریا یک رذیلت و مرض اخلاقی است، درمان آن هم یکی است؛ بنابراین شعر حافظ با مخاطب امروز ارتباط برقرار می‌کند و درد اجتماعی، معنوی و وجودی او را پاسخگوست و آنجایی که حافظ می‌گوید روزگار هرکسی به سر می‌آید اما از ازل تا به ابد روزگار درویشان می‌تواند باشد؛ بنابراین همچنان در جامعه مخاطبانی از ازل تا به ابد برای حافظ وجود دارد و این مخاطبان اگر به واسطه دانایی و فهم و بصیرت هر روز بیشتر نشوند، کمتر نخواهند شد.

آیا جهان امروز با جهان حافظ نسبتی دارد؟
بله؛ هم شعر حافظ مخاطب امروزین دارد و هم گره‌گشاست و هم نسبت با جامعه امروزی برقرار می‌کند. می‌توان یک «زمان شمولی» و «جهان شمولی» در اندیشه‌ها و بیان حافظ پیدا کنیم و هنرمندی او برای به تسبیح کشیدن مرواریدهای گویای زبان پارسی و اختصاص معانی با واژه‌ها باعث شده است که شعر او از زمان و حتی از مکان خود هم فراتر برود. امروز به جرات می‌توان گفت در بین عرفا و صاحبان ذوق در اندیشه و هنر در سرتاسر جهان مشتاقانی و عاشقانی دارد که گاهی وقت‌های در قالب‌های منسجم و سازمان‌دار هم می‌توان آن‌ها را یافت.

شعر حافظ چه نسبتی با زیبایی‌شناسی و هنر معاصر دارد؟
در این باره دامن سخن درازتر از آن است که بتوان پس از گستردن آن را برچید؛ اما به منزله نمکی برای این گفتار می‌توان بیان کرد که به لحاظ زیبایی‌شناسی اشعار حافظ سحرآمیز است و اگر کسی با زبان و واژگان، ادبیات و گذشته ارتباطی برقرار کند، عینک نگاه کردن در شعر حافظ را به خوبی بر چشم بگذارد این تابلو واژه‌ای جز سحرآمیز نمی‌توان برایش به‌کار برد. کلمات در جای خود می‌نشینند، معانی را حمل می‌کنند و چندپهلو با هنری که به خوبی حافظ آن را «رندی» نامیده است، نقش‌آفرینی می‌کند. مانند تابلویی است که هرگاه به هر سو گرفته شود با هر نوری جلوه دیگر و زیبایی متفاوتی دارد. زمان و مکان در خوانش و فهم شعر حافظ و کسب لذت و حلاوت از بیان حافظ، فوق‌العاده می‌تواند موثر باشد.

شعر حافظ برای تسکین اضطراب‌های وجودی انسان امروز و آشفتگی‌های روانی‌اش می‌تواند کمکی بکند یا خیر؟
این به دو زمینه بستگی دارد؛ یکی آن شخصی که قرار است از حافظ کمک بگیرد باید یک پیش‌آمادگی به لحاظ زمینه‌های وجودی، ادبی و فهم معانی داشته باشد و دیگری، یک شخص توانمند، دلسوخته‌ و کاربلدی که بتواند آن مفاهیم را با نیاز شخص منطبق و تفسیر و تعبیر و تاویل کند و این آب حیات‌بخش را در جوی معنا، تفسیر و تعبیر به سرزمین تشنه جان‌هایی ببرد که از اضطراب‌ها و مشکلات اخلاقی و حتی وجودی رنج می‌برند. در این صورت است که حافظ می‌تواند و ظرفیت این را دارد به‌عنوان یک ابزار در مشاوره‌های روان‌درمانی، فلسفی و اخلاقی مورد استفاده قرار بگیرد و به خوبی هم جواب دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها