آه پشت آه از این غم، شکر پشت شکر از زندهبودنمان زیر علم حسین،زمزمه پشت زمزمه از همه نوحهها و روضههایی که شنیدهایم.
ما امتداد نسل غمخواران حسینیم از 1400 سال گذشته تا امروز. ما دیدهایم که هرسال عدهای طعنهمان میزنند، میخواهند که نور حسین را در دلمان خاموش کنند؛ اما ما نترسیدهایم و جا نزدهایم چون که دیدهایم هرسال کودکانی را که چادر سیاه مادرهایشان را میآورند، خیمه کودکانه میسازند که دمی شور حسین بگیرند. ما هم دلمان قرصتر شده به معجزۀ خون حسین که همیشه میجوشد تا منتقم موعودش برگردد.
مغازهها پرچم میزنند، درختهای خیابان سیاهی به تن میکنند.حسینیهها، خیمهها، تکیهها و موکبها برپا میشوند و فوجفوج گریهکنان و سینهزنان از پیر تا خرد خودشان را گوشه خانه غم حسین جا میکنند که رزق بردارند از این غم.
اینجا لرستان است! ما میمیریم و زنده میشویم هزار بار در غم دستهای بریده حضرت علمدار. ما میمیریم هزاربار برای ادب آقایمان حضرت عباس...
گیریم کسی کافر هم باشد ...دلش گیر نمیکند برای آنچه از تاریخ مانده و ظلمی که بر حسین رفت؟
ما دلسوختهایم، ما عاشقیم باور کنید عشق حسین را فقط برای خودمان نخواستهایم که دریغش کنیم. اصلاَ این همه تکیه و حسینیه را برپا میکنیم که همه سهمشان را بردارند و همه را گرد این غم مبارک جمع کنیم.
دلت که از عالم و آدم گرفته باشد، همه هم که ردت کرده باشند، حسین رهایت نمیکند....یک دقیقه بنشین و چشمهایت را ببند و دلت را سبک کن.
پدر دست فرزند خردسالش را گرفته و آورده، نگاه کن آن دخترها با جمع دوستانه آمدهاند...یکی مریض آورده، کارتنخواب آمده... همه آمدهاند، در زیر خیمهاش همه یک خانوادهایم...
ما بار گناهمان را فقط در عزای حسین سبک میکنیم. ما خودمان را به گِل عزای شهیدانِ کربلا تطهیر میکنیم که زنده بمانیم تا یک سال دیگر، و جان بگیریم که شبیهاش باشیم. چه در میدان دادخواهی و چه در میدان عشق...
نظر شما