شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۲
دلتنگ لمس کتاب و سلام کتابدار

«وحید ضیائی»، شاعر، نویسنده و پژوهشگر اردبیلی، در یادداشتی از حال و هوای این روزهای شیفتگان کتاب در روزهای تعطیلی کتابخانه‌های عمومی نوشت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اردبیل - وحید ضیائی:

اول) شلوغ یا خلوت بودن کتابخانه‌ای ربطی به در مرکز یا حاشیه بودن آن ندارد. گاه کتابخانه‌ای در کنار یک مجموعه فرهنگی و هنری کمترین مراجعه‌کننده را دارد و گاه در کتابخانه‌ای روستایی از انبوه کتاب‌دوستان کوچک و بزرگی که مشتاق خواندن کتاب تازه هستند، غلغله‌ای‌ است دوست‌داشتنی. کم از ما سؤال نشده که «چرا کتاب تازه نمی‌آورید»؛ «ما همه کتاب‌های این مجموعه را خوانده‌ایم و مشتاق کتابی دیگریم» ... و بالعکس؛ در مجموعه‌ای فرهنگی فقط ژست کتابخوانی عده‌ای را داشته‌ایم که با پرسش از نام کتابی تازه منتشر شده - و معمولا نه همه فهم - فورا کنایه‌ای به کمبود منابع و پر بودن حافظه ایشان از انواع کتاب‌ها نموده و با ریشخندی از سر استهزاء، کتابخانه را ترک کرده‌اند.

کتابداری که می‌داند برای تهیه همین منابع چه تلاش‌هایی که نشده و چه دست‌هایی که خاک نگرفته و پینه نبسته تا کتابخانه‌های سراسر کشور خالی از کتاب - با سلایق متنوع مخاطبانش - نباشد؛ بی «خسته نباشید»ی، چشم می‌دوزد به جلد کتابی که در دست امانت دارد.

دوم) سخت‌ترین و دهشتناک‌ترین لحظات عمرم را چندی پیش تجربه کردم؛ زمانی که پس از وقفه‌ای یک ماهه پا به کتابخانه زیبای مرکزی - با آن ابهت و عظمتش - نهادم و با جمله نامیمون «تعطیل است» روی ورودی شیشه‌ای آن زخم خوردم!

کتابخانه‌ای که در نیمه دوم فروردین‌ماه هر سال، پر بود از دانش‌آموز و دانشجو و هنرمند و کتابدار و مراجعه‌کننده و ... در سکوتی مرموز و غمگین آرمیده و انگار چون ما، به سرنوشت نامعلوم فرداهایی نه‌چندان دور چشم دوخته بود. سکوت و  خالی بودن کتابخانه، دهشتِ تعطیلی فرهنگ و هنر و خواندن و نوشتن و اندیشیدن است. تداعی سکوتِ پس از سقوط شهرها در جنگ‌های جهانی، آن‌زمان که مراکز فرهنگی جز خاطراتی دور نبودند.

سوم) در هجومِ هیولای کرونا آنان که اهل کتاب و سینما و هنر بودند، کمتر آشفتند چون انگار قرنطینه فرصتی بود برای خواندن و دیدن و شنیدن و سرودن و نواختن و ساختن... با این حال، معتقدم هنر اگرچه در انزوا و تنهایی گل می‌کند، اما متعلق به گلخانه‌ای بزرگتر است که بازدیدکنندگانی از جنسِ فرهیختگان جهان دارد. امروز کتابخانه‌های ما، موزه‌ها و هنرکده‌ها و ... تعطیل‌اند. بهانه به اشتراک گذاشتنِ فهم و شعور و زیبایی‌شناسی عمومی برای تداوم ارتباط خواص و عوام تعطیل است. اگرچه مخاطبین حرفه‌ای ازطریق فضای مجازی دنبال کتاب و کتاب‌خوانی و سخنرانی و تظاهراتی دیگرگونه‌اند، اما روحِ جمعیِ تجمعِ عام و خاص گرد چراغ هنر و کتاب خاموش است و هر خاموشی اندکی، فراموشی‌ است.

چهارم) جهان بدون کتابخانه، بدون بازدید، بدون نمایش و نمایشگاه؛ جهان بدون تظاهرات قابل لمس؛ قابل نگریستن و بوییدن و چشیدن و شنیدن جهان پیله‌های انزواست. پیله‌هایی که معلوم نیست از داخل آن پس از ماه‌ها و سال‌های قرنطینه چه بیرون خواهد زد؟ من از جهانِ تنهایی کتابخانه‌ها می‌ترسم، حتی اگر در‌ هارد دیسکِ پرظرفیتم، همه کتاب‌های جهان را ذخیره کرده باشم. من به لمس کتاب و حضور در کتابخانه نیازمندم. به سلامِ کتاب و کتابدار.

پنجم) من به لمس ساده جهان معتادم...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها