حسین برخاست تا با خیمه شود، نتوانست از ضعیفی. پس سنان بن انس نیزهای بزد بر پشتش و به سینه بیرون آمد و نیزه بیرون کشید. و حسین (ع) جان تسلیم کرد...
یکی از نخستین مقتلها متن ابی مخنف است که بعدها مورد استفاده محمد بن جریر طبری تاریخنگار مشهور سده سوم هجری در کتاب «تاریخ کبیر» یا «تاریخ الرسل و الملوک» قرار گرفت.
ترجمه تاریخ طبری به فارسی 42 سال پس از درگذشت او یعنی به سال 352 هجری آغاز شد. انشای دیگری از این کتاب به قلم شیوا و فارسی روان ابوعلی محمد بلعمی، وزیر منصور بن نوح سامانی نیز اکنون در دست ماست.
در این انشا بلعمی به تصحیح برخی روایتهای طبری نیز پرداخته است. به دلیل همین تصحیح و اضافات بود که کتاب بلعمی بعدها به عنوان یک اثر جداگانه مورد پذیرش قرار گرفت.
از انشای ابوعلی بلعمی نسخ متعددی بر جای مانده است. دکتر محمد سرور مولایی با تصحیح یکی از نسخههای این انشا متعلق به گنجینه نسخ خطی مجموعه آستان قدس رضوی که 224 ورق دارد و حوادث میان سالهای 15 تا 132 هجری دربر دارد، کتاب «قیام سیدالشهدا حسین بن علی(ع) و خونخواهی مختار؛ به روایت طبری و انشای ابوعلی بلعمی را به مرحله طبع رساند.
این کتاب برای نخستین بار در سال 1359 توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت (وزارت علوم فعلی) در 124 صفحه و شمارگان سه هزار نسخه منتشر شد. این کتاب بعدها از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بازچاپ شد.
محتوای کتاب با خبر بیعت خواستن یزید و مخالفت امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر آغاز شده و با روایت مصاف لشگر مختار ثقفی با مصعب بن زبیر و قتل مختار به پایان میرسد. لحظه شهادت امام حسین (ع) در فصل «خبر محاربة عسکر یزید مع الحسین بن علی(ع)» این کتاب به صورت زیر به تصویر کشیده است:
لحظه شهادت حضرت سیدالشهدا امام حسین بن علی
«... و حسین را تشنگی غلبه کرد. برفت لب آب و دست فراز کرد به آب. شمر گفت یا مردمان، مگذارید که آب خورد که او از تشنگی مرده است، چون آب خورد زنده شود. مردی از بنی ایادی، تیری بینداخت. حسین ــ رضی الله عنه ــ آب از دهن بیرون انداخت و برخاست و تیر بیرون کشید و بازگشت و خون همی آمد. به خیمه آمد و بایستاد. و عمر سعد آهنگ گرفتن وی کرد. شمر پیادگانرا گفت حمله برید. و حسین حمله را همی گرفت و از ایشان بسیار بیفکند.
و سی و چهار جای بر تن وی جراحت کردند و خون بسیار از تن وی برفت و تشنگی سخت بر وی غلبه کرد. عمر با شش پیاده از خاصه خویش آهنگ او کرد و شمشیر بکشید. چو نزدیک رسید، مردی ــ نام وی ذرعه لعنت الله ــ شمشیر بزد بر کتف حسین و ببرید و حسین ــ رضی الله عنه ــ بیفتاد. و ذرعه دانست که کار وی ببود. حسین برخاست تا با خیمه شود، نتوانست از ضعیفی. پس سنان بن انس ــ لعنت الله ــ نیزهای بزد بر پشتش و به سینه بیرون آمد و نیزه بیرون کشید. و حسین ــ رضی الله عنه ــ جان تسلیم کرد و بمرد ــرضی الله عنه و عن ابویه ــ
پس سنان، خولی را گفت فراز شو و سرش ببر. فراز شد و سرش ببرید از حلق ــ و گروهی گویند از قفا ــ و تنش همانجا بگذاشت. قیس بن اشعث فراز آمد و شمشیر او برگرفت و تنش برهنه کرد.
و شمر آهنگ خیمه کرد و خیمه را برکندند و هر چه جامه و چیز بود غارت کردند. و زنان همی خروشیدند. عمر بن سعد آواز زنان بشنید. آنجا رفت. پیادگانرا دید که جامهها غارت همی کردند. و علی ــ پسر کهتر حسین ــ بیمار بود بر بستر خفته و شمر برش ایستاده و شمشیر کشیده و خواست که بزند. عمر دستش گرفت و گفت شرم نداری؟ از کشتن کودک بیمار چه آید؟ شمر ــ لعنت الله ــ گفت امیر عبیدالله فرمود که اگر ظفر یابی، هیچ نرینه از وی مگذار. عمر گفت مسلمانان که بر کافران دست یابند کودکان را نکشند، این را پیش امیر بر. اگر کشد او داند...
و آنگاه که عبیدالله شمر را فرستاد گفت چون حسین را بکشی، سرش به من فرست و تنش را زیر پای اسبان بکوب. شمر آنچنان کرد تا اندامهای حسین ــ رضوان الله علیه و علی روحه ــ زیر پای اسبان، یک از یک جدا شد و بشکست.»
نظرات