شهريار زرشناس در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اظهار داشت: علوم انساني و ارتباط آن با علم مدرن، بحث اصلي اين كتاب است كه 50 صفحه نخست آن را تعريف علم مدرن اختصاص ميدهد و بعد از آن تئوريهاي علوم انساني و ارتباط آن با علم مدرن، مولفهها و مباني علوم انساني، تاريخ علوم انساني سير تحول و تغيير آن و چهرههاي اصلي و پدران علوم انساني نظير منتسكيو، هابس و روسو را عنوان ميكند.
زرشناس گفت: بخش ديگري از اين كتاب به آغاز ورود علوم انساني در ايران اختصاص دارد كه چگونه رشتههاي اصلي آن نظير سياست، اقتصاد، روانشناسي و جامعهشناسي در آن ظهور كردند و براي نخستين بار كدام نويسندگان و مترجمان، علوم انساني را به ايران آوردند.
وي افزود: برخي از اين كتابها نظير كتاب سياست فروغي و همچنين ترجمه كتاب « علم و ثروت» آدام اسميت، «توسعه علم در اقتصاد» و همچنين آثاري در حوزه روانشناسي است كه بعد از ورود علوم انساني به ايران تاليف و ترجمه شدند. بخش ديگر كتاب «علم مدرن، علوم انساني» به بيان رابطه اين علوم با انقلاب اسلامي ايران ميپردازد و بيان ميكند كه براي اسلامي كردن اين علوم بايد از كجا كار را آغاز كرد و آن را به مسند نقد كشيد.
وي درباره جايگاه علوم انساني در ايران گفت: علوم انساني در دوران بحران مدرنيته در اوايل قرن 18 در اروپا ظهور كرد و در قرن 19 پيامآور مدرنيته شد و جاي علم فلسفه و كلام را گرفت. علوم انساني نيز مصادف با دوران غربزدگي ايران به كشورمان وارد شد و به دليل خصايص ويژه حاكم ايران، آنها مدرنيته سطحي را از آن اقتباس كردند كه از مراتب پايين مدرنيته بود. همين فقدان اقتباس خودآگاهانه باعث شد تا با ورود علوم انساني به ايران، اتفاق ويژهاي در زمينه اين علوم در ايران رخ ندهد.
زرشناس افزود: واقعيت آن است كه ريشههاي علوم انساني در سياست، اقتصاد، جامعهشناسي و روانشناسي توسط فرماسونرها در ايران پيريزي شد و كساني كه به عنوان نخستين نويسندگان و مدرسان اين حوزه در دانشگاهها مشغول به كار شدند، تحت تاثير افكار آنها بودند، افرادي نظير مانند فروغي كه كتاب علم سياست را نوشت يا روانشناسي دكتر صديقي. اينها افرادي سكولار بودند. زماني كه اين شاكله وارد ايران شد، براي ترويج مدرنيته نيز برنامهريزي شده بود تا در ساختار مدرن خود نسلي را تربيت كند كه در خدمت اهداف تمدن مدرن باشد.
نويسنده حوزه انديشه تصريح كرد: اگر جامعه ايراني بخواهد مدرن شود، بايد علوم انساني را گسترش دهد و براي گذار از آن بايد آن را به نقد بكشد، به اين معني كه تئوريهاي اين رشته در انديشههاي بزرگان علوم انساني نظير «وبر» را از منظرهاي گوناگون به نقد و چالش بكشد.
مولف اثر ادامه داد: انتقادهاي وارده ميتواند اصل شكلگيري علوم انساني را مورد تجديد نظر قرار دهد، زيرا بر اساس نظرات انديشمندان غربي، علوم به دو دسته طبيعي و انساني تقسيم ميشود كه اساس علم مدرن است، در حالي كه بر اساس حقيقت تفكر اسلامي، اين تقسيمبندي قابل تغيير است، همانطور كه قبل از تقسيمبندي علوم انساني، تقسيمبنديهاي ديگري مطرح بود.
زرشناس خاطرنشان كرد: بحثي مهم و مطرح در اين كتاب، گرايش و سمت و سو يافتن به علم ديني با وحدتي تنگاتنگ است كه بر اساس آن تقسيمبندي علم مدرن ناديده گرفته ميشود. در واقع، براي رسيدن به اين تحول بايد مباحث به نقد كشيده تا از پارادايمهاي علم مدرن خارج شود. اين خروج هم از حكمت اسلامي برميآيد و ميتواند بر اساس علم ديني وارد تقسيمبندي جديد شود.
مولف درباره رسيدن به اين تحولات بيان داشت: اين تحول بر عهده متفكران يك جامعه است كه اغلب حكيمان را در تمامي زمينهها شامل ميشود. اين افراد ميتوانند فراتر از عادتها بروند و با شكستن ظواهر، ساحت يك علم جديد را رقم بزنند كه با استفاده از آن مباني علوم انساني را زير سوال ببرد.
زرشناس تصريح كرد: نقد مباني و طرح سوال زمينهاي رسيدن به توليد علم جديد است. در علوم انساني توليد علم كار ساده نيست و براي رسيدن به آن بايد مراحل آزمون و خطاي بسياري را سپري كند
وي خاطرنشان كرد: توجه به جايگاه علوم انساني از منظر حكمت اسلامي، آغازگر راهي است كه حكايت از تغييرات در علوم و نيازمندي آن به تقسيمبندي جديد دارد كه امروز به صورت پراكنده مطرح ميشود، اما ميتواند مانند تحول علم در غرب، در جوامع اسلامي صورت بگيرد و طي دورهاي متمادي به جايگاه خود دست پيدا كند. در واقع، اين امر يك فاز جديد در عالم جديد است كه براي پاسخگويي به نيازها تلقي ميشود و پرسشها و سوالهاي تازه و تفكرات نويني را مطرح ميكند .
زرشناس در پايان گفت: اين كتاب كه مراحل پاياني تاليف خود را سپري ميكند، براي چاپ، به نشر «پسفردا» سپرده و تا اوايل سال 1390 منتشر و روانه بازار نشر خواهد شد.
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۰
نظر شما