"یک نفر آمده راست گفته و همه از او میترسند. چه کسی گفته خیام مرگاندیش است؟ رباعیهای خیام، زندگی است. دیگران با همه عظمتی که دارند، در تخیلات خود چیزهایی گفتهاند. تنها خیام بود که به زندگی رسید."
وی با اشاره به این که نخستین بار رباعیهای خیام نزدیک به ۲۰۰ سال پس از مرگ او پیدا شد، تاکید کرد: اگر ۲۰۰ سال پس از مرگ من چند شعر نیمایی بسیار خوب از من پیدا کنند که نظیر نداشته باشد، معنیاش چیست؟ معنیاش این است که من به طور جدی دنبال شعر نرفتهام و به مردم نگفتهام که شاعرم.
وی كه به مناسبت روز بزرگداشت خيام در 28 ارديبهشت سخن ميگفت، ادامه داد: گفته میشود که از ۱۰ شاعر برتر جهان، ۵ شاعر ایرانیاند و در این بین، خیام مهمترین است. در خارج از ایران، شهرت خیام اصلا با شهرت حافظ و سعدی و مولانا قابل مقایسه نیست. حافظ و سعدی را بیشتر خواص آنها میشناسند و مولانا هم تبدیل به بهانهای برای درویشبازی شده. من در بیست و چند سال زندگی در خارج از ایران، شهرت خیام را به عینه دیدم.
کاخی تاکید کرد: آنجا اگر بگویید من ایرانیام، بیشتر مردم نمیفهمند از کجا سخن میگویید. اگر بگویید "پرس" یا "پرش" هستم، برخی از افراد اهل مطالعه به یاد امپراتوری کهنی میافتند. اما اگر بگویید من هموطن خیامم، اغلب مردم شما را به جا میآورند.
وی اظهار داشت: بر خلاف دیگران که خیام را بسیار مهم میدانند، ما در ایران، شان شاعری بزرگ را برای او قایل نیستیم و حتی تا همین ۱۰۰ سال پیش، او را چندان نمیشناختیم.
کاخی به بیان واقعهای تاریخی پرداخت و گفت: وقتی سفیر انگلیس به دربار ناصرالدین شاه آمد تا پیام ملکه انگلیس را به او بدهد، ناصرالدین شاه به او گفت هر چه میخواهی بگو. سفیر میگوید میخواهم سر قبر خیام بروم. شاه میگوید خیام کیست؟ سفیر پاسخ میدهد یک شاعر است. شاه میگوید من بیش از هزار شاعر در دربارم دارم که همه آنها بهتر از خیام هستند. این چه شاعری است که ما نمیشناسیمش؟
وی ادامه داد: ناصرالدین شاهی که خودش شعر میگفته، خیام را نمیشناخته و شرح این ماجرا در منابع مختلفی چون ۱۵ گفتار مینوی آمده است.
کاخی تصریح کرد: اما اگر به من بگویند که میخواهیم همه شعرهای دنیا را آتش بزنیم و تو فقط میتوانی یک شعر انتخاب کنی برای ماندن، من چند رباعی از خیام را میدهم و میگویم یکی را از این بین خودتان انتخاب کنید.
وی گفت: یک نفر آمده راست گفته و همه از او میترسند. پارادوکسی که گاه در شعر خیام به چشم میخورد، که انگار او از یک طرف بر مرگ تاکید میکند و از طرف دیگری بر زندگی، ناشی از بدفهمی شعرهای خیام است. چه کسی گفته خیام مرگاندیش است؟ رباعیهای خیام، زندگی است. دیگران با همه عظمتی که دارند، تنها در تخیلات خود چیزهایی گفتهاند. خیام بود که به زندگی رسید.
کاخی با اشاره به بخشی از چهارمقاله نظامی عروضی که شرح دیدار او با خیام است، گفت: نظامی میگوید : «در محضر حجة الحق مولانا عمرخیام نشسته بودیم و ایشان گفت "گور من در جایی باشد که هر سال گل و گیاه چندان بر آن بریزد که گورم پوشیده شود". با خودم گفتم چنین بزرگی چنین سخنی به گزاف نمیگوید. ۳۰ سال بعد از نیشابور میگذشتم و شنیدم که خیام فوت شده. چون به سر گورش رفتم، دیدم از باغ مجاور آنچنان گل بر گور او ریخته که خاک پیدا نیست. سخت گریستم و گفتم در بسیط زمین مردی به این بزرگی نبوده است».
وی ادامه داد: توجه کنید که نظامی عروضی اصلا نمیدانسته خیام شاعر هم هست. او اسم خیام را نه در بخش شاعران، که در بخش عالمان هندسه و ریاضی آورده. ولی رباعیهای خیام بعدها چنان نفوذی پیدا میکند که هر کس رباعیای میگوید، برای ماندگاریاش آن را به خیام منتسب میکند.
کاخی در توضیح باورهای فلسفی خیام نیز خاطرنشان کرد: او معتقد است که ما بین دو عدم محدود شدهایم. فرصتی به تو میدهند به اسم حیات، از این فرصت استفاده کن، لذت ببر، غنیمت شمار. ولی او نمیگوید لذت چیست و تشخیص آن را به خود افراد وامیگذارد. هیچ شاعری، حتی مجموع شاعران جهان به اندازه خیام در همین ۷۲ رباعی از زندگی نگفتهاند.
وی تاکید کرد: خیام مخالف مرگاندیشی و درداندیشی است. اگر ایرادی هم میگیرد، از تمام هستی و از اولالاولین ایراد میگیرد. فراموش نکنیم که حتی حافظ و سعدی هم وزیران و حاکمان روزگار خود را مدح کردند، ولی خیام هرگز زیر چنین باری نرفت. او با همه هستی درمیافتد.
کاخی با اشاره دوباره به محبوبیت بسیار خیام در خارج از ایران گفت: کتاب شعرهای او بعد از کتاب مقدس، بیشترین چاپها را در دنیا داشته. آیا همه آنها که او را تا این حد دوست دارند، احمقند؟ خیام مرگاندیش نیست. او میگوید: ای کاش که جای آرمیدن بودی/ یا این ره دور را رسیدن بودی/ یا از پس صدهزار سال از دل خاک/ چون سبزه امید بردمیدن بودی. کسی که آرزوی یک لحظه دمیدن دوباره چون سبزه را، آنهم پس از صدهزارسال دارد، مگر میتواند مرگاندیش باشد؟
وی در پایان اظهار داشت: همیشه در عظمت این مرد گم و گور بودهام. او کسی است که تنها در دوبیت که آنهم صغری و کبرای منطقی دارد و باید در آن به شکل دیالکتیکی به نتیجه رسید، درباره تمام جهان هستی سخن گفته است. این کار خیلی دشوارتر از قصیدهسرایی است. آنها که میگویند ۵ شاعر بزرگ داریم و خیام را ششمی میدانند، کاملا در اشتباه هستند.
نظر شما