شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۹
نبود بانک اطلاعات فرهنگی، نقطه ضعف مدیریت فرهنگی در جامعه ایران است

میری معتقد است: نقطعه ضعف مدیریت فرهنگی در این 20 سالی که شکل گرفته، نبود یا کمبود بانک اطلاعاتی فرهنگی در جامعه ایران است. نبود دسترسی به اطلاعات و همچنین عدم حفظ و نگهداری اطلاعات فرهنگی مهم‌ترین دغدغه من در این رشته بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «دسترسی و مدیریت اطلاعات میراث فرهنگی» با ویراستاری ایان روتون و جی‌جی چودری و با ترجمه سیدمحسن میر و عباسعلی قیومی در ۲۹۲ صفحه و با قیمت ۲۵ هزار تومان ازسوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات که به‌تازگی وارد بازار نشر شده است، دورنمایی کلان از چالش‌های مختلف و فعالیت پژوهشی معاصر در مورد اطلاعات میراث فرهنگی با تمرکز خاص بر محتوای میراث فرهنگی؛ ویژگی‌ها و چالش‌های دیجیتال‌سازی و خدمات اطلاعات میراث فرهنگی دیجیتال است. برای کسب اطلاعات بیشتر از این موضوع به سراغ محسن میر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه آزاد و عضو هیئت مدیره انجمن علمی مدیریت و برنامه‌ریزی فرهنگی ایران، یکی از مترجمان این کتاب رفتیم که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

چه شد این کتاب -مدیریت اطلاعات میراث فرهنگی- را برای ترجمه انتخاب کردید؟
با توجه به اینکه بنده دانش‌آموخته مقطع ارشد و دکترای رشته مدیریت فرهنگی دانشگاه آزاد علوم تحقیقات هستم در طول تحصیلم متوجه شدم که در کشور ما تنها جایی که رشته مدیریت فرهنگی تدریس می‌شود و تحصیلات تکمیلی این رشته را دارد دانشگاه علوم و تحقیقات تهران است. در دانشگاه‌های دیگر مثل دانشگاه تهران، این رشته تحت عنوان مطالعات فرهنگی و سیاست‌گذاری فرهنگی تدریس و ارائه می‌شود که خیلی مرتبط با مدیریت و برنامه‌ریزی فرهنگی نیست. البته این چالشی بین دانشجویان رشته مدیریت فرهنگی در دانشگاه آزاد و مطالعات فرهنگی در دانشگاه‌های دولتی است. دانشجویان مطالعات فرهنگی معتقدند مولفه‌ها و شاخصه‌های فرهنگی و به‌طور کلی فرهنگ، قابل مدیریت‌کردن نیست؛ ولی در رشته مدیریت فرهنگی ما بیشتر به دنبال این هستم که اثبات کنیم اگر فرهنگ قابل مدیریت‌کردن نبود، فرهنگ غرب با این سرعت و قدرت به دنیا تزریق نمی‌شد. اینکه چطور فرهنگ کشورهای مختلف از داخل تهی می‌شود و فرهنگ غربی یا هر فرهنگی که غالب است، دارد به آنها تزریق می‌شود از نشانه‌های مدیریت فرهنگ است. پس قطعا فرهنگ قابل مدیریت‌کردن است و این سبب شد که این رشته از 20 سال پیش بنیان‌گذاری و ادامه‌دار شود.

با توجه به اینکه رشته مدیریت فرهنگی یک رشته نوپاست، من برای رساله دکترای خود به دنبال یک کار جدید که به مدیریت فرهنگی کمک کند، بودم و از آنجایی که همیشه با علم اطلاعات سروکار دارم و تلاش داشتم بانک اطلاعاتی درست کنم، لذا چیزی که خیلی به عنوان دغدغه فردی خودم مطرح بود ایجاد بانک اطلاعاتی بود که همیشه هم در علم و هم در فضاهای مختلف سازمان‌های مختلف کشور به من کمک می‌کرد. بنابراین با خود گفتم نقطعه ضعف مدیریت فرهنگی در این 20سالی که شکل گرفته چه بوده است و متوجه شدم که نقطه ضعف آن، نبود یا کمبود بانک اطلاعاتی فرهنگی در جامعه ایران است. نبود دسترسی به اطلاعات و همچنین عدم حفظ و نگهداری اطلاعات فرهنگی و این مهم‌ترین دغدغه من در این رشته بود. وقتی تعریف مدیریت فرهنگی را ارائه می‌دهیم این سوال پیش می‌آید که ما دقیقا باید چه‌چیز را مدیریت کنیم؟ از بخش فرهنگ و مباحث فرهنگی جامعه چه آیتم‌هایی را باید مدیدیت کرد و داده‌ها و دیتاها در سطح جامعه و سازمان‌ها و وزارت‌خانه‌ها که 80 میلیون ایرانی با آن در ارتباط هستند و ما باید آن را مدیریت کنیم، دقیقا چه چیزی هستند تا به هدف فرهنگی مد نظر برسیم.

طبق مطالعات بنده طی این سال‌ها کسی روی این موضوع که وقتی ما می‌گوییم مدیریت فرهنگ، یعنی دقیقا مدیریت چه بخش و چه شاخصه‌ای از فرهنگ مد نظر است، کار نکرده بود. من مشخصا در آن زمان که این کتاب را ترجمه می‌کردم، می‌خواستم بدانم در بانک اطلاعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد تعداد موسیقی‌ای که در تاریخ ایران تولید شده -از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب- چگونه است، و متوجه شدم که چنین بانک اطلاعاتی‌ای در این وزارتخانه ما موجود نیست و وقتی ما بانک اطلاعات نداشته باشیم که بتوانیم گذشته را با حال و آینده تطبیق بدهیم، اشکالات را پیدا کنیم، از تاریخ و فرهنگ خود دفاع کنیم یا گزارشی از آن را به مردم کشور خودمان و مردم دنیا ارائه بدهیم، چگونه می‌خواهیم بحث مدیریت فرهنگی را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش ببریم؟ همین مساله علاوه بر موسیقی، برای فیلم، کتاب و تئاتر نیز حاکم است. اینکه از وزارتخانه فرهنگ و ارشاد انتظار داشته باشیم به عنوان یک وزارتخانه‌ سیاست‌گذار که قرار است سیاست‌گذاری فرهنگی در کل کشور داشته باشد چنین بانک اطلاعاتی‌ای داشته باشد، انتطار زیادی نیست؛ ولی چنین بانکی نداشت. بحث بانک اطلاعاتی فقط نمی‌گوید که شما اطلاعات را بدانید؛ بلکه به شما برای مدیریت حال و آینده کمک می‌کند و به برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری هم کمک می‌کند. ما سالیان سال بود که از این نعمت بی‌بهره بودیم و برنامه‌ریزی‌های خوب و درستی انجام ندادیم، زیرا نیاز سنجی‌های درستی انجام نشده و بانک اطلاعاتی قوی‌ای نداشتیم. بنابراین بیان مساله من برای اینکه به دنبال ترجمه کتابی باشم که کاربردی باشد، این دغدغه‌ای بود و به همین دلیل سراغ منابع جهانی رفتم و برای تجربه جهانی و بین‌المللی در بحث مدیریت اطلاعات فرهنگی در ایران استفاه کنم. این کتاب -مدیریت اطلاعات میراث فرهنگی-، غیرمستقیم هدف بنده را که مدیریت اطلاعات فرهنگی است دنبال می‌کند.

با توجه به اینکه در کتاب ذکر شده است که اطلاعات از مهم‌ترین منابع سازمانی است و بعد از عامل انسانی به‌عنوان مهمترین منبع مدیریت به شمار می‌آید چگونه با به‌ کارگیری و افزایش کیفیت اطلاعات می‌توان به بهبود عملکرد سازمان‌ها کمک کرد؟
اکنون سبک‌های مدیریت در دنیا با مدیریت دانش، مدیریت تغییر و مدیریت ارزش جلو می‌رود و به عنوان مدیریت دانش از آن یاد می‌شود. مدیریت دانش یعنی اینکه در یک سازمان، اطلاعات و داده‌ها در همه زمینه‌ها تحت تاثیر تکنولوژی و اطلاعات روز باشد و بین تمام افراد سازمان با توجه به مسئولیت‌ها و جایگاهی که دارند به اشتراک گذاشته شود و این اطلاعات ثبت و ضبط شود و وقتی این اطلاعات ثبت و ضبط می‌شود، می‌توانند هر تحلیلی روی آن انجام دهند. متاسفانه ما در ایران هنوز نمی‌دانیم سبک مدیریت سازمان‌هایمان چیست؟ با توجه به اینکه ایدئولوژی کشور ما یک ایدئولوژی اسلامی است، ما در واقع سازمان‌ها و مراکزمان را داریم به‌صورت اسلامی مدیریت می‌کنیم که این در سطح کلان است ولی اینکه در سطح خرد مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما چه نوع سبک مدیریتی دارد؟ در حوزه فرهنگی چه سبکی؟ و همین‌طور در حوزه‌های دیگر نیز نمی‌دانیم در کشورمان چه روش مدیریتی اجرا می‌شود؟ ولی در دنیا از گذشته تاکنون از روش علمی ادوارد تیلور و در حال حاضر از روش مدیریت دانش استفاده می‌شود، این سبک‌ها و روش‌ها پیشرفت کرده است؛ ولی ما در کشورمان مشکل مدیریتی داریم. در دنیا مدیریت دانش -که همان مدیریت اطلاعات است- صورت می‌گیرد. یعنی اطلاعات بعد از عامل انسانی، باتوجه به تکنولوژی و تغییرات لحظه‌ای و روزانه که درحال رخ دادن است، مهم‌ترین عامل است. 

من مطالعه موردی‌ام را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دادم؛ زیرا به عنوان یک وزارتخانه سیاست‌گذاری در بخش فرهنگ کشور برنامه‌ریزی می‌کند ولی متاسفانه مدیران ارشد آنجا اطلاعاتی در اختیار ندارند و اطلاعات آنها حتی اطلاعات معاصر هم نیست و اطلاعاتشان از دوره زمانی‌ای است که در این وزارتخانه بر سر کار آمده‌اند؛ ولی اینکه بیاییم یک بانک اطلاعاتی را در اختیار هر مدیری که به سازمان وارد می‌شود قرار دهیم و به او بگوییم که مثلا معاونت هنری در گذشته اینگونه بوده و اکنون به اینجا رسیده است و این برنامه آینده‌اش است، نیست. بنابراین قطعا اگر ما بانک اطلاعاتی قوی داشتیم، مطمئنا مدیران ما برنامه‌ریزی بهتری می‌توانستند انجام دهند و همه اینها کمک می‌کرد که ما بتوانیم بهتر برای جامعه برنامه‌ریزی کنیم.
 
چرا زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی افراد جامعه و سازمان‌ها به فناوری اطلاعات و ارتباطات وابسته است؟
باتوجه به اینکه ما در کشورمان یک سازمان بزرگ تحت عنوان سازمان صدا و سیما با تعداد زیادی کارمند و برنامه و سابقه داریم؛ ولی اثر گذاری‌ای که یک کانال خبری در شبکه اجتماعی دارد، بیشتر از سازمان به این بزرگی و مهمی است، به این دلیل است که اکنون دنیا پیشرفت کرده و علم اطلاعات و علم به‌روز‌بودن جامعه و تکنولوژی‌ای که در اختیار مردم دنیا قرار می‌گیرد در تمام مولفه‌های زندگی افراد و آحاد جامعه اثرگذار شده است. پس قطعا می‌توانیم بگوییم که فناوری اطلاعات و ارتباطات اثرگذاری قوی و مستقیم بر رشد اقتصادی و رشد اجتماعی و شبکه های اجتماعی و تکنولوژی داشته است.
 
چگونه یکی از کاربردهای مهم فناوری اطلاعات حفظ و نگهداری و ارائه اطلاعات فرهنگی و به‌طور خاص میراث فرهنگی است؟
کاربرد فناوری اطلاعات به تنهایی این نیست. من به یک الگویی رسیدم به نام داشبورد مدیریت اطلاعات فرهنگی، همان mis که که اطلاعات باید در داخل این سیستم mis گام به گام حرکت کند. ما اول شناسایی اطلاعات را داریم، سپس ثبت و ذخیره سازی اطلاعات، بعد حفظ و نگهداری، و بعد به دنبال بهره‌برداری از اطلاعات و سپس به اشاعه و گزارش‌گرفتن از اطلاعات می‌پردازیم. یعنی مدیریت اطلاعات چند گام و چند شاخصه اصلی دارد و یکی از شاخص‌های خیلی مهم حفظ و نگهداری اطلاعات است که متاسفانه در سیستم سنتی به جهت اینکه دستی است و اطلاعات در گذشته به صورت کاغذی ثبت و ضبط شده، خیلی مورد اهمیت نبوده است. در سیستم سنتی وقتی از کسی اطلاعاتی را بخواهیم، باید اطلاعاتی که روی کاغذها ثبت شده، در اختیارشان قرار دهیم که امکان معدوم‌شدن و از‌بین‌رفتن این اطلاعات بسیار زیاد است ولی وقتی اطلاعات را در قالب فایل اسکن می‌کنیم، در سیستم‌های کامپیوتری و هاردها ثبت می‌کنیم و داده‌ها را داخل بانک‌های اطلاعاتی ذخیره می‌کنیم، به آنها کد می‌دهیم، برای پیدا کردن آنها سرچ می‌کنیم و به‌راحتی با یک بانک اطلاعاتی می‌توانیم با فیلترکردن یا سورت‌کردن اطلاعات به آنچه مورد نیازمان است دست یابیم.

به نظر شما باتوجه به اینکه ارائه الگوی مطلوب مدیریت اطلاعات فرهنگی در سازمان‌ها و مراکز فرهنگی می‌تواند از پراکندگی اطلاعات فرهنگی جلوگیری کند، اساسا به چه الگویی الگوی مطلوب می‌گویند و این الگو باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
با توجه به اینکه کتاب بعدی‌ که می‌خواهم بنویسم به این سوال قطعا پاسخ می‌دهد، وقتی با نخبگان مصاحبه کرده و نیازسنجی کردیم به این نتیجه رسیدیم که نیاز شدیدی به یک بانک اطلاعاتی قوی برای نگهداری اطلاعات فرهنگی داریم. ما در کشورمان بی‌نهایت سازمان و مراکز فرهنگی داریم و تعدد سازمان‌ها و مراکز فرهنگی ما خیلی زیاد است. کشورهای دیگر از پراکندگی و تعدد مراکز و سازمان‌ها و وزارت‌خانه‌ها جلوگیری کرده‌اند؛ ولی در کشور ما این‌گونه نیست و ما به شدت سازمان‌ها و مراکز موازی‌کار در حوزه فرهنگ و آموزش داریم و این یکی از آفت‌های کشور ماست و هیچ توفیقی حاصل نشده است و حاصل نخواهد شد؛ مگر اینکه تمام این سازما‌ن‌ها و مراکز در یک مرکزیتی باهم به اشتراک برسند و موازی‌‌کاری را کنار بگذارند و در هم ادغام شوند. مثلا ما وزارت میراث فرهنگی داریم، وزارت فرهنگ و ارشاد داریم، وزارت علوم داریم و وزارت آموزش و پرورش نیز به صورت مجزا داریم.

ما سازمان صدا و سیما، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی داریم، و تقریبا حدود 18 وزارت‌خانه و سازمان و نهاد فرهنگی. حال اگر ما یک بانک اطلاعاتی قوی داشتیم، این علم اطلاعات می‌توانست از این پراکندگی اطلاعات جلوگیری کند و شناسایی اطلاعات تبدیل می‌شود به مولفه‌های زیرشاخه‌ای که ما را به آن شاخصه‌های مورد نظر برساند و همین‌هاست که ویژگی‌های آن الگو می‌شود. 

به عنوان سوال آخر بفرمایید که میراث دیجیتال یعنی چه و حفاظت دیجیتال از میراث فرهنگی چگونه است؟ آیا این فرآیند دیجیتال‌سازی به جز مزایایی که دارد معایبی هم دارد و چه معایب و چالش‌هایی را به همراه داشته است؟
ما میراث ملموس و ناملموس داریم. میراث ملموس ما تخت‌جمشید است که شما می‌توانید بعینه و به‌صورت فیزیکی آن را مشاهده کنید؛ ولی ما میراث ناملموس هم داریم که می‌تواند فرهنگ ایرانی باشد و آن فرهنگ ایرانی چیزی نیست که ما بتوانیم به آن دست بزنیم و آن را به صورت فیزیکی لمس کنیم؛ بلکه چیزی است که حالت آموزشی و معرفتی و معنوی دارد که جزوی از فرهنگ ایرانی اسلامی ما در طول تاریخ می‌شود و به آن فرهنگ ناملموس یا غیرمشاهده‌ای می‌گویند؛ مثلا اگر تخت جمشید در طول زمان از بین برود، آیندگان ما چطور ‌می‌خواهند بفهمند تخت‌جمشید چه جور جایی بود؟ و جز در تعدادی فیلم و عکس اطلاعات دیگری ندارند. ما باید این میراث فرهنگی را برای آیندگان تداعی کنیم و به آبندگان معرفی کنیم. بحث میراث دیجیتال همین موضوع است و حفاظت از میراث دیجیتال هم با ایجاد یک بانک اطلاعاتی جدی و قوی تمام مولفه‌های مد نظر را باید داشته باشد. درمورد معایب و مزایا هم باید بگویم که قطعا هیچگونه معایبی نخواهد داشت و ایجاد یک بانک اطلاعاتی و ثبت و ضبط اطلاعات آن هم در عرصه فرهنگ، همه‌اش سود است و در آن هیچ ضرری نیست. در برنامه‌ریزی، مدیریت، نیازسنجی، شناسایی‌ و در هر شاخصه و مولفه‌ای که فکرش را بکنید، ما نیاز به بانک اطلاعاتی و اطلاعات و مدیریت اطلاعات داریم. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها