پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۷
عشق استاد

او برای شاگردانش اسطوره علم و عشق و محبت بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ پاسداشت یاد و نام بزرگان و مفاخر کشور راهی است برای الگوسازی؛ راهی که کمک می‌‏کند جوانان با زیست علمی و شخصی این عزیزان آشنا شوند و با الگوگیری، راه پُرتلاش و پُرافتخار آن‌ها را ادامه دهند. بنیاد ملی نخبگان از چند سال قبل اقدام به برگزاری مراسم تکریم از نخبگان و مفاخر معاصر ایران‏ زمین در سراسر کشور کرده است که گزارش آن در بولتنی به نام «طواف شمع» و نشریه‌­ای به نام«هنرنامه» منتشر شده است. بازخوردهای این اتفاق مبارک باعث شد تا خبرگزاری کتاب ایران با همکاری بنیاد ملی نخبگان تصمیم به درج برشی از زندگی شخصی و حرفه‌‏ای این بزرگان زیرِ نام «قاب روایت» کند. این مجموعه به قلم «محسن شاه‌رضایی» نوشته شده و تقدیم به خوانندگان فرهنگ‏‌مدار خبرگزاری کتاب ایران می‏‌شود.


متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
به کوه و دشت و طبیعت علاقه‌‏مند بود. با دانشجویانش به کوه می‌رفت و در دامان طبیعت با آن‌ها به گفت‌‏وگو می‌نشست. دانشجویان از مراتب علم و شهرت استاد آگاهی داشتند و مصاحبت با او را غنیمتی می‌‏دانستند. او سخن همه را می‌شنید و برخی را پاسخ می‌گفت. استاد برای شاگردانش اسطوره علم و عشق و محبت بود. یک‌‏بار دانشجویی از او پرسید: «چرا برای راحتی و آسایش بیشتر، دعوت یکی از دانشگاه‏‌های خارج از کشور را برای همکاری نمی‌پذیرید؟» پیرمرد نگاهی به کوه‌های سر به فلک‏‌کشیده اطراف کرد. صدای غرّش آب از رودخانة کنار مسیر می‌آمد. استاد، دکتر بهمن مهری، با صدایی که آشکارا از فشار بغض می‌لرزید به او گفت: «پسر جان! من این آب و خاک را دوست دارم، دلم برای کوه و دشتش تنگ می‌شود. من نمی‏‌توانم دوری از اینجا را تحمل کنم...» و سکوت کرد، سکوتی درس‌‏آموز.
 
لینک مرتبط:
https://takrim.bmn.ir/fa/1398
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها