دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۰
داعش از زبان داعشی‌ها؛ تأملی بر کتاب «از فرانکفورت تا رقه»

هادی معصومی زارع، نویسنده کتاب «از فرانکفورت تا رقه» در مقدمه کتابش می‌نویسد که هدفش از تألیف کتاب، پُر کردن شکافی است که عموم ما ایرانی‌‌ها از جهادگرایی سلفی داریم. او در این کتاب، از زبان داعشی‌ها، برای ارائه تصویری واقعی از داعش تلاش می‌کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)مرتضی میرحسینی: گاهی فراموش می‌کنیم یکی از دلایل کتاب‌خواندن جستجوی پاسخ پرسش‌هایی است که در ذهن‌مان داریم، و نیز فکر کردن به پرسش‌های تازه و بازاندیشی درباره مسائل و موضوعاتی که به نظرمان می‌رسد خیلی چیزها از آن‌ها می‌دانیم.

کتاب «از فرانکفورت تا رقه» - که مجموعه‌ای از چند گفت‌وگوی چهره به چهره با اعضای داعش است - هر سه این دلایل، یعنی پاسخ به پرسش‌ها و طرح پرسش‌های تازه و بازاندیشی درباره مسائل به ظاهر بدیهی را یادمان می‌اندازد و به قول نویسنده‌اش برای جبران «فقر شناختی و معرفتی گل‌درشتی» که «در خصوص جهادگرایی سلفی وجود دارد» می‌کوشد. این کتاب که نام هادی معصومی زارع روی جلدش دیده می‌شود و نخستین بار سال گذشته (سال 1400) به همت انتشارات خط مقدم منتشر شد، از روایت‌های کلیشه‌ای درباره تکفیری‌ها عبور می‌کند و اخبار و شایعاتی را که درباره آنان وجود داشت (و دارد) با محک حقیقت می‌سنجد.
 
یکی از مصاحبه‌های این کتاب، که به اردیبهشت‌ماه 1396 برمی‌گردد با جوانی - آن زمان - 23 ساله به نام ابراهیم است که بعد از آزادسازی شهر الحضر (موصل) انجام شد. معصومی زارع از او می‌خواهد که کمی از داعش بگوید و از رفتار و تعامل آنان با مردم صحبت کند. ابراهیم می‌گوید «راستش را بخواهید در بدو ورود داعش به منطقه، مردم و به‌ویژه مردم موصل و شهرهای بزرگ، از ایشان استقبال کردند. البته نمی‌گفتند که داعش آمده است، بلکه می‌گفتند این‌ها نیروهای انقلابی عشایر هستند. اما مردم روستاهای منطقه، خیلی استقبال نکردند و با این جشن و خوشحالی‌ها همراه نشدند. با این حال، پس از یکی دو ماه، برخی جوانان روستاها بیعت کردند و بعضی از آن‌ها نیز به بغداد و کرکوک گریختند. از منطقه خود ما دست‌کم هفت نفر با تشکلیات بیعت کردند. اما مدتی که گذشت، مردم از آن‌ها برگشتند. دیگر اکثریت از آن‌ها راضی نبودند، ولی خب، به‌طور طبیعی می‌ترسیدند چیزی بگویند. کسی جرأت حرف زدن در ملأعام را نداشت، ولی میان خودشان و در خفا، بر ضد داعش صحبت می‌کردند. حقیقتاً مردم دیگر این اواخر خسته شده بودند.»
 
سپس خود معصومی زارع، در زیرنویس درباره این «خستگی» که ابراهیم به آن اشاره کرد توضیح می‌دهد. «براساس گفت‌وگو با شمار زیادی از مردم آزادشده از اشغال داعش در استان‌های صلاح‌الدین، نینوا، دیاله و الانبار، نویسنده به این باور رسیده است که بسیاری از مردم در ابتدای امر، دست‌کم – قلباً از ورد داعش به شهرها و سقوط مناطق شمالی عراق خوشنود بوده‌اند؛ اما سیر تحولات بعدی، ایشان را سرخورده و ناراضی کرده است. به‌طور طبیعی، در آغاز هر بحران یا فرایند تغییر اجتماعی و سیاسی در کشورهای عاجز و درمانده، عموما توده‌های مردم، با روش‌های انقلابی تغییر همراهی می‌کنند، ولی در صورت طولانی‌شدن بحران و پدیدار نشدن چشم‌اندازی روشن برای خروج از آن، و مهم‌تر از آن، فشارهای مادی و اقتصادی و معیشتی بر توده‌ها، همراهی تحول‌خواهان اولیه با نخبگان انقلابی کاهش می‌یابد. به‌ویژه هرقدر کیفیت تغییر خشونت‌بارتر و نیازهای اولیه زندگی همچون امنیت جانی، مسکن، تغذیه، آموزش و... بیشتر مورد تهدید باشد، و در مقابل، نتایج و دستاوردهای کنش‌های انقلابی نیز ناکافی و یا حتی مبهم باشد، سرد شدن توده‌ها و تلاش ایشان برای بازگشت به وضعیت آرام قبلی - با همه نقایص و مشکلات موجود آن - یا دست‌کم عدم استمرار حمایت و پشتیبانی از خواسته‌های نخبگان انقلابی، بیشتر خواهد شد.»
 
از ابراهیم درباره جهاد نکاح، که یکی از موضوعات بحث‌برانگیز - و جذاب برای شبکه‌های اجتماعی - بود می‌پرسد. ابراهیم می‌گوید «حقیقت این است که من تنها اسم جهاد نکاح را شنیده‌ام و اطلاعاتی در خصوص آن ندارم و ندیده بودم که کسی – حتی دامادهای‌مان – به این کار دست زده باشند. درواقع اگر بخواهم صادقانه بگویم، باید بگویم اطلاعی در این باره ندارم.» نویسنده کتاب با این جملات، حرف‌های ابراهیم را کامل و تأیید می‌کند که «حقیقت این است که مسأله جهاد نکاح نه یک واقعیت، که یک بازی رسانه‌ای از سوی مخالفان داعش بود. تاکنون هیچ سند متقنی در خصوص وقوع چنین اتفاقی در تشکیلات داعش ارائه نشده است. از باب لایجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا، وظیفه این بود که بر این نکته تأکید شود. جنایت‌ها و رفتارهای غیرانسانی و غیراسلامی داعش، آنقدر آشکار و فراوان است که به انتساب اتهام‌های غیرواقعی به آنان نیازی نیست.»
 
اما ماجرای کنیزهای ایزدی واقعیت داشت. معصومی زارع از ابراهیم درباره دامادهایش، که از سران داعش در آن منطقه بودند می‌پرسید و اینکه «رفتار شوهران خواهرت پس از رسیدن به مسئولیت‌های بلندپایه در داعش چه تغییری داشت؟» و ابراهیم در پاسخ به این پرسش از ناراحتی یکی از خواهرانش از هم‌بستری مداوم شوهر امیرش با کنیزکان ایزدی سخن گفت. «آن یکی که همسر امیر بود، به علت هدیه سه کنیز به شوهرش از سوی فرماندهی داعش و هم‌خوابگی وی با این دخترکان نوجوان، همیشه غمگین بود و گریه می‌کرد؛ ولی خب، کار خاصی هم نمی‌توانست بکند. در فرهنگ عربی ما، زن باید تابع بی‌چون‌وچرای شوهر باشد. کنیزها، دخترکانی ده تا دوازده ساله از ایزدی‌های سنجار بودند که میان فرماندهان خرید و فروش و دست به دست می‌شدند و شب‌ها پیش‌شان می‌خوابیدند. البته در خانه‌های مجزایی نگه‌داری می‌شدند. من شنیدم که بیش از 67 دختر ایزدی در منطقه خرید و فروش می‌شدند. تقریباً هر کنیزی، حدود پانصد دلار قیمت داشت، ولی طبیعتاً دخترکان زیباروتر، چون مشتری بیشتری داشتند، بهای‌شان بیشتر بود.»
 
و اما آیا واقعا اروپایی‌ها هم عضو داعش بودند و در درگیری‌های عراق حضور موثری داشتند؟ یا اینکه برخی اروپایی‌های مشهور داعشی، مواردی استثنایی بودند؟ مصاحبه‌شونده می‌گوید «اینجا هم مثل جاهای دیگر، ترکیب نیروی انسانی تشکیلات، ترکیبی از مهاجرین خارجی و انصار (نیروهای بومی) بود. خود من در منطقه، داعشی‌‌هایی از فرانسه، انگلستان، آلمان را از نزدیک دیده بودم. آن‌ها فرماندهانی بودند که طرح‌ریزی نقشه‌های عملیاتی بر عهده‌شان بود. همچنین بر تمامی امور سیطره داشتند و نیروهای عراقی را رهبری و فرماندهی می‌کردند. آن‌ها در منطقه ما رفتار خوبی با مردم نداشتند، البته هیچ ارتباطی با مردم عادی نداشتند. در فضاهای بسته پادگان‌های خودشان بودند و صرفاً برای عملیات خارج می‌شدند و پس از آن به پایگاه‌های‌شان بازمی‌گشتند. ماهی هم حدود 150 هزار دینار عراقی دریافت می‌کردند و حقوق‌شان فرقی با عراقی‌ها نداشت. البته فرماندهان، بیشتر حقوق می‌گرفتند، حدود 400 تا 500 هزار دینار.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها