چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۷
عشق در عرفان اشراقی شرط انسانیت و باخدا بودن است

علیرضا قیامتی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان مشهد، در یک سخنرانی با موضوع «نمادهای عرفانی»، گفت: عشق را شرط انسانیت و باخدا بودن در عرفان اشراقی دانست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی، در دومین دور از سلسله نشست‌های تداوم فرهنگی، نشست «نمادشناسی اندیشه‌های ایران باستان و بازتاب آن در عرفان اشراقی» به میزبانی خردسرای فردوسی در مشهد و با سخنرانی علیرضا قیامتی، شاهنامه‌پژوه و استاد ادبیات فارسی برگزار شد.

در ادامه‌ی سلسله جلسات بررسی و کنکاش پیرامون عرفان ناب ایرانی و تمایز آن از تصوف بیمارگونه، قیامتی این بار و در این جلسه، مسئله‌ی وحدت وجود و رد پای آن در عرفان ایرانی یا همان عرفان اشراقی را بررسی کرد. او تصوف خانقاهی را حاصل شرایط قرون اول و دوم هجری دانست و اندیشه‌ی وحدت وجود را یکی از ویژگی‌های عرفان ایرانی برشمرد.

تصوف، جوابگوی اندیشه‌های خردورزانه‌ی ایرانی نبود
به عقیده قیامتی، تصوف خانقاهی که به طور ویژه از شبه جزیره‌ عربستان نشأت می‌گرفت، نمی‌توانست جوابگوی اندیشه‌های آزادمنشی و خردورزانه‌ی ایرانی باشد و به همین جهت بود که اندیشه‌های عاشقانه در ادبیات ما جایگزین شد.

به گفته این استاد دانشگاه، در ادبیات ایرانی، انسان، قطره‌ای از اقیانوس است که از آن جدا افتاده، یا به تعبیر مولانا نی از نیستان جدا افتاده است. این قطره زمانی که به اقیانوس برسد، دیگر قطره نیست و جزئی از اقیانوس است. یعنی انسان اگر مراحل سیر و سلوک را طی کند، به ذات پروردگار خواهد رسید و قطره وارد اقیانوس خواهد شد. پس از ورود قطره به اقیانوس، دیگر نمی‌توان قطره را از اقیانوس جدا کرد؛ زیرا، دیگر قطره‌ای وجود ندارد و همه اقیانوس است.

قیامتی انسان را آینه‌ی تمام نمای خداوند در اندیشه‌های عرفان اشراقی خواند و افزود: خداوند هنگامی که می‌خواست به خود بنگرد، انسان را آفرید و او را نگریست و خودش را در او دید. این اندیشه‌ی ارزشمند و بزرگی است که عرفای اشراقی به آن اعتقاد دارند و این اندیشه با آنچه صوفیان می‌گفتند، فاصله‌ی بسیار زیادی دارد. عرفا زمانی که به خود نگاه می‌کردند، خدا را می‌دیدند و زمانی که به خدا نگاه می‌کردند، خود را می‌دیدند.

قائم مقام خردسرای فردوسی در ادامه اشاره کرد که عرفا روح انسان را مانند پرنده‌ای زندانی در قفسِ جسم و دنیا می‌دانستند. این پرنده گرفتار دنیا و شهوت و ظاهریات شده است و گاهی حقیقت پرواز را فراموش می‌کند. انسان در دیدگاه عرفای اشراقی از اصل خود سوال می‌پرسد و به اساسی‌ترین سوال‌هایی مانند «از کجا آمده‌ام؟» و «به کجا می‌روم؟»، می‌پردازد.

پرسشگری و شک‌گرایی از مهم‌ترین ویژگی‌های اندیشه‌ای عرفان اشراقی
به گفته قیامتی، پرسشگری، شک‌گرایی و سوال از مهم‌ترین ویژگی‌های اندیشه‌ای عرفان اشراقی است، در حالی که در تصوف اصلا پرسش، کفر تلقی می‌شود.

او ادامه داد: عرفای اشراقی خداوند بدون انسان را بی‌معنا می‌دانستند؛ زیرا، خداوند عشق خود را به انسان عرضه کرد و اوست که برای انسان معنا دارد. خداوند را باید در قلب انسان جست‌وجو کرد پس اگر انسان را از خدا جدا کنیم، از راه حق جدا می‌شویم.

پس از به پایان رسیدن صحبت‌های دکتر قیامتی در قسمت اول از این برنامه، با گریزی به رابطه‌ی جدایی ناپذیر عشق و خرد و عدم درک این مسئله توسط صوفیات خانگاهی، نیمه‌ی دوم این گفت‌وگو آغاز شد.

قیامتی در این بخش گفت: در تفکر و اندیشه‌ی ایرانی، عشق و خرد معجونی در هم آمیخته است که به دنیا توسط عرفای اشراقی هدیه داده شده است.

خردورزی رکن فرهنگ ایرانی است
او ادامه داد: عرفای اشراقی اولین کسانی بودند که امانت خدادادی انسان را عشق تلقی کردند و انسان‌ها همه، عاشق هستند. به همین دلیل است که عشق شرط انسانیت و باخدا بودن است. امکان ندارد که کسی باخدا باشد؛ اما کینه‌ی تمام خلقت را به دل داشته باشد. انسان به این علت عاشق تمام دنیاست که این پدیده‌ها را خلقت خداوند می‌داند و به همین علت این پدیده‌ها معشوق انسان هستند.

به عقیده این شاهنامه‌پژوه، خرد و عشق در نگاه کسی که خداوند را دیده و با تمام وجود دریافته، در هم آمیخته است؛ زیرا، دیگر این فرد به برهان‌هایی مانند برهان نظم برای اثبات خداوند احتیاج ندارد و خرد او از ابتدا خداوند را دریافته است. چیزی که در اندیشه‌های عرفای اشراقی نکوهش می‌شود، استفاده از عقل معاش‌اندیشِ جزئی بین، در شناخت خدا است که نمی‌تواند انسان را به منزلگاه حقیقی برساند، وگرنه خرد حقیقی بشر در سرتاسر عرفان ایرانی موج می‌زند و به طور مثال خرد در پیشانی شاهنامه و آغازین ابیات آن دیده می‌شود.

قیامتی در انتها به این نکته اشاره کرد که خردورزی رکن فرهنگ ایرانی است و فقط در این فرهنگ است که خردورزی زیربنای اخلاق محسوب می‌شود. در فرهنگ ایرانی، خرد زیربنای اخلاق و اخلاق زیر بنای دین است. یعنی اگر کسی خردمند باشد، قطعا اخلاق‌مدار است و اگر کسی اخلاق‌مدار باشد، به قطع و یقین دیندار محسوب می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها