شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۹
گيليان فلین: آگاتا کریستی محشر است

گيليان فلین، نویسنده آمریکاییِ رمان «دختر گمشده» در این مطلب از آثاری سخن می‌گوید که در زندگی‌اش تأثیرگذار بوده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردين، گيليان فلین، نویسنده 47 ساله اهل ایالات متحده تاکنون سه رمان تحت عناوین «دختر گم‌شده»، «چیزهای تیز»، و «دختر گمشده» نگاشته است اما با نوشتن کتاب «دختر گمشده» در دنیا محبوب و مشهور شد. اقتباس سینمایی دیوید فینچر از این داستان با بازی بن افلک و رزاموند پایک موجب شهرت بیشتر نویسنده شد و جایزه‌های زیادی از جملع بفتا و انجمن منتقدین و نامزدی گلدن گلوب را برایش به ارمغان آورد.
 
از او درباره آثاری که می‌خواند، دوست دارد، هدیه می‌دهد و ..... سؤال کردیم. خواندن پاسخ‌های این نویسنده آمریکایی خالی از لطف نیست:
 
کتابی که در حال حاضر می‌خوانم:
در حال حاضر کتاب «کلمباین» نوشته دیو کالن را برای بار دوم می‌خوانم. به دلیل تیراندازی‌های اخیر در مدارس تصمیم گرفتم بار دیگر این کتاب را بخوانم.
 
کتابی که زندگی‌ام را تغییر داد:
«و سپس هیچ‌کس نبود» نوشته آگاتا کریستی در نوجوانی زندگی من را تغییر داد. کریستی اولین نویسنده‌ مخصوص گروه سنی بزرگسال است که آثارش را خوانده‌ام. با خواندن این کتاب در دوازده سالگی فهمیدم خباثت درجات مختلفی دارد. با خواندن کتاب‌های کریستی دوست داشتم نویسنده آثار جنایی بشوم.
 
کتابی که ای کاش من نوشته بودم:
«سریع و مرده» نوشته جوی ویلیامز یکی از آثار و ویلیامز یکی از نویسندگان موردعلاقه من در ادبیات است. سه دختر نوجوان، بیایان، پایان طبیعت، ارواح جالب، و میمون‌های آزمایشگاه! کتاب ترسناکی که بسیار هنرمندانه نوشته شده و قدرت نویسنده غیرقابل‌باور است.
 
کتابی که بر نوشته‌های من تأثیر گذاشت:
داستان کوتاهی از جویس کارول اوتس به نام «کجا می‌روی؟ کجا رفته بودی؟» را در کالج خواندم. تا آن زمان هیچ‌وقت تجربه نکرده بودم که دمای بدنم بر گردش خونم تأثیر بگذارد! از آن زمان تاکنون 100 بار خواندمش و هنوز نمی‌فهمم چگونه می‌توان چنین داستانی نوشت.
 
کتابی که خوب دیده نشد
«گل‌های در شیروانی» نوشته وی جی آندروز کتابی است که دبیرستانی‌ها زیاد می‌خوانند و دوستش دارند. داستانی زنی با چهار فرزند که مجبور است با مادر خبیثش زندگی کند و فرزندانش را از از ترس پدر در شیروانی پنهان کند زیرا بدون اجازه پدرش ازدواج کرده بود.
 
آخرین کتابی که موجب شد اشک بریزم:
به طور کل خیلی دیر گریه می‌کنم اما «زندگی پس از زندگی» و «خدایی در خرابه‌ها» نوشته کیت آتکینسون چنان ملموس هستند که وقتی اتفاقی بد در داستان رخ می‌دهد خواننده با تمام وجود احساسش می‌کند.
 
کتابی که نتوانستم تا پایان بخوانم:
همیشه دوست داشتم همه کتاب‌های برنده جایزه پولیتزر را بخوانم و در طول این سال‌ها به عنوان یک وظیفه انجامش داده‌ام اما کتاب «عسل در شاخ» نوشته هارولد دیویس را هنوز نخوانده‌ام.
 
کتابی که از نخواندنش شرمنده هستم:
«ناتور دشت» نوشته جی. دی. سالینجر. نمی‌دانم چرا هنوز نخواندمش. امیدورام خجالتی که در این لحظه احساس می‌کنم سبب شود اثر معروف سالینجر را بخوانم.
 
کتابی که به دیگران هدیه می‌دهم:
«پرندگان آمریکا» نوشته لوری مور.
 
کتابی که خواندنش به من لذت می‌دهد:
شاید برایتان عجیب باشد اما «اجساد را بیاورید» نوشته هیلاری منتل. ای کاش می‌توانستم دلیلش را بگویم. نمی‌دانم چرا از خواندن اتفاقات شخصیتی روانی که تلاش می‌کند ملکه را به سمت مرگ سوق دهد لذت می‌برم.
 
کتابی که دوست دارم مردم من را با آن بشناسند
«دختر گمشده». زیرا مردم زیادی از آن سخن می‌گویند و مخاطب را با شخصیتی زنی شرور و خبیث آشنا می‌کند که این روزها در جامعه زیاد می‌بینیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها