سه‌شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۰
بستانی: ترجمه بد مانعی بر سر راه تولید علم است/ برخی شاگردان فردید در ترویج برداشت کژتاب از فلسفه هایدگر نقش داشتند

استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی معتقد است: مترجمانی که بدون بهر‌ه‌مندی از دانش کافی به ترجمه مبادرت می‌ورزند، خطاهای فاحش در کار آن‌ها راه می‌یابد. همچنین منطق انتخاب آثار برای ترجمه نیز روشن نیست، گاه می‌بینیم به آثار یک نویسنده مشهور اما کم‌ اهمیت بیشتر توجه می‌شود تا نوشته‌های اندیشمندان مهم و تراز اول جهانی.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیم‌پور: در این شماره از کنکاش و بررسی «آسیب‌شناسی ترجمه آثار سیاسی در ایران» به گفت‌وگو با احمد بستانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی نشسته‌ایم. بستانی پژوهشگر حوزه تاریخ‌نگاری اندیشه سیاسی در ایران و جهان اسلام است. 

آقای بستانی، به عنوان پرسش نخست بفرمایید به نظر شما ترجمه آثار سیاسی در ايران دارای چه مشکلاتی است؟ 

متاسفانه در حوزه علم سیاست ترجمه‌های فعلی از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند. ترجمه بسیاری از این متون مستلزم تخصص در مباحث علم سیاست و فلسفه سیاسی است و در اغلب موارد مترجمان بدون بهر‌ه‌مندی از دانش کافی به ترجمه مبادرت می‌ورزند و خطاهای فاحش در کار آن‌ها راه می‌یابد. از سوی دیگر منطق انتخاب آثار برای ترجمه نیز روشن نیست  گاه می‌بینیم به آثار یک نویسنده مشهور اما کم‌ اهمیت بیشتر توجه می‌شود تا نوشته‌های اندیشمندان مهم و تراز اول جهانی. 

مشکل دیگر به رواج زبان انگلیسی باز می‌گردد. اغلب مترجمان ما از این زبان به فارسی ترجمه می‌کنند و آثار سیاسی به زبان‌های مهمی چون فرانسوی و آلمانی و تنها در صورتی ترجمه می‌شوند که پیشتر به انگلیسی ترجمه شده باشند. از همین روی ترجمه باواسطه موجب افزایش ضریب خطای مترجم می‌شود و در بسیاری موارد به روح اثر ضربه می‌زند. همچنین عدم آشنایی مترجمان با زبان‌های دیگر موجب می‌شود که بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان مهم آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی در زبان فارسی مهجور و ناشناخته باقی بمانند. روی هم رفته باید گفت جز ترجمه‌های چند مترجم مهم و قابل توجه، آثار دیگر مترجمان را باید با احتیاط مورد مطالعه قرار داد. 

آیا ترجمه در شرایط فعلي جامعه علمي ما، فعالیتی در تولید علم است یا بازتولید علم؟ 

ترجمه می‌تواند بخشی از فرایند تولید علم باشد. همان‌گونه که تجربه تاریخی نشان داده است توجه به ترجمه متون بیگانه در یک تمدن می‌تواند نشانه‌ای از خودآگاهی تاریخی و مقدمه‌ای برای تولید دانش بومی باشد اما باید به چند نکته مهم توجه داشت؛ نخست این‌که هرچند ترجمه می‌تواند مقدمه‌ای برای تولید دانش باشد، ترجمه با کیفیت پایین هم به همان اندازه و حتی بیشتر، نه تنها ما را به بیراهه می‌کشاند که گاه خود به مثابه مانعی بر سر راه تولید علم عمل می‌کند. در این‌جا بحث صرفا بر سر انتقال غلط عبارات نیست بلکه مشکل جدی‌تری در میان است. هر ترجمه حامل تفسیری از آن متن است و گاه ممکن است یک ترجمه به رواج یک تفسیر و برداشت کاملا خطا از یک متن کلاسیک فکری دامن بزند. این اتفاق در کشور ما به کرات رخ داده است. 

مثلا برخی  شاگردان و پیروان «احمد فردید» که به ترجمه متون، عبارات و اصطلاحاتی از «مارتین هایدگر» مبادرت ورزیده‌اند، موجب ترویج برداشتی کژتاب از فلسفه هایدگر شدند که بر نگاه ویژه فردید مبتنی بود و در بسیاری موارد اساسا نسبتی با اندیشه راستین فیلسوف آلمانی نداشت. از آنجا که این گروه از نخستین کسانی بودند که به آثار و اندیشه‌های هایدگر می‌پرداختند، در رواج این تفسیرهای غلط نقش مهمی ایفا کرده‌اند و اکنون هر ایرانی که بخواهد هایدگر را بشناسد باید نخست خود را از سیطره تفسیر فردیدی از هایدگر رها کند. به همین دلیل ترجمه تیغی دودم است و می‌تواند نتایجی منفی به بار آورد. در مجموع می‌توان گفت ترجمه نه تنها اندیشه‌ورزی نیست، بلکه شرط لازم برای تولید علم هم نیست. چنان‌که در بسیاری از کشورها اساسا ترجمه متون فکری و فلسفی رواج چندانی ندارد و دانش‌وران و متخصصان، متون مورد نیاز خود را به زبان‌های اصلی و به ویژه انگلیسی، مطالعه می‌کنند اما ترجمه متون مهم، به شرطی که با دقت و از سوی مترجمان پرمایه و متخصص صورت پذیرد، می‌تواند راه را برای تولید اندیشه و دانش هموارتر سازد. 

نوع نگاه انديشه‌ورزان ايراني به ترجمه‌ كتاب‌هاي سياسي چيست؟ 

در سال‌های اخیر دو نگرش درباره ترجمه و تولید علوم انسانی در میان اندیشه‌ورزان ایرانی طرح شده است. برخی از لزوم  «نهضت ترجمه» سخن می‌گویند و معتقدند باید جریانی شکل بگيرد و صدها اثر فلسفی و فکری مهم به قلم مترجمان زبده از زبان‌های اروپایی به فارسی ترجمه شود. از دید این افراد چنین اقدامی می‌تواند اندیشه در ایران را در مسیری جدید بیندازد و به تدریج امکان تولید دانش را فراهم آورد. هرچند این سخن تا حدی قابل قبول است اما ایرادهایی نیز می‌توان بر آن وارد دانست. باید توجه داشت مخاطبان ترجمه قاعدتا باید قشر گسترده‌تر دانشجویان و علاقه‌مندان به علوم انسانی باشند زیرا متخصصان این حوزه، که احیانا متولي تولید دانش نیز هستند، علی‌الاصول باید خود توانایی مطالعه به زبان اصلی را در حوزه کاری خود داشته باشند. از همین رو بعید است که یک نهضت ترجمه بتواند اثری شگرف بر تولید دانش و اندیشه در کشور ما داشته باشد زیرا بسیاری از اندیشه‌وران ما با آثار غربی آشنا هستند و نیازی به ترجمه فارسی متون ندارند. البته نمی‌توان منکر این شد که شکل‌گیری یک نهضت ترجمه بی‌شک تاثیری مهم در رشد علمی و افزایش آگاهی توده‌های مردم، دانشجویان و البته پژوهندگان خواهد داشت اما تولید اندیشه، مکانیسم متفاوتی دارد و صرفا معلول ترجمه متون نیست. 

نگرش دیگری که برخی مطرح کرده‌اند «ترجمه به مثابه تنها شکل اندیشه‌ورزی» در ایران است. از دید آن‌ها در شرایط کنونی فرهنگی و اجتماعی ما، ترجمه متون مهم که با دقت انتخاب شده‌اند، می‌تواند خود عین اندیشه‌ورزی باشد. ترجمه متن خارجی شرایط را فراهم می‌آورد تا سخنی را که برای ما اهمیت دارد از زبان نویسنده خارجی بیان کنیم. از سوی دیگر انتخاب دقیق متون بی‌شک موجب خواهد شد تا شیوه‌ای از اندیشه که مترجم در پی آن است و آن را برای جامعه فکری ایران مفید می‌داند، رواج پیدا کند. در چنین نگرشی ترجمه متون علوم انسانی خود عملی است «استراتژیک». همان‌گونه که اشاره کردم مهم‌ترین ایراد این نوع نگرش این است که به رواج برداشتی خاص از یک متن یا اندیشمند می‌انجامد و برای خواننده‌ای که با متون اصلی آشنا نیست فهم همه‌جانبه آن را با دشواری مواجه می‌سازد. چنین برداشتی ممکن است گاه ایدئولوژیک باشد و بیش از آن‌که در نوشته اندیشمند ریشه داشته باشد، در ربط و پیوند با شرایط سیاسی و فکری جامعه ایرانی باشد. از همین رو از دید بنده چنین نگرشی نسبت به ترجمه، که مختص جوامع در حال گذار و توسعه نیافته است، می‌تواند نتایج نامطلوبی در پی داشته باشد و به برداشت‌های ایدئولوژیک از آثار مهم علوم انسانی دامن بزند. این نگرش بیشتر جنبه روشنفکری دارد تا آکادمیک و نوعی جایگزین برای سطوح آکادمیك محسوب می‌شود؛ بدین معنا که در شرایطی که نهاد دانشگاه قادر به تولید دانش نیست، روشنفکران با در افکندن پروژه‌های ترجمه خود را در قامت مدعیان و متولیان تولید علوم انسانی و اندیشه‌ورزی ببینند.

به نظر شما علم سیاست در ایران در شرایط کنونی به ترجمه چه متون و مباحثی از علوم سیاسی امروز جهان نیاز بیشتری دارد؟ 

طبیعی است که ترجمه تمامی متون مهم ضرورت دارد و پژوهشگر و دانشجوی ایرانی باید با تمامی ادبیات پژوهش، در حوزه‌ای که کار می‌کند، آشنا باشد. از همین رو، اگر بحث آکادمیک مدنظر باشد، تمامی متون مهم شاخه‌های مختلف دانش سیاست باید به زبان فارسی ترجمه شوند و در دسترس مخاطبان قرار گیرند اما از زاویه دیگری هم می‌توان به ضرورت ترجمه متون توجه کرد و آن هم از زاویه حوزه عمومی و جامعه گسترده‌تر مخاطبان است که به دانشگاه‌ها محدود نیستند. به بیان دیگر گاه ترجمه و معرفی برخی از حوزه‌ها برای خواننده فارسی‌زبان ضرورت بیشتری دارد زیرا مباحث آن برای جامعه فکری ما راه‌گشاتر و مفیدتر خواهند بود و می‌توانند تاثیری مثبت داشته باشند. 

به عنوان نمونه به نظرم متون فلسفه سیاسی، به ویژه متونی که جنبه کاربردی دارند و به بحث فکری و مبنایی درباره مباحث مهمی چون جامعه مدنی، توسعه، دموکراسی، مشارکت، گفت‌وگو، نقادی و مانند آن می‌پردازند، برای ترجمه ضرورت بیشتری دارند زیرا با نیازهای اساسی جامعه ما در ارتباط هستند. همچنین معتقدم آثاری که درباره روش‌شناسی فهم سنت و متون سیاسی به نگارش درآمده‌اند نیز اهمیت فراوانی دارند و خواننده ایران با مطالعه آن با شیوه درست برخورد با سنت فکری گذشته آشنا می‌شود. در نهایت به نظر من ترجمه دو دسته از متون مربوط به علم سیاست نیز برای مخاطبان گسترده‌تر اهمیت خاصی دارند. نخست متون مربوط به تاریخ سیاسی به ویژه در قرن بیستم که موجب آشنایی خواننده با تجربیات سیاسی دیگر کشورها می‌شود و یا زندگی‌نامه‌های سیاسی شخصیت‌های مهمی چون «جوزف استالین»، «پل پوت»، «مارگارت تاچر»، «رونالد ریگان» و دیگران و دوم متون تئوریک مربوط به توسعه که به ارزیابی تجربه توسعه در کشورهای مختلفی مانند چین، امارات، ترکیه، برزیل و مانند آن می‌پردازند. 

درباره احمد بستانی: 

احمد بستانی، داراي دکترای اندیشه سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس تهران است. وي هم‌اكنون سمت استادیاري گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی را دارد. حوزه پژوهش بستاني، فلسفه سیاسی غرب، تاریخ‌نگاری اندیشه سیاسی و اندیشه سیاسی در ایران و جهان اسلام است. 

بستانی مقاله‌های بسیاری در حوزه اندیشه سیاسی دارد. «تاریخ نگاری فلسفه سیاسی اسلامی»، «حاکم آرمانی و عالم خیال در حکمت سیاسی اشراقی»، «ایدئولوژی و اوتوپیا»، «لئواشترواس و فلسفه سیاسی اسلامی» و «مقام ملاصدرا در تاریخ فلسفه سیاسی اسلامی» برخی از عنوان‌های مقاله‌های وی را تشکیل می‌دهند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها