نشست نقد و بررسی کتاب «علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن» برگزار شد
مواظب باشیم علوم اجتماعی به عنوان ابزاری علیه جامعه بدل نشود
حسن محدثی گفت: کتاب «علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن» روند تحول تفکر اجتماعی را از گذشته تاکنون توضیح میدهد که چگونه باید دورههای مختلف اندیشههای اجتماعی را متمایز کرد. البته نراقی میداند که اندیشه ارسطو با کانت یکی نیست و این از مزیتهای کتاب است چون برخی از متفکران ما حتی این تمایزها را نتوانستند بفهمند و از طریق آن بینش بدهند.
محمدی در ابتدای این نشست درباره سلسله نشستهای نقد و بررسی آثار و افکار احسان نراقی که طی ماههای گذشته برگزار شده بود توضیحاتی را ارائه کرد و گفت: این نشست آخرین جلسه از این مجموعه است. مرحوم نراقی روشنفکر سیاسی بود و آکادمین علمی به معنای کلمه نبودند و آثارشان هم آغشته به مسایل روشنفکری است ولی در لابهلای آثارشان پاراگرافهای جامعهشناختی درخشانی وجود دارد. توقع ما هم در این نشستها این بود که سخنرانان با مطالعه آثار چهره جامعهشناختی نراقی را عیان کنند. در واقع آثار او از منظر تحلیل جامعهشناختی میتواند موضوع سوژه قرار گیرد اما اغلب سخنرانان او را به مثابه یک روشنفکر و فعال سیاسی و اجتماعی شرح دادند.
وی ادامه داد: من تلاش کردم با همین رویکرد به سراغ یکی از آثار ایشان بروم و چهره جامعهشناختی نراقی را شرح و بحثی از ایشان ارائه کنم. مرحوم محمدامین قانعیراد هم همین تلاش را کردند اما در برخی از سخنرانان اتفاق نیفتاد و توقع ما از این جلسات برآورده نشد هر چند ممکن است انتظار ما درست نبوده باشد چون به هر حال روشنفکر دانشگاهی نیست اگر چه روشنفکر و دانشگاهی با هم نسبتی دارند اما روشنفکر دانشگاهی نیست بنابراین حتی اگر دیدگاههای روشنفکری او را که گرچه مهم است توضیح دهیم ممکن است به درد دانشگاه نخورد.
محمدی افزود: گذشته عهد روشنفکری است و حجیت با روشنفکر بود و به همین دلیل انقلاب برساخته شد ولی آکادمین قاعدتا نباید این طور باشد و به تعبیر وبر آکادمین و دانشگاهی پیامبر نیست. این کتاب نراقی نیز برخلاف سایر آثارشان نوشته منسجمی است و مدت طولانی در برخی از گروههای علوم اجتماعی اثری درسی بوده است.
به گفته این مدرس جامعهشناسی، از یک منظر ایشان سعی کرده تاریخ معرفت را در کتاب بحث کند اما تاریخ معرفت را گاهی یک فیلسوف بحث میکند و گاهی تاریخ معرفت را مورخ علم و جامعهشناس روایت میکند که اینها صورتهای یکسانی ندارند و کار هر یک متفاوت است.
محدثی نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه من هر چه درباره نراقی خواندم و دیدم خوبی و نیکویی است، گفت: اگرچه ایشان با حکومت پهلوی مراوده داشته اما نراقی میخواسته برای اهل علم و فرهنگ خدماتی داشته باشد و اصلاح کند بنابراین ایشان به علوم اجتماعی خدمت کرده است. نراقی در انتهای کتاب فصلی دارد با عنوان «نیاز دنیای کنونی به علوم اجتماعی». اینجا نکتهای میگوید که درباره ایشان صادق است میگوید: «مواظب باشیم علوم اجتماعی به عنوان ابزاری برای حکومتها و سازمانها علیه جامعه بدل نشوند.» بنابراین اهل علوم اجتماعی باید شان خود را حفظ کند و این نکته مهمی است که روی آن تکیه و بحث دارد. او تلاش کرده در زندگی خودش این را حفظ کند و تا حد کارمند صرف سقوط نکند.
این استاد جامعهشناسی افزود: تلقی من در این کتاب این بود که ببینم جامعهشناسی ایرانی که در خارج زندگی کرده چه نگاهی به جامعهشناسی و تحول آن دارد. او جایگاه بسیار معتبری داشته و در ابتدای این کتاب نوشته در برنامه 1960 سال یونسکو تالیف دو کتاب درباره علوم اجتماعی در دستور قرار گرفته بود و این اثر به سفارش این سازمان نوشته شده است. کار دوم نیز از باتامور است که برای یونسکو نگارش شده است.
به گفته محدثی، یک راه برای ما این است که کتاب ایشان را با کتاب باتامور مقایسه کنیم که در این حالت میبینیم به دلایل مختلف کار نراقی بسیار ضعیفتر از بوتومور است. یکی از مشکلاتی که این کتاب دارد این است که انبوهی از معادلسازیهای غیر قابل فهم در کتاب وجود دارد و اگر معالهای انگلیسی بیان نمیشد مخاطب نمیتوانست بفهمد منظور چیست.
وی تاکید کرد: اگر کسی با علوم اجتماعی آشنا نباشد مطالعه این کتاب برایش سخت است چون واژههای آن نامانوس و حتی منسوخ است! مثلا اومانیسم به آدابدانی و ایدهالیسم به دیدارنگاری ترجمه شده است! در حالی که اکنون واژههای بهتری وجود دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه انتظارم این بوده که کتاب روند تحول تفکر اجتماعی را از گذشته تاکنون توضیح بدهد توضیح داد: به طور مثال وقتی از افلاطون، کانت و ... صحبت میکند به ما نشان دهد که اندیشه اجتماعی چه تحولی را طی کرده و توضیح دهد که چگونه باید دورههای مختلف اندیشههای اجتماعی را متمایز کرد اما این اثر نتوانسته به این هدف دست پیدا کند.
البته نراقی میداند که اندیشه ارسطو با کانت یکی نیست و این از مزیتهای کتاب است چون برخی از متفکران ما حتی این تمایزها را نتوانستند بفهمند و از طریق آن بینش بدهند. اما به صورت کلی در کتاب نراقی باید این استنباطها را خودمان کشف کنیم.
وی با اشاره به اینکه کتاب طرح مشخصی ندارد در حالی که این طرح باید از ابتدا تا انتها پیاده شود، عنوان کرد: البته من فکر میکنم در اندیشه ایشان طرحی وجود داشته ولی ما باید خودمان آن را از کتاب استنباط کنم. حتی نراقی به ما نمیگوید که چگونه این اندیشهها از یکدیگر زاده شدند! عمده چیزی که در این کتاب میبینیم انبوهی از دانشهاست و درباره یکایک دانشها برای ما شرح میدهد که به طور مثال در دانش سیاسی هر یک از متفکران چه گفتهاند و مثل یک کشکول افراد متعدد را بحث میکند و به مخاطب دانش کمی را درباره هر یک از این افراد میدهد.
وی یادآور شد: البته درباره شخصیتهایی در کتاب بحث شده که من برای نخستین بار در این کتاب با آنها آشنا شدم اما فاقد یک طرح کلی است چون یک دانشجوی علوم اجتماعی نیازمند بینش است نه انبوهی از دانشها! تنها جایی که بحث بینشی میبینیم انتهای کتاب است. البته در آن دوره اغلب کتابها این گونه نگاشته میشدند اما ما در دورهای زیست میکنیم که انبوهی از آثار نوشته یا ترجمه شده است.
امروز وقتی اساتید ما از تحول علوم اجتماعی حرف میزنند میتوانند معیارها و ملاکهایی مرتبط با آن را ارائه کنند پس این جنس از کار متعلق به همان دوره است که کتابهای دایرهالمعارفی است با این وجود در همان دوره و در مقایسه با آثار هم دوره آن این کتابی کمنظیری است.
به گفته محدثی، این کتاب روشنفکری و اصلاحگرایانه نیست و سعی کرده تمام تاریخ علوم اجتماعی را در مناطق مختلف نشان بدهد. گاهی هم حتی جزئیتر میشود و برخی را بیشتر بحث و برخی را هم به اجمال معرفی میکند. مشکل دیگر این اثر، این است که هیچ گونه ارجاعی در متن خود ندارد گویی مخاطب با دانای کلی مواجه است که مینویسد و میاندیشد به همین دلیل در برخی از بخشها احساس میکنیم فهم ایشان اشتباه است.
به طور مثال جایی که درباره دین سخن گفته بین دین و اسطوره تمایزی قائل نشده و آن را یکی گرفته است. البته وقتی کتاب را میخوانیم متوجه میشویم که واقعا ایشان زحمت کشیده و انبوهی از آثار را مطالعه و بررسی کرده اما نمیتوان با توجه به نداشتن ارجاعات تشخیص داد که چه صفحاتی از کارهای دیگران استفاده شده است.
وی ادامه داد: نراقی در برخی موارد وقتی روند تحول علوم اجتماعی دوره رنسانس را شرح میدهد اطلاعات خوبی را در اختیار ما قرار میدهد. همچنین او بین تحولات اجتماعی، قشرها و طبقات نسبت برقرار میکند به طور مثال بین فلسفه هگل و بورژوازی رابطه را شرح میدهد و این از نکات قوت این اثر است.
این استاد جامعهشناسی در پایان گفت: نراقی در کتاب نشان میدهد که متافیزیک در علوم جدید رو به کاهش است و متاسفانه اکنون هنوز علمای ما به این نرسیدند که اندیشههای متافیزیکی مسموع واقع نمیشوند.
نظر شما