کتاب «همیشه مربی» نشان میدهد، حسن مجیدیان از مسائل حاشیهای هم گذر نکرده، امانتدار روایت راویان بوده و خاطرات را با صداقت کامل با خوانندگانش به اشتراک گذاشته است.
حسن مجیدیان؛ نویسنده کتاب «همیشه مربی» در ابتدای مراسم گفت: بعد از شهادت شهید عبدی و در جریان کتابهایی که درباره شهدا و ادبیات پایداری رواج داشت، بسیار علاقهمند بودم راجع به این شهید کتابی را بنویسم. در دهه هشتاد کم سنوسال بودم و در رؤیا هم نمیدیدم چنین کاری از عهدهام برآید. قدری که با این فضا انس پیدا کردم، احساس کردم اگر خاطرات ایشان را جمعآوری کنیم، بعدها دست توانمند نویسندهای میتواند این خاطرات را در قالب کتاب، بازنویسی کند.
وی افزود: اوایل دهه نود با چند نفر از دوستان بهویژه میثم اورنگ، کار را شروع کردیم. به ذهنمان رسید سراغ تمام کسانی که شهید را دیدهاند اعم از خانواده، همرزمان و شاگردان برویم. بالغ بر 60 نفر را طی 5 - 6 سال دیدیم و مصاحبه کردیم. البته اگر امروز این کار را شروع میکردیم در گرفتن مصاحبهها حرفهایتر عمل میکردیم. من وقتی مصاحبه میرفتم به قدری شیفته شهید عبدی بودم که فقط لذت می بردم چه چیزی درباره ایشان میگویند. مخصوصا شهید شبانی مطالبی را درباره سلوک شهید در سیستان می گفتند که بسیار شنیدنی بود.
نویسنده کتاب «همیشه مربی» ادامه داد: وقتی مصاحبهها را گرفتیم، مشکلمان این بود که آنها را در چه قالبی تنظیم کنیم؟ من دوست داشتم در کتاب حرف بزنیم و شهید عبدی بارزترین وجههاش «مربیگری» بود و به طور ذاتی بلد بود با بچههای مردم چگونه رفتار کند.
مجیدیان تصریح کرد: شهید عبدی با این که فقط 22 سال داشته اما هرکدام از خصوصیاتش یک فصل است. مثلا طلیعه کتاب با گریههای ایشان شروع میشود. این شهید در خلوت و جلوت اشک میریختند. دوندگی و خستگیناپذیری ایشان هم از نکات مهم بود. وقتی هم که تصادف کردند و پایشان به مشکل خورد، باز هم از فعالیت دست نکشیدند.
وی افزود: به ذهنم رسید همه گفتارهای راویان را با هم تلفیق کنم و بنویسم. کتاب را هم در چهارفصل تدوین کردم. کودکی، فعالیت در بسیج و هیأت، فصل مربوط به کارهای تربیتی و تحولاتشان در روزهای آخر و فعالیتهای سیستان که منجر به شهادتشان شد. البته فصل کودکی را به خاطر کم حجم بودن حذف کردیم، اما خاطراتشان را در فصلهای دیگر آوردیم.؛ خاطرات خوبی مثل شرکت در راهپیماییهای زمان انقلاب و دیدار با امام در 5 سالگی و دستی که حضرت امام بر سر ایشان میکشند، ازجمله مطالب فصل کودکی بود.
مجیدیان ادامه داد: در نهایت به سه فصل رسیدیم و من نام فصلها را هم از جملات خودشان انتخاب کردم. مثلا روزهای آخر بارها گفتهاند که من مثل حضرت زهرا(س) شهید میشوم یا درباره دودندگیهایشان آرزو داشتند که همیشه جا برای دویدن و فعالیت باشد. برای فصل معلمی، نامهای به پدر نوشته اند که: بابا اصلا اصرار نکن به سپاه بروم؛ چون خدا من را برای مربیگری و معلمی آفریده... یا در فصل نوجوانی که میگویند: من از سوم راهنمایی وصیتنامه داشتهام. نهایتا کتاب در سه فصل تدوین شد.
نویسنده کتاب «همیشه مربی» گفت: اسم کتاب را از همان اول، «همیشه مربی» گذاشتم و در طلیعه کتاب هم توضیحاتی دادهام. معتقدم شهید محمد عبدی هنوز هم مربی است و در رفتار بچهها تاثیر دارد و هنوز هم دستاندرکار تربیت است.
مجیدیان افزود: این کتاب به درد مربیان تربیتی میخورد؛ معملمانی که با نوجوانها سروکار دارند و در بسیج و هیأت مشغول هستند. هر جوانی که این کتاب را دست بگیرد و رفتار این شهید را با پدر و مادرش ببیند، برایش آموزنده است. مثلا روزهای آخر میآید و کف پای مادرش را میبوسد تا صورتش نور بگیرد.
وی خاطرنشان کرد: حیای شهید عبدی هم زبانزد بود. مثلا با ما که دوستانش بودیم استخر نمیآمد. وقتی به بالای زانویش تیر خورده و مادرشان اصرار داشتند جای گلوله را ببینید، ایشان زیر بار نمیرفت و بهانه میآورد تا در نهایت، پاچه شلوار را از پایین پاره کرد تا ردی از زخمها پیدا شود. هر کسی سلوک رفتاری این شهید را بخواند، کِیف میکند. هر خوانندهای بدون تعصب این کتاب را بخواند از خصوصیات این شهید لذت میبرد.
این نویسنده افزود: درخواست می کنم همه کسانی که این مطلب را میبینند و میخوانند، همت کنند و کتاب را معرفی کنند. حتی به نویسندگان هم پیشنهاد می کنم رمانی از شخصیت این شهید بنویسند. معتقدم درباره شهید عبدی می شود چندین کتاب نوشت.
مجیدیان در پایان گفت: از آمحمدعلی جعفری، از نویسندگان خوب کشورمان تشکر میکنم که کتاب را خواند و نکاتی را مطرح کرد. از میثم اورنگ هم تشکر میکنم که در تنظیم و تدوین کتاب، تلاشهای زیادی داشت و در واقع من این کتاب را با کمک او نوشتم. از دوستان نشر شهید کاظمی بهویژه حمید خلیلی هم تشکر میکنم. از همسرم سرکار خانم جمشیدی هم که بهعنوان یک مخاطب، راهنماییهای موثری برای بهبود کیفیت کتاب داشت، سپاسگزارم.
شهید با گذر زمان کهنه نمیشود
حجتالاسلام اقبالی از علاقهمندان شهید عبدی نیز در این مراسم بیان کرد: آنچه ما از خاطرات شهید عبدی شنیدهایم، علاقه زیاد ایشان به حضرت زهرا سلامالله علیها است. من از فرصت استفاده و روایتی از ایشان نقل میکنم که فرمودند: بالاترین مرگ، مرگ شهدا است که این شهادت به سبب جهاد، برای اسلام، عزت است.
وی افزود: اینکه شهید، مرگ تاجرانه را انتخاب کند، برای ما آشناست، اما اینکه در زمانی غیر از ایام خاص مثل دفاع مقدس در این راه بودند، خیلی میتواند برای جوانان راهگشا باشد.
این فعال فرهنگی ادامه داد: خیلی وقتها کمکاری میکنیم و به جوانان میگوییم خودشان بگردند و راه را نتخاب کنند، اما جوانها خیلی توان انتخاب ندارند و خانوادهها باید نقشآفرینی کنند. شهید عبدی بهعنوان یک مربی تربیتی این خاصیت را دارد که در دورانی غیر از دفاع مقدس، در فضای معمول زندگی روزنه شهادت را پیدا میکند و آنرا به آغوش میکشد.
وی گفت: من به قلم حاج حسن مجیدیان آشنا هستم و مشتاقم این کتاب را بخوانم. از همه انتظار دارم که کتاب را تبلیغ کنند.
اقبالی همچنین اظهار کرد: «شهید» با گذر زمان کهنه نمیشود و همیشه جویانساز است؛ اما روایت هر شهید هم توفیقی است که خداوند نصیب هر کسی نمیکند. برخی در این مرحله صاحب توفیقند و زندگی خودشان را با شهید قسمت میکنند و این یعنی داشتن روحیه شهادتگونه. انشاءالله با توصیه حضرت آقا این روند با قدرت بیشتری ادامه پیدا کند.
عزم و ارادهای کمنظیر در انجام کارها
حسن عبدی، برادر شهید محمد عبدی نیز در بخش دیگری از این مراسم گفت: من 5 سال کوچکتر از شهید محمد بودم. یکی از ویژگیهای محمد آقا، اطاعت از پدر و مادر بود و بسیاری از موفقیتهایش با گوش کردن به حرف آن بزرگواران بود. محمد آقا واقعا مطیع بود و یکی از موضوعاتی که همیشه به او کمک میکرد، همین ویژگی بود.
وی افزود: جدیت محمد در کار بسیار بالا بود و اگر تصمیم میگرفت کاری را نجام دهد با تمام وجود دنبال آن میرفت. عزم و ارادهاش برای انجام کارها کمنظیر بود.
برادر شهید عبدی ادامه داد: محمد خیلی صبور بود. من نمیخواهم فقط از خوبیهایش بگویم، اما آنچه میگویم غلو نیست. محمد بسیار صبور بود. کتاب همیشه مربی را با مسما دیدم، چون محمد همیشه مشغول کارهای تربیتی بود و در هر کاری میشد او را الگو قرار داد.
وی بیان کرد: یادم هست من هنوز مکلف نشده بودم و سختم بود روزه بگیرم. خواب بودم که محمد آمد و گفت اگر یک مهمان در خانه را بزند باز نمیکنی؟ همین یک جمله من را کوک کرد که یک ماه روزه بگیرم؛ درحالیکه پدر و مادر و خواهرم حریف من نشده بودند!
روان بودن متن و حفظ لحن افراد
میثم رشیدی مهرآبادی هم در این مراسم گفت: این کتاب از نظر ساختار، ویژه است. حسن مجیدیان بهخوبی از عهده سختی تدوین این کتاب برآمده است. من کتاب را قبل از چاپ خواندم، اما بعد از چاپ هم مشتاق بود کتاب را بخوانم و انگار با موجود جدیدی روبهرو بودهام و لذتش را دوباره تجربه کردم. امیدوارم او باز هم در حوزه شهدا و دفاع مقدس قلم بزند.
وی افزود: یک ویژگی مهم این کتاب، کوتاهی جملات است. ما همواره به هنرآموزان نویسندگی اصرار داریم که جملات را کوتاه بنویسند. در جملات محاورهای و دیالوگها هم روان بودن متن و حفظ لحن افراد ازجمله ویژگیهای این کتاب است که آنرا خواندنی میکند و میشود آنرا در یک نشست، خواند.
رشیدی ادامه داد: خواندن کتاب «همیشه مربی» نشان میدهد، حسن مجیدیان از مسائل حاشیهای هم گذر نکرده، امانتدار روایت راویان بوده و خاطرات را با صداقت کامل با خوانندگانش به اشتراک گذاشته است.
در پایان این مراسم، لوح یادبود رونمایی کتاب توسط همرزمان و شاگردان شهید عبدی امضا شده و از کتاب همیشه مربی، رونمایی شد.
نظر شما