پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۴
اوباما تمایز شغل ریاست جمهوری در آمریکا با دیگران را میز روزولت می‌داند!/نقش آمریکا در بازسازی نظام بین‌المللی

اوباما در کتاب «یک سرزمین موعود» به رکود اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم و خسارت‌های فراوان اشاره می‌کند و اعتقاد دارد آمریکا برایِ ساخت نظم جهانیِ نو با توجه به سلسله‌ای از ابتکارات، نهاد‌ها و معاهده‌هایِ جدید دست به کار می‌شود و نظام بین‌الملل را بازسازی می‌کند، مقاومت در برابرِ شوروی چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی رو به سمتی می‌‌رود که حتی دشمن‌هایِ سابق با بلوکِ غرب (آمریکا) همسو می‌شوند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب «یک‌سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما رئیس‌جمهور پیشین آمریکا با ترجمه پوریا حسنی، زهرا نوربخش، امید عشریه و سعید نیک‌روز توسط انتشارات مهراندیش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

باراک حسین اوبامای دوم، نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۶۱، وکیل، سناتور و چهل‌وچهارمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا طی دو دوره چهارساله است. او در شیکاگو رشد کرد و مدرک کارشناسی علوم سیاسی با گرایش روابط بین‌الملل از دانشگاه کلمبیا و فوق دکترایِ حقوق اساسی را از دانشکده حقوقِ هاروارد گرفت. اوباما پس از فارغ‌التحصیلی به شیکاگو بازگشت و کارش به‌عنوان وکیل حقوق مدنی را آغاز کرد و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۴ به تدریس دروس حقوق اساسی در دانشگاه شیکاگو پرداخت.

او در ۴ ژانویه ۲۰۰۵ پس از پیتر فیتزجرالد وارد سنا شد و در ۲۰ ژانویه ۲۰۰۹ با شعارِ «امید و پایانِ جنگ» به‌عنوانِ رئیس‌جمهور ایالات‌متحده انتخاب شد. باراک اوباما مردِ سال ۲۰۰۸ در مجله تایم شد. او همچنین در سال ۲۰۰۹ برای «تلاش فوق‌العاده در تقویت دیپلماسیِ بین‌المللی و ترغیب به همکاری میان جوامع» برنده جایزه صلحِ نوبل شد.

کتاب «یک سرزمین موعود» که چهارمین کتاب اوباما محسوب می‌شود، گزارش مشروحی از هشت سال ریاست‌جمهوری اوباما در سال‌هایی بحرانی تاریخ ایالات‌متحده آمریکا است. گزارش کوششی همه‌جانبه و تمام‌عیار برای پیروزی در انتخاب نخستین رئیس‌جمهور آفریقایی ـ آمریکایی ایالات‌متحده و گزارشِ رویکردی کم‌وبیش نو در خط‌مشی سیاسی و اجتماعی رهبری آمریکا و مواجهه این‌کشور با دولت‌ها و ملت‌های جهان.

اوباما در این کتاب به‌تفصیل از همه وقایع نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش ازجمله کارزارِ متفاوتِ انتخاباتی، وقایع داخلی کاخ سفید و اتاق بیضی، بحران گسترده اقتصادی آمریکا، عراق، انقلاب ایران، انرژی هسته‌ای، جنبش سبز، چین، روسیه و دیدار با پوتین، فاجعه زیست‌محیطی نشت نفت، بهار عربی، لیبی و سرنگونی معمر قذافی، مصر و سرنگونی حسنی مبارک، افغانستان،‌ القاعده و همچنین شرح جزئیات کشتن اُسامه بن لادن در پاکستان گفته است. او همچنین تلاش کرده جایگاه برابرِ سیاه‌پوستان و رنگین‌پوستان جامعه آمریکا و شکستن مرزهای نژادپرستی را با نگاهی عمل‌گرا و روشن یادآوری و گواهی کند. با پوریا حسنی درباره ترجمه این اثر گفت‌وگوی تفصیلی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

گفت‌وگو را می‌خواهم با طرح این سوال آغاز کنم که اساسا طی سال‌های اخیر ژانر خاطره نویسی به ویژه کتاب‌های خاطرات سیاستمداران خارجی از سوی ایرانیان مورد استقبال قرار گرفته است؛ به گونه‌ای که  می‌بینیم به طور مثال برای کتاب «شدن» ناشران بسیاری زیادی در ترجمه کتاب با هم رقابت می‌کنند. چه دلایلی می‌تواند علاقه ایرانیان را به این ژانر تقویت کند؟
جدایِ از جذابیت و شیواییِ قلمِ میشل اوباما در کتابِ «شدن» می‌شود جوابِ این سؤال را به صورتِ مفصلی داد. ببینید اگر تاریخ ایالات متحده را مرور کنیم می‌توانیم سنگینیِ سایه‌ نژاد‌پرستی را کاملاً احساس کنیم، حتی امروزه هم نشانه‌هایِ نژاد‌پرستی به راحتی قابلِ مشاهده هستند، مثلا شما به جریانِ جورج فلوید و جنبشِ بلک لیوز متر نگاه کنید، انواع و اقسامِ مواضعی که در قبال ترامپ گرفته شد؛ اعم از اینکه رابطه‌ خوبی با سیاه‌پوست‌ها ندارد و یا پیش از این املاکِ خودش را به سیاه‌پوست‌ها اجاره نمی‌داده است. به عقب‌تر که برگردیم می‌توانیم ردِ پایِ اولین گروه‌هایِ تروریستی را در ایالات متحده پیدا کنیم، «کو کلاکس کلن»‌ها ‌که اتفاقاً کتابی هم در این باره در دست چاپ دارم، خلاصه اینکه شما با چنین جامعه‌ای طرف هستید. وقتی اوباما به عنوان یک سیاه‌پوست-البته اوباما در «یک سرزمین موعود» تاکید می‌کند در جوانی به خاطرِ رنگِ پوستِ قهوه‌ای (Brown) نه جایی بین سیاه‌پوست‌ها داشته و نه سیاه‌پوست‌ها- رئیس‌جمهور ایالات متحده و میشل هم بانویِ اول کاخ سفید می‌شود توجه مردم سرتاسرِ دنیا جلب می‌شود. من این رقابت در بازار نشر ایران را می‌پسندم؛ ببینید با توجه به مشکلاتی که ما با آنها دست به گریبان هستیم، ناشران مختلف هزینه می‌کنند، افراد زیادی وقت می‌گذارند تا محصولی فرهنگی را به مخاطبِ فارسی زبان برسانند. در سال‌هایی که سرانه‌ مطالعه با توجه به ظهورِ فضایِ مجازی کاهشِ چشم‌گیری داشته، «شدنِ» میشل اوباما واقعا تحسین بر‌انگیز بود و باعث شد خیلی‌ها وقت بگذارند و کتابی دست بگیرند. این به نظر من پسندیده‌ است، البته به نظر من دامنه‌ این «رقابتِ مثبت» می‌تواند متنوع‌تر باشد و آثارِ متفاوتی رو در بر بگیرد.
 
 چرا ما ایرانیان نتوانستیم در این ژانر بدرخشیم و خاطرات بیشتری از سیاستمداران را مکتوب کنیم؟

درباره‌ عبارتِ «درخشیدن» مطمئن نیستم! اما ما هم آثارِ برجسته‌ای در زمینه‌ خاطره نویسی داریم، حالا از آنجایی که سؤال شما درباره‌ سیاست‌مدار‌ها است اگر بخواهیم به عقب برگردیم باید به افرادی همچون مخبرالسلطنه و اعتمادالسلطنه یا مثلاً اسد‌الله اعلم اشاره کنیم بعد از انقلاب هم نمونه‌هایی داشتیم، حالا شما دفاع مقدس و خاطراتِ رزمنده‌ها را هم اضافه کنید که خب بالاخره اهمیتِ سیاسیِ فراوانی دارند. این نکته را البته باید تصریح کنم که ما همانندِ غربی‌ها در این ژانر کار نکردیم مثلا در بخشِ ادبیاتِ این ژانر اعترافاتِ ژان ژاک روسو، در جست‌وجوی زمان از دست رفته‌ پروست را داریم که بی‌نظیر هستند، حجمِ انبوهی از خاطراتِ سیاست‌مدارانی که پس از اتمام دوره‌ فعالیت خود دست به چاپ و انتشار کتاب زدند؛ اما ما شاهدِ چنین حجم از آثار در ایران نیستیم، من فکر می‌کنم قسمتِ اعظمِ این ماجرا به خلقیاتِ ما ایرانی‌ها برگردد. اینکه شاید از قضاوت شدن می‌ترسیم یا شاید خیلی وقت‌ها نه علاقه و نه حوصله‌ توضیح داریم و دوست داریم بسیاری از مسائل در هاله‌ای از پوشش قرار بگیرد، خیلی وقت‌ها سیاست‌مدار‌هایِ ما خصوصاً اشخاصِ توداری هستند مثلا من در مقطع کارشناسی ارشد بر روی موضوع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و شخصِ قوام‌السلطنه کار می‌کردم و همیشه در حسرتِ یک منبع دست اول بودم. الان چرا نباید وزرا و وکلایِ ما، کسانی که در وزارت خارجه خدمت کردند یا حتی رئیس‌جمهور‌هایِ قبلی دست به انجامِ چنین مهمی نزنند؟ حتما از اهمیتِ این موضوع آگاه هستند، اینکه بعد‌ها به این کتب به چشم منابع دست اول در نگارش تاریخ نگاه می‌شود. ببینید مثلا کتابِ اولی که من کار کردم از خانم «آماروسا منیگولت نیومن» بود که چند ماه در کاخ سفید ترامپ خدمت کرد و پس از اینکه به عنوانِ تنها خانمِ سیاه‌پوست از کاخ سفید اخراج شد، دست به انتشار چنین کتابی زد و جریانِ عظیمی هم به دنبالِ خودش راه انداخت. نکته‌ مهم‌تر این است که افرادی که دست به قلم می‌برند و خاطراتِ خود را می‌نویسند، دوست دارند تمام و کمال به خواننده برسد و دخل و تصرفی در آن صورت نگیرد؛ کما اینکه در کتاب‌هایی که خودم به شخصه کار کردم و در دورانِ ریاست‌جمهوری ترامپ هم اتفاقا منتشر شد، مثلا «ناسپاس» نوشته‌ مایکل کوهن که با اکبر بتوئی کار کردیم، بدترین الفاظ و کلمات را نسبت به ترامپ به کار برده بود و ترامپ هم نه اینکه نخواهد‌‌‌‌‌‌؛ بلکه نتوانست جلوی انتشار آن را بگیرد. به نظرم یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی بود که اتفاقا به فارسی هم درآمد؛ آن وقت ببینید که آیا ما چنین امکانی را در ایران داریم؟ متأسفانه دولتمرد‌هایِ ما تحملِ این را ندارند که از آنها انتقادی شود، حالا ببینید آقایی که زمانی منصبِ مهمی داشته و در دلِ بسیاری از تغییر و تحولات بوده شرایط را می‌بیند و ترجیح می‌دهد سکوت کند تا منتخبی از خاطراتش را به دستِ خوانندگان برساند؛ فلذا ما امکاناتِ کافی هم در اختیار نداریم.
 
برگردیم به کتاب «یک سرزمین موعود» که در واقع خاطرات باراک اوباماست. درباره چرایی انتخاب این کتاب برای ترجمه و روند برگردان فارسی آن توضیح دهید.

من دو سال می‌شود که وارد این فضا شدم و بر حسب علاقه‌ و رشته‌ دانشگاهی‌ام به صورت تمام وقت در این حوزه کار می‌کنم. از ابتدا تلاش کردم تا بدونِ جهت‌گیری و اعمال نظر شخصی آمریکا را بشناسم و اگر بتوانم به مخاطب این‌گونه آثار عرضه کنم، خب می‌دانید که برداشت‌های متفاوتی نسبت به دولت آمریکا در میانِ مردم ما وجود دارد، -تأکید می‌کنم دولت آمریکا و نه حکومت‌هایی که هر چهار سال یک‌بار سر کار می‌آیند. بعد از اینکه چند کتاب درباره‌ دولت ترامپ کار کردیم خبرِ نگارش A Promised Land یا یک سرزمین موعود را شنیدم و به این نتیجه رسیدم که در این مقطع زمانی با توجه به اینکه بایدن انتخاب شد و ترامپ کنار رفت و با توجه به چینشِ کابینه‌ بایدن این کتاب باید در این مقطع زمانی ترجمه و خوانده بشود تا مردم و دولتمرد‌هایِ ما بتوانند درکِ شفاف‌تری از  اوباما و ماهیتِ حکومتِ جدیدی که سرِ کار آمده بود و دوگانه‌ بایدن/اوبامایی دارد داشته باشند. با توجه به کمیت و همچنین دشواری کتاب (حتما می‌دانید که اوباما فرد تحصیل‌کرده‌ای است و علاقه‌ی بسیاری به جزئیات دارد) با مشورتِ دوست خوبم و مدیر انتشارات مهراندیش مهدی سجودی مقدم به این نتیجه رسیدیم که ترجمه‌ این کتاب رو به صورت گروهی انجام بدیم. ترجمه‌ گروهی در دنیا امرِ جاافتاده‌ای است و جالب است بدانید تیمی که یک سرزمین موعود را به آلمانی برگرداندند، شش نفر بودند یا حتی تیم‌هایِ چند نفره‌ای این کتاب را به زبان‌های فرانسه، ایتالیایی و یونانی ترجمه کردند. در نهایت بنا بر این شد که با کمک دوستان فرهیخته‌ام؛ زهرا نوربخش، امید عشریه و سعید نیک‌روز - که هر کدام در حوزه‌ کاریِ خود متخصص هستند- کتاب را به فارسی برگردانیم. ترجمه‌ چندنفره دشواری‌هایِ خاص خودش را دارد؛ ولی اگر ماحصل کار خوب باشد، واقعا ارزش بسیاری دارد. زمان زیادی صرف نگارش و بازخوانی کردیم و به طور مثال متن‌ها را با هم تطبیق می‌دادیم و حتی مواقعی بود که بلندخوانی‌های گروهی انجام می‌دادیم. در نهایت باید به نقش برجسته‌ مهدی سجودی مقدم که پا به پایِ مترجم‌ها به صورتِ شبانه روزی کارِ ویراستاریِ یک سرزمین موعود را انجام دادند اشاره کنم. با این تیم به نظرِ می‌رسد نتیجه مثبت بود.
 
نام کتاب «یک سرزمین موعود» حکایت از اهمیت آمریکا برای اوباما به عنوان یک کلیت منسجم و یک سرزمین فارغ از تنش‌های احزاب در آن دارد. نگاه اوباما به آمریکا و نقش آن در دوران پس از جنگ جهانی دوم چه بوده است؟
به نکته‌ بسیار خوبی اشاره کردید. بعضاً در ترجمه‌هایی که از عنوان این کتاب چه در فضای نشر و چه در فضای مجازی می‌بینیم، اشتباهی صورت گرفته و از نظرِ من تحریفِ آن چیزی است که باراک قصد دارد توضیح بدهد. می‌دانید که سرزمین موعود مفهوم و بار دینی دارد که در آموزه‌های یهودیت تعریف خاص خودش را دارد و اگر کمی دقت کنیم می‌بینیم که نام کتاب A Promised Land هست و نه The Promised Land و این امر می‌تواند موجبِ کج‌فهمی از این کتاب و گفته‌هایِ اوباما بشود. باری، اوباما با نکته‌بینی خاصی به بررسی نقشِ آمریکا پس از جنگ جهانی دوم می‌پردازد و با دقت بسیاری ریشه‌ خیلی از تنش‌ها را در میانِ دو حزبِ جمهوری‌خواه و دموکرات و پایه‌هایِ اجتماعی و خطوط تمییزِ متغیر این دو می‌داند. فضایِ جنگ سرد و نبرد‌هایِ اقتصادی، سیاسی و نظامی این فضا را تعریف می‌کند. به افرادِ مهمی که نقشِ بارزی در این دوران داشتند، اشاره می‌کند؛ مثلا فرانکلین دی روزولت که از نظر اوباما نجات دهنده‌ کاپیتالیسم است. اوباما به رکود اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم و خسارت‌های فراوان اشاره می‌کند و اعتقاد دارد آمریکا برایِ ساخت نظم جهانیِ نو با توجه به سلسله‌ای از ابتکارات، نهاد‌ها و معاهده‌هایِ جدید دست به کار می‌شود و نظام بین‌الملل را بازسازی می‌کند. مقاومت در برابرِ شوروی چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی رو به سمتی می‌‌رود که حتی دشمن‌هایِ سابق با بلوکِ غرب (آمریکا) همسو می‌شوند. البته اعتراف می‌کند که این اقدامات از سر دلسوزی نبوده و بعضاً منفعت‌های مالی و اقتصادی داشته است. حتی جالب است بدانید اوباما اعتراف می‌کند این اقدامات بعضی وقت‌ها در راستای حقوقِ بشری که خودمان را مدافع آن می‌دانیم نبوده و اشتباهاتی صورت گرفته؛ اما بیان می‌کند هیچ کشوری در تاریخ مثلِ آمریکا خودش را به رعایت قوانین و هنجارهای بین المللی ملزم نکرده است.
 
یکی از نکاتی که اوباما تلاش کرده در این کتاب به صورت مفصل به آن بپردازد، جایگاه برابر سیاه‌پوستان و رنگین پوستان جامعه آمریکا و مبارزه با نژادپرستی است. دیدگاه او در هشت سال ریاست جمهوری‌اش بر مبنای خاطراتش در این باره چه بوده است؟
بهتر است این گونه بیان کنیم که در دوره‌ اول ریاست‌جمهوری چه اهدافی رو دنبال می‌کرده‌‌‌‌؛ زیرا کتاب در سال ۲۰۱۱ و عملیاتی که به کشتن اسامه بن لادن منجر می‌گردد، تمام می‌شود؛ اما می‌توانیم دیدگاه اوباما درباره‌ نژاد‌پرستی را در جای‌جای این کتاب ببینیم. قبل از این سؤال، اشاره‌ مفصلی به بحث نژاد‌پرستی و جامعه‌ آمریکا داشتم و تصور من این است که این موضوع اهمیت بسیاری در فهمِ جامعه‌ آمریکا و مناسباتِ اجتماعی آن دارد. حتی در این سال‌ها با مراجعه به آثارِ فرهنگیِ آمریکایی‌ها می‌توانید متوجه‌ این قضیه بشوید، از موسیقی گرفته تا فیلم‌ها و سریال‌هایی که با مضمونِ نژاد‌پرستی، برده‌داری و آزادیِ سیاه‌پوستان ساخته می‌شود. مثالِ اوباما اما از جهاتی فراتر از نژاد‌پرستی علیه سیاه‌پوستان است. به ریشه‌ خانواده‌ اوباما که نگاه کنید می‌بینید پدر باراک اهلِ کنیا بوده، مادرش از اهالیِ هاوایی و پدر ناتنیِ اوباما از اهالیِ اندونزی بوده، خود باراک چند سالی در اندونزی بوده و دوباره به هاوایی برگشته و حتما متوجه هستید که هاوایی ریشه‌هایِ کاملاً متفاوتی نسبت به ایالت‌هایِ مختلف آمریکا دارد. مثلا نمی‌شود هاوایی را با واشنگتن، آرکانزاس یا فلوریدا مقایسه کرد؛ پس می‌بینیم که اوضاع برایِ باراک پیچیده‌تر از این حرف‌ها بوده است. رنگ پوستِ باراک نه سفید است و نه سیاه و به راحتی در این دو گروه نژادی پذیرفته نمی‌شد. اوباما این سایه‌ را همیشه حس می‌کند. عبارتی که من بیشتر از همه از کتاب سرزمین موعود دوست دارم، جایی است که اوباما می‌نویسد «چیزی به اسمِ آمریکایِ سیاه، آمریکایِ سفید، آمریکایِ لاتین‌تبار‌ها و یا آمریکایِ آسیایی‌ها وجود ندارد، بلکه [نام این کشور] ایالات متحده‌ آمریکا است.» این خود نشان دهنده‌ خطِ مشیِ باراک اوباما درباره‌ مسئله‌ نژاد‌پرستی است. اصلا مقبولیتی که باراک اوباما در میانِ سفید‌پوستانِ جامعه‌ آمریکا دارد هم بر این مبنا است که به مانندِ بسیاری از سیاه‌پوستان به ورطه‌ افراط و رادیکالیسم نمی‌افتد.

در مقدمه‌ کتاب اوباما می‌گوید تلاش می‌کند در هرجای کتاب که بتواند بگوید که رییس جمهور بودن آمریکا چه حسی دارد. پاسخ او به این سوال بر مبنای خاطرات کتاب چگونه است؟
آنچه که اوباما سعی در رسیدن آن در «یک سرزمین موعود» دارد همین مسئله است. اوباما در جای جای کتاب تلاش می‌کند تا درسی را به جوانان بدهد و بذرِ امید را در دلِ آنها بکارد. اوباما سعی می‌کند تا نگاهِ متواضعانه‌ای به شغلِ ریاست‌جمهوری آن‌هم در کشوری مثلِ آمریکا داشته باشد و جوانان را ترغیب کند برایِ ایجادِ تغییر هیچ ترسی از هیچ اسمی نداشته باشند. یادم هست در جایی از کتاب اشاره کرده بود که ریاست‌جمهوری آمریکا هیچ تفاوتی با سایرِ مشاغل ندارد، چالش‌ها، شکست‌ها، ناامیدی‌ها و پیروزی‌ها همانندِ دیگر مشاغل در ریاست‌جمهوری‌ هم هست؛ ولی تنها نکته‌ای که باعث تمایزِ این شغل از مشاغلِ دیگر می‌شود میزِ بزرگ و پر زرق و برقِ آن است!!! (منظورش میزِ روزولت است) البته که این طور نیست و چالش‌هایِ بسیار بزرگ و پیچیده‌ای متوجه‌ شخصِ رئیس‌جمهور است؛ ولی اوباما سعی دارد با بیانِ این دیدگاه جوانان را ترغیب کند به سمتِ مشاغلِ اجرایی و سیاسی ، جایی ‌که بیشترین تغییر را می‌توانند از آنجا ایجاد کنند، بروند.

همان طور که می‌دانید پس از پیروزی بایدن هواداران ترامپ مشکلات مختلفی را در سطح ایالت‌های مختلف آمریکا ایجاد کردند و به نوعی این موضوع هژمونی امریکا و چهره دموکراسی را خدشه دار کرد. اوباما نیز در این کتاب بیان می‌کند که چگونه یکی از نگران کننده ترین مسایل آمریکا تنش‌های میان دموکرات‌ها و جمهوری خواهان است. اما به اعتقاد او این اختلاف دیدگاه‌ها و تنش‌ها تا کجا مورد قبول است و امریکا در سایه این دو حزب چگونه جایی باید باشد؟
بالاخره رفتنِ ترامپ مانندِ پیروزی او در انتخابات حاشیه‌هایی را به همراه داشت تا جایی‌که هوادارانِ ترامپ ساختمانِ کنگره را اشغال کردند و این در تاریخ کشوری مثلِ ایالات متحده بی‌سابقه بود و از این جهت می‌شود ترامپ را نه تنها به عنوان شخصِ ترامپ بلکه نماینده‌ای از مردمِ آمریکا که دیدگاه‌هایِ این چنینی دارند بررسی کرد. اوباما اما از نظرِ من در نقطه‌ مقابلِ ترامپ قرار دارد، کسی که با فکر و تأمل بسیار نکته‌ای را به زبان می‌آورد یا توییت‌هایی که می‌کند بسیار حساب شده است، حالا دیگر وارد بحثِ مقایسه‌ این دو نمی‌شوم. اوباما در جای جای این کتاب با بیانِ تاریخچه‌ اختلاف نظر‌ها میانِ این دو حزب-به یاد داشته باشیم که هرگز تی پارتی یا حزبِ چای را از یاد نبریم- و همچنین اختلاف‌نظر‌هایی که چه به عنوان سناتور با نماینده‌گان حزب جمهوری‌خواه داشت و چه به عنوان رئیس‌جمهور با آنها داشت خواستارِ یک وفاق میانِ این دو حزب می‌شود تا جایی‌که وقتی صحبت از جان مک‌کین می‌کند، با احترام از او یاد می‌کند و به عنوان جمهوری خواهی که منافع کشور را بر منافعِ حزبی مقدم می‌داشت، یاد می‌کند. به یاد داشته باشید که بیشترین انتقادات را همین جمهوری‌خواهان از اوباما کردند تا جایی که حتی محلِ تولد و تک تکِ اقداماتِ او از سیاست‌خارجی تا بهداشتِ همگانی را زیرِ سؤال بردند.

بحران کرونا به اعتقاد اوباما در این کتاب به ویژه در مقدمه اثر، می‌تواند فرصتی را به آمریکا بدهد تا در بازسازی جهانی کمک کند و آن چهره همیشه سلطه گر او در گذشته را بازسازی کند. لطفا درباره این رویکرد او توضیح دهید؟
اتفاقاً چندی پیش که کتابِ «خشم» اثرِ باب وودوارد خبرنگارِ به‌نامِ آمریکایی را همراه با همکارِ خوبم مینو ثالثی کار می‌کردیم. تأملِ بسیاری درباره‌ جایگاه آمریکا پس از همه‌گیری ویروس کرونا داشتم و چقدر جالب بود که این خبرنگار با استناد به مصاحبه‌هایِ شخصیِ خود با ترامپ به نکاتِ جالبی اشاره کرده بود؛ ترامپ قویاً اعتقاد داشت که اگر زیرساخت‌هایِ مناسب در ایالات متحده وجود داشت، شاهد چنین همه‌گیری‌ای در دنیا نبودیم؛ اما با مطالعه‌ «یک سرزمین موعودِ» اوباما به این نتیجه می‌رسیم که هیئت‌دولتِ او چنین پیش‌بینی‌ای را می‌کرده. اوباما در  فصل ۱۶ کتاب به صورت مفصل به بحث شیوع H1N1 می‌پردازد و نکاتِ جالبی در این باره مطرح می‌کند. مثلِ همیشه با بیانِ تاریخچه‌ای صحبت‌هایِ خودش را آغاز می‌کند. از آنفولانزایِ اسپانیایی تا آنفولانزایِ فصلی، شیوع H1N1 و...اوباما درباره‌ واکسیناسیون زود‌هنگامِ رئیس‌جمهور فورد که نتیجه‌ای جز اختلال عصبی نداشت صحبت می‌کند. به نظر می‌رسد که مطالعه‌ این فصل فرصتی را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد که جایگاه آمریکا پس از (احتمالا!) پایانِ ویروسِ کرونا کجاست و واکسیناسیون باید به چه صورت انجام بشود.

 نگاه باراک اوباما در این کتاب به مقوله خانواده و ارزش های خانوادگی چگونه است؟
افرادی که «شدن» را خوانده باشند، متوجه‌ این نکته هستند که اوباما انسانِ فوق‌العاده اخلاق‌مداری است. خانواده نزدِ او جایگاهِ ویژه‌ای دارد. حداقل تا جایی ‌که به یاد دارم چهار فصلِ ابتدایی را تماماً به بحثِ خانواده اختصاص داده است. با اجازه از میشل همسرِ خود پا در عرصه‌ سیاست گذاشته و عشقِ بی حد و حصری به فرزندانِ خود دارد. مطالعه‌ حداقل این چهار فصل ابتدایی را به کسانی که به رابطه‌ اوباما و خانواده‌اش علاقه‌مند هستند، توصیه می‌کنم. ببینید که یک انسان چقدر می‌تواند عاشقِ خانواده باشد که در گرماگرمِ کارزارِ انتخاباتی، کودکانِ خود را به باغ وحش ببرد. درباره‌ مسائلِ زیست محیطی به دغدغه‌هایِ مالیا دختر خود درباره‌ی پلنگ‌ها گوش کند و اقداماتِ لازم را جهتِ محافظت از محیطِ زیست انجام دهد. اوباما در این زمینه از نظرِ من یک الگو و نمونه است.

رویکرد باراک اوباما و سیاست دولتش در برابر ایران به اعتقاد او، به چه صورت بوده است؟
شاید به یکی از مهم‌ترین مباحث از نظرِ ما ایرانی‌ها رسیدیم. اوباما چه رویکردی درباره‌ ایران دارد؟ ببینید وقتی اوباما درباره‌ ایران صحبت می‌کند، رویکردِ تاریخی دارد. از اختلاف‌نظر‌ها میانِ این دو کشور شروع می‌کند، کودتا و برکناریِ مصدق تا بیانِ تاریخچه‌ای از روابطِ آمریکا با شاه و پس از آن پیروزیِ انقلاب اسلامی، جریان گروگانگیری و ... . ببینید شما با کسی طرف هستید که تاریخ خوانده، حافظه‌ای فوق‌العاده دارد و از نظرِ من به نسبتِ بسیاری از سیاست‌مدار‌هایِ آمریکایی آدمِ منصفی است. اینجا می‌خواهم انتقادی هم از کسانی کنم که به صورتِ نا به جا نقلِ قول‌هایِ کذایی از یک سرزمین موعود ساختند و در عرصه‌ فضایِ مجازی پخش کردند، این نقل قول‌هایِ بی سر و ته خیلی به ما ضربه زد. رشته توییتی که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت؛ اما سرتاپا کذبِ بود. در هرصورت اوباما از مراسمِ تحلیفِ یاد می‌کند و دستِ دوستی‌ای که به سمتِ ایران گرفت و همچنین نامه‌ محرمانه‌ای که به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت. در بحثِ تحریم‌هایِ هسته‌ای و مذاکرات درباره‌ مسائلِ مورد مناقشه میان ایران و آمریکا نوشته. اوباما همان طور که گفتم، از آنجایی که فردِ تحصیلکرده و کتاب‌خوانده‌ای است، نگاهِ سراسر تحسین آمیزی نسبت به فرهنگِ ایران دارد‌؛ تا جایی که شعری از سعدی را هم در «یک سرزمین موعود» آورده است؛ اما منکرِ اختلاف‌نظر‌هایِ میانِ ایران و آمریکا نمی‌شود. حتما می‌دانید که قرار است جلد دوم این کتاب هم منتشر شود و به نظر من یکی از موضوعات مهم جلد دوم رابطه‌ میان ایران و آمریکا است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها