دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۵
دانشجو: داشتن، بودن یا شدن؟

نهاد دانشگاه به دلیل پیوند هستی شناسانه اش با علم مدرن و ارزش‌های دموکراتیک جهانی به شما فرصت می‌دهد تا از زاویه‌ای باز و انسانی مواجهه‌ای انتقادی با همه سنت‌ها و باورهایی داشته باشید که اشکال گسترده و پیچیده‌ای از تبعیض‌های قومیتی، جنسیتی، مذهبی و اجتماعی را تولید و بازتولید می‌کند.

خبرگزاری کتاب‌ایران(ایبنا) نعمت‌الله فاضلی: در‌اینجا مخاطبم «نودانشجویان» هستند که  سال تحصیلی هزار و چهارصد و چهارصد و یک آغاز زندگی دانشگاهی آنهاست. امیدوارم صحبت‌های این «کهنه دانشجو» برای شما نودانشجویان بوی کهنگی ندهد و تازگی و طراوت را در وجودتان زنده تر سازد. در سال 1362 در چنین روزهای پاییزی در دانشگاه تبریز در رشته پژوهشگری علوم اجتماعی نودانشجو شدم. از آن زمان سی و نه سال می‌گذرد. حالا همه مراتب دانشجویی را طی کرده و به عنوان استاد همزمان با شما که راه‌تان را آغاز می‌کنید، بازنشست می‌شوم و راه دانشجویی ام حداقل به معنای اداری آن پایان می‌رسد. وقتی خواستند برای شما عزیزان صحبت کنم تأمل کردم که چه بگویم که توجه تان را جلب کند و  اندکی سودمند باشد؟ پرسش سختی است واقعا. توجه شما نسل جوان را جلب کردن خلاقیت وخردمندی چشمگیری می‌طلبد که از توانم بیرون است. اگر در نظر بگیریم که تفاوت و شکاف نسلی میان من و شما نودانشجویان نیز وجود دارد بیشتر ریشه اضطرابم برای صحبت کردن روشن می‌شود. من به نسل پیشااینترنت و پیشادیجیتال تعلق دارم و شما نودانشجویان نسل دیجیتال هستید. حداقل به اندازه یک قرن از شما فاصله داریم! از‌اینرو ابتدا نگران شدم. اما اندکی بعد سخنرانی خانم رولینگ خالق هری پاتر در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه‌هاروارد در سال دو هزار و هشت یادم افتاد و خیالم را کمی‌آسوده ساخت. او با بیان خاطره‌ای گفت برای سخنرانی کردن جای نگرانی نیست؛ به هر حال ما سخنرانی‌ها را لاجرم فراموش می‌کنیم؛ همان طور که او سخنرانی فیلسوف بزرگی در جشن دانش‌آموختگی اش را چنان فراموش کرده بود که حتی یک واژه از آن در خاطرش نبود! اما در عین حال حقیقت مهم دیگری نیز در سخن رولینگ نهفته بود. درست است که او کلمات و سخنان آن فیلسوف سخنران را بعد از سی سال فراموش کرده بود اما خاطره سخنرانی اش درذهنش مانده بود. اکنون‌اینجا برای شما چه چیزی بگویم و چگونه که بعد از فراموش کردن سخنانم، حداقل سخنرانی ام را فراموش نکنید؟!

گمان می‌کنم بهتر است مانند خانم رولینگ من هم از خودم برای تان صحبت کنم. همان طور که گفتم کهنه دانشجویی هستم که همه عمرم صرف دانشجویی شده است. در کتاب «خودمردم نگاری هویت دانشگاهی» روایتی از قصه دانشجویی ام را نوشته ام؛‌این که چطور از روستای مصلح اباد فراهان اراک به دانشگاه تبریز و تهران و بعد دانشگاه لندن برای تحصیلات رفتم و بعد هم در دانشگاه‌های خوارزمی، علامه طباطبایی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان معلم دانشگاه تدریس و تحقیق کردم. در بین شما هم هستند کسانی که مانند من روستایی اند یا‌این که روستازاده اند. تجربه دانشگاه و آموزش برای ما روستایی‌ها عمیقا متفاوت است با تجربه شهرنشینان و کلانشهری‌ها. دانشجو بودن و دانشجو شدن توانست زندگی مرا کاملا تغییر دهد و سرشت و سرنوشت دیگری برایم رقم زند. دانشگاه با همه محدودیت‌ها و بحران‌ها و چالش‌هایی که درگیر آن است همچنان می‌تواند فرصتی برای دانشجو بودن و دانشجو شدن شما فراهم کند. شما که نودانشجو هستید برای تان دانشجو شدن تجربه‌ای تازه است. چیزها تا عادت و تکراری نشده اند تازگی دارند و برای ما قابل رویت و تأمل پذیرند. سعی کنید از‌این «فرصت تازگی» یا «نوبودگی» استفاده کنید. اکنون دانشگاه، درس‌ها، استادان، کلاس‌ها و تمام زندگی دانشجویی برای تان نو هست. تا چند ماهی‌این نو بودگی می‌ماند.

شما به دانشگاه می‌آیید تا بیاموزید چگونه آغاز کنید. دانشگاه برای‌این است که باور کنیم که می‌توانیم جور دیگری بیندیشیم، جور دیگری زیست کنیم، و متفاوت باشیم. دانشگاه مجموعه‌ای از ساختمان‌ها، ابزارها، تکنولوژی‌ها و مقرارت نیست، دانشگاه شیوه‌ای از زیستن و بودن و شدن است که  پویایی، نوآوری و ابداع و خلاقیت   هسته کانونی‌این شیوه زیستن و بودن است. دانشگاه فضای آغازهاست. یکی از «آغازها» در زندگی دانشجویی همین تأمل درباره دانشجو بودن و دانشجو شدن است. شما تاکنون دانش آموز بودید و اکنون به دنیای تازه‌ای وارد می‌شوید. در‌این دنیای جدید نیازمند آموختن‌های تازه هستید. شما اکنون سفری را آغاز می‌کنید که شما را با شگفتی‌های جهان‌ها روبرو و آشنا می‌سازد. شما دانشجو می‌شوید تا در سفری طولانی به عمق تاریخ‌ها، جغرافی‌ها، زبان‌ها، دین‌ها، قوم‌ها، ملت‌ها، تکنولوژی‌ها و همه هستی بروید و از مشاهده، خواندن، نوشتن، آزمایش کردن، بحث کردن، دیدن، شنیدن، تحلیل کردن، اندیشیدن، نقد کردن، آموختن و آموزاندن سرشار شوید. واژه دانشجو سرشار از معناها، تجربه‌ها، کیفیت‌ها، حقیقت‌ها، واقعیت‌ها و ظرافت‌هاست. شما نودانشجویان عزیز نیازدارید‌این واژه شگفت مدرن را بیندیشید، لمس کنید و برای خودتان آن را فهم پذیر سازید.‌این کار مستلزم فعالیتی متمایز از تلاش‌های درسی و رشته‌ای شماست. هر یک از شما دانشجویان در رشته‌ای ادبیات فارسی، زبان انگلیسی، شیمی، فیزیک یا مهندسی یا علوم اجتماعی تحصیل می‌کنید. در‌این رشته‌ها دانشجو هستید اما جایی برای ارزیابی و تحلیل‌این که دانشجو کیست یا چیست در‌این رشته‌ها وجود ندارد. بگذارید با هم به‌این مقوله شگفت قدری بیندیشیم.

شما در رشته‌های گوناگون علوم انسانی، اجتماعی، طبیعی و مهندسی هستید. تفاوت‌های رشته‌ای آشکاری میان شما هست. اما چیزی مشترک هم میان همه شما وجود دارد: «هویت دانشجویی». باری، شما همه دانشجو هستید. شما در آغاز شکل دادن هویت تازه‌ای برای خودتان قرار دارید. در جهان امروز همه ما هویت‌های متعدد داریم و ناگزیریم در‌این جهان پیچیده و سیاره‌ای شده برای زیستن و ساختن هویت‌های گوناگون بکوشیم. علاوه بر هویت‌های فرهنگی و اجتماعی شغلی، دینی، جنسیتی، محلی و قومی‌اکنون شما واجد «هویت دانشگاهی» هم می‌شوید.‌این هویت جدید، انسان دیگری از شما می‌سازد. از طریق ساختن هویت دانشجویی، شما «انسان دانشگاهی» می‌شوید. به‌این فکر کنید که قرار است «تولد تازه‌ای» را تجربه کنید و از نو انسان دیگری شوید. نودانشجو بودن به معنای انسان نو شدن است. باری، دانشجو شدن فرایندی است برای انسان شدن در فضا و فرهنگ امروز. اما پرسش‌این است که چگونه؟

برای ساختن هویت دانشجویی شما نیاز دارید که از خودتان بپرسید دانشجو بودن چیست؟ و دانشجو کیست؟ ممکن است هرگز به شیوه‌ای آگاهانه و آشکار‌این پرسش‌ها را بیان نکنید یا درباره اش نیندیشید. اما مطمینا برای «دانشجو بودن» و مهمتر از آن «دانشجو شدن» نیازمند اندیشیدن آگاهانه به‌این پرسش‌ها هستید و هستیم.‌این پرسش‌ها سهل و ممتنع هستند. آنها که سهل گیرند به داشتن کارت دانشجویی اکتفا می‌کنند. اما آنها که اهل تأمل اند و قصد جدی برای ساختن خود یا «خویشتن دانشگاهی» دارند نیازمند آگاهی عمیق از معنا و تجربه دانشجویی و دانشجو بودن و دانشجو شدن هستند. شما هم مطمینا با من هم عقیده‌اید که داشتن کارت دانشجویی مدرک و نماد خوبی است برای توضیح حقوقی «داشتن» لقب دانشجو؛ اما برای «دانشجو بودن» و «دانشجو شدن» نیازمند فهم تجربه، چگونگی و حقیقت دانشجویی هستید. اگر‌این طور باشد بیایید با هم درباره دانشجو بودن و دانشجو شدن تأمل کنیم.

شاید اولین نکته در‌این باره‌این است که دانشجو بودن امری مدرن، معاصر یا امروزی است. نه تنها طی هزاران سال گذشته بلکه حتی صد و پنجاه سال پیش هم گروه اجتماعی به نام دانشجو در جامعه‌ایران نبود، اگرچه جستجوی دانش و انسان‌های دانشمند بسیار بودند. دانشجو سوژه یا انسان نوعی معاصر و مدرن است که در نتیجه زایش و گسترش نهاد دانشگاه در‌ایران معاصر شکل گرفته است. از زمان تأسیس دارالفنون در هزار و دویست سی هجری شمسی تا تأسیس دانشگاه تهران در هزار و سیصد و سیزده چندین دانشسرای عالی و مراکز آموزش عالی در‌ایران‌ایجاد شد.‌این مراکز اولین نهادهای دانش مدرن و تربیت و پرورش دانشجو در‌ایران بودند. با تأسیس دانشگاه تهران و سپس گسترش دانشگاه مدرن در سراسر‌ایران، نهاد دانشگاه همچون نهاد پرورش دانشجو شناخته شد. اکنون چند میلیون دانشجو و میلیون‌ها دانش آموخته در جامعه‌ایران وجود دارد.‌اینها جمعیت دانشگاهی بزرگی را شکل داده اند و‌ایران را حداقل از نظر جمعیت شناختی، جامعه‌ای دانشگاهی کرده اند. نودانشجویان عزیزم اکنون شما به‌این جمعیت چند میلیون نفری پیوسته‌اید. عضو جامعه بزرگی شده‌اید و نیازمند شناخت‌این جامعه و آداب و سنن آن هستید تا بتوانید در‌این جامعه جایگاه خودتان را پیدا کنید و بهتر بگویم جایگاه تان را بسازید. دانشجو انسان و سوژه‌ای است که از طریق دانش و علم مدرن و نظام آموزشی آن یعنی نهاد دانشگاه و آموزش دانشگاهی هویت خود را تعریف می‌کند و براساس ارزش‌ها، هنجارها و آیین‌های‌این نظام دانش، شیوه‌ای از بودن و شدن انسانی و اخلاقی را می‌آموزد و درونی می‌کند.  دانشجو شدن در معنای دقیق کلمه تلاشی برای زیستن در بستر و تاریخ امروزی جهان است. از‌اینرو دانشجو بودن صرفا عضویت در سازمانی به اسم دانشگاه یا تحصیل در رشته تحصیلی برای کسب مدرک نیست.

اما چگونه شما دانشجویان می‌توانید چنین تجربه‌ای از دانشگاه را بدست آورند؟ پاسخ آن روشن است: از طریق تجربه یادگیری. دانشجو شدن یعنی جدی گرفتن امر یادگیری. دانشجو انسان یادگیرنده است که برای یادگیری به نهاد دانش آمده است. یادگیری یعنی تلاش برای مشارکت هر چه بیشتر و خلاقانه تر و فعالانه تر در فرایندهای تولید، توزیع و کاربست دانش و دانایی. رشته‌های دانشگاهی چیزی نیستند جز فضاهایی برای یادگیری. هر دانشجو به میزانی که مشارکت جدی تر و اصیل تری در فرایندهای تولید، توزیع و کاربست دانش و دانایی دارد، به همان میزان در فرایند رشد دانشجویی بالغ تر و بالنده تر است. بنابر‌این، مهمتر محک و معیار دانشجویی یادگیری است. شما نودانشجویان نیاز دارید درباره‌این که یادگیری چیست و سازوکارهای آن نیز بیاموزید و بدانید. شاید‌این از نان شب هم برای شما واجب تر باشد. امروزه انبوهی از کتاب‌ها و مقالات درباره همه چیز از جمله یادگیری در فضای مجازی در دسترس است. پیشنهاد می‌کنم همین اکنون جستجویی کنید و ببنید نه تنها متن‌ها بلکه انبوه فیلم‌ها و عکس‌ها و دوره‌های مجازی درباره یادگیری وجود دارد. فراموش نکنید که نه تنها در‌ایران بلکه در همه جهان دانشجو بودن و دانشجو شدن چیزی جز یادگیری نیست. سازمان جهانی یونسکو رسالت و وظیفه دانشگاه در قرن بیست و یکم را چهار چیز دانسته است. یادبگیریم که چگونه یادبگیریم؛ یادبگیریم که چگونه کارها را انجام دهیم؛ یادبگیریم چگونه با هم باشیم؛ و نهایتا یادبگیریم چگونه بودن را. 

شاید برای نودانشجویان عزیز‌این صحبت‌ها چندان جالب و شگفت انگیز نباشد!‌این که دانشجویان در دانشگاه برای یادگیری حاضر می‌شوند از بدیهیات است. بدیهیات هم نیازمند گفتن نیستند! شاید‌این طور باشد و به شما حق می‌دهم. اما تجربه من کهنه دانشجو‌این است که دانشگاه‌های ما و دانشجویان مان همین بدیهیات را نادیده می‌گیرند. یعنی یادگیری که لاجرم بایسته است در کانون دانشگاه باشد در حاشیه‌ای دور قرار دارد. نودانشجویان عزیز را هشیار می‌کنم که از همین ابتدای زندگی دانشگاهی شان از یادگیری مراقبت کنند و از دانشگاه و مدرسان دانشگاهی مطالبه «یادگیری عمیق» داشته باشند. از دانشگاه و استادان تان بخواهید که شما را در فرایندهای یادگیری زمینه مشارکت بیشتر و آزادانه تری فراهم کنند؛ و خودتان را نیز آماده کنید تا در کلاس‌های درس و در فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی درگیری فعالانه تر و خلاقانه تری‌ایفا کنید. نهاد دانشگاه را مجاب و متقاعد سازید که فضای بازتر و آزادتری برای یادگیری و بحث و گفتگو فراهم سازند. تجربه نشانم داده است که در دانشگاه‌های ما چنین فضاهای باز و آزاد برای گفتگو، مشارکت و درگیری جدی و خلاقانه دانشجویان در فرایند آموزش و یادگیری یا وجود ندارد یا بسیار محدود و کنترل شده است. آن چه هست عملا اثربخش نیست. یادتان باشد در نظام حکمرانی هستیم که آزادی دانشگاهی در آن معنایی ندارد و هر کس ناگزیر باید برای آن مبارزه کند. به مقداری که آرمان آزادی را فراموش می‌کنید به همان اندازه از فرایند یادگیری عمیق و موثر دور شده‌اید. مراقب باشید که شما را چنان سرگرم روزمرگی‌های دانشگاه و مناسک و آیین‌های سیاسی و اداری نکنند که یادگیری از یادتان برود.

نودانشجویان عزیزم دانشجو بودن و شدن فرایندی از رشد و توسعه فردی و شکل گیری هویت شخصی شما نیز هست. نهاد دانشگاه هم برای توسعه دانش و دانایی است هم برای توسعه منش و اخلاق و شیوه‌ای خاص از بودن و زیستن در جهان امروز است. دانشجو بودن و شدن یعنی بالنده شدن توانایی‌هایی شناختی، عاطفی و رفتاری دانشجویان به نحوی به بتوانند ارزش‌های مدرن و جامعه معاصر را درونی کنند. جان نیکسون در کتاب «به سوی دانشگاه فضیلتمند» توضیح می‌دهد ارزش‌های کانونی دانشگاه عبارت‌اند از عقلانیت، استدلال کردن، صداقت، مدارا و تساهل، بزرگ منشی، به رسمیت شناختن دیگری، و تلاش برای حفظ کرامت و احترام خود و دیگر انسان‌ها. دانشجو بودن و شدن چیزی نیست جز تحقق‌این ارزش‌ها به شیوه‌ای اصیل و پایدار در وجود و درون ما.‌ این ارزش‌ها و اخلاق دانشگاهی نیز پاره‌هایی از همان یادگیری است. ما دانشگاه را نه صرفا برای هدف‌های ابزاری مانند کسب مدرک، شغل و مهارت‌های شغلی و بازار پسند، بلکه برای ارزش‌های ذاتی یا غایی مانند خودشکوفایی، صلح، معنویت، انسان گرایی، دوستی، آزادی، خودبیانگری و دگرخواهی نیاز داریم. می‌دانم در جامعه امروزی ما سخن گفتن از ارزش‌های اخلاقی در نتیجه سیاسی و‌ایدئولوژیک شدن ‌این ارزش‌ها تا حد زیادی از چشم نسل جوان افتاده است. اما باور کنید نهاد دانشگاه هرگز نمی‌تواند بدون سخن گفتن از ‌این ارزش‌ها برای ما نهادی سودمند و کارآمد باشد. دانشگاه را فضایی برای برساختن هویت‌های شخصی، تمایزها و خودتحقق بخشی تان ببینید.

نودانشجویان عزیزم اگر با من همنوا باشید که دانشگاه نهاد مدرن است، می‌دانید که بنیادی ترین ارزش دنیا مدرن دموکراسی و ارزش‌های دموکراتیک است. می‌دانم حال و هوای جامعه طوری است که نباید از دموکراسی حرفی زد. اما هرگز فراموش نکنید بدون دموکراسی، یادگیری در جهان امروز ناممکن است. دانشگاه فضایی است برای تمرین ارزش‌های دموکراتیک، ارزش‌هایی که فرصت می‌دهد تا به جای غیرت سازی، بیگانه هراسی، و دشمنی با خرد و اندیشه ورزی، به استقبال دیگری و دیگری‌ها بروید و با روحیه‌ای همراه با مدارا و تساهل ارزش‌های جهانی و انسانی را در بستر زندگی فردی و محلی تان تجربه کنید. نهاد دانشگاه به دلیل پیوند هستی شناسانه اش با علم مدرن و ارزش‌های دموکراتیک جهانی به شما فرصت می‌دهد تا از زاویه‌ای باز و انسانی مواجهه‌ای انتقادی با همه سنت‌ها و باورهایی داشته باشید که اشکال گسترده و پیچیده‌ای از تبعیض‌های قومیتی، جنسیتی، مذهبی و اجتماعی را تولید و بازتولید می‌کند.

واقعیت‌این است که شما نودانشجویان در لحظه تاریخی وارد دانشگاه می‌شوید که دانشگاه وضعیت عادی ندارد و در نتیجه بحران کرونا کلاس‌های حضوری درس تعطیل و به صورت مجازی برگزار می‌شود. از‌اینرو نودانشجویان به جای ورود به دانشگاه به دنیای مجازی وارد می‌شوند. علاوه بر‌این، نودانشجویان عزیزم شما در آغاز قرن پانزدهم هجری زندگی دانشگاهی تان شروع می‌کنید.‌این تقارن تاریخی و تقویمی‌می‌تواند معنادار باشد. شما نسل تازه‌ای از دانشوران‌ایران در آغاز تاریخی جدید هستید و خواهید شد. پیشنهاد می‌کنم کتاب «تاریخ‌ایران مدرن» نوشته یرواند آبراهامیان مورخ بلندآوازه‌ایرانی را بخوانید. او روایتی دلنشین و ساده از تاریخ معاصر‌ایران طی سال از 1285 تا 1385 را نوشته است. در‌این یک قرن که از قضا دوره ظهور نهاد دانشگاه مدرن و گسترش آن در‌ایران است، دانشجو به عنوان سوژه‌ای مدرن در ‌ایران متولد می‌شود و سراسر‌این قرن با فراز و نشیب‌ها و تحولاتی روبروست. شما نودانشجویان تازه ترین نسل از دانشجوی‌ایرانی مدرن هستید. نمی‌دانم اقبال تان بلند است یا کوتاه که در‌این لحظه تاریخی به درون دانشگاه پرتاب می‌شوید اما لحظه تاریخی شما  یکی از لحظه‌های دشوار تاریخ معاصر ماست. امروز جامعه‌ایران درگیر فقر فراگیر، شکاف‌های بزرگ طبقاتی، بحران فراگیر زیست محیطی، بحران دموکراسی، بحران نارضایتی سیاسی فراگیر، بحران فرسایش سرمایه‌های اجتماعی، بحران‌های بین المللی و منطقه‌ای و بحران بزرگ ناکارآمدی نظام حکمرانی کشور است. در‌این موقعیت بحرانی و دشوار تاریخی نظام دانشگاهی نیز هم متاثر از بحران‌های بزرگ جامعه است و هم چالش‌های ساختاری و سازمانی درونی خودش را دارد. ‌این بحران‌ها اگرچه کار یادگیری و زیست دانشجویی را برای شما دشوارتر می‌سازد اما می‌تواند الهام بخش و انگیزه‌ای باشند برای سخت کوشی و تلاش بیش تر. جامعه امروز‌ایران محتاج شما و نیروی جوانی است که بتواند از راه دانش و خلاقیت برای عبور از‌این بحران کمک بگیرد. اگرچه بحران‌ها فضاهای بزرگ را بسته و محدود کرده اند اما همچنان خُرده فضاها و میدان‌های کوچک عمل برای دانشجویانی که آماده باشند و بخواهند خود را و جامعه را بسازند وجود دارد.

در‌این لحظه تاریخی شما فرصت‌هایی دارید که در گذشته دانشجویان نداشتند. شما امروز دسترسی به دانش جهانی دارید. شبکه ‌اینترنت و دنیای مجازی دسترسی به دانش را آسان، ارزان و فراگیر کرده است. علاوه بر‌این، امروز شکلی از دموکراسی دانشگاهی در دسترسی تقریبا همه گروه‌های اجتماعی از عشایری، روستایی، شهری و کلانشهری و از زن و مرد تا فقیر و غنی‌ایجاد شده است. اگرچه هنوز نابرابری‌ها وجود دارد. شما امروز بیش از نسل‌های پیشین با مفاهیم آزادی، دموکراسی، علم و عقلانیت، حقوق بشر، زندگی، خودشکوفایی، انسان، برابری، عدالت و فرهیختگی سروکار دارید و هر روز رسانه‌ها و کتاب‌ها از‌این مفاهیم سخن می‌گویند. شما نودانشجویان می‌توانید با زبانی سخن بگویید که چند دهه پیش برای من و نسل من آشنا نبود.

علاوه بر‌این، اگرچه فضای کنشگری مدنی و آزادی‌های دانشگاهی محدود است اما همچنان خرده فضاهایی هست و شما می‌توانید در انجمن‌های علمی‌دانشجویی، نهادهای مدنی موجود در جامعه مانند سازمان‌های مدنی زیست محیطی، سازمان‌های غیرانتفاعی که برای هدف‌های عام المنفع تلاش می‌کنند، و همچنین فعالیت‌های هنری و زیباشناختی مشارکت و فعالیت کنید. فضای دانشگاه شما را به شرکت فعال در فعالیت‌های هنری و مدنی ترغیب نمی‌کند، اما زمینه‌این فعالیت‌ها هم در دانشگاه و هم در جامعه وجود دارد. به خاطر داشته باشید که بدون مشارکت در فعالیت‌های جمعی و مدنی هرگز دانشجو نخواهید شد. مراقب باشید که دانشجو شدن به معنای سر خود را زیر اندختن و درس‌ها را پاس کردن و نمره گرفتن نیست. دانشجو شدن مستلزم انتخاب هدفمند و آگاهانه شیوه‌ای از زیستن داوطلبانه است، شیوه‌ای از زیستن که اساس و بنیاد آن فراگیری و درونی سازی ارزش‌های دموکراتیک، مدنی، اخلاقی و انسانی از راه تمرین و مشارکت در فرایندهای خلق، توزیع و کاربست دانش و دانایی است.

نودانشجویان عزیزم می‌دانم شما نسل رسانه‌ای و دیجیتال هستید و اندیشیدن بصری برای تان آسان تر است. پیشنهاد می‌کنم فیلم «انجمن شاعران مرده» را ببینید.‌این فیلم درباره آموزش و درس خواندن است. یکی از معلمان در‌این فیلم به نام جان کیتینگ ادبیات تدریس می‌کند و می‌کوشد دانش آموزان را شیفته ادبیات و دانایی کند. او موفق می‌شود. حتما عبارات و گفتگوهای‌این فیلم به ویژه صحبت‌های جان کیتینگ را با دقت و تأمل گوش کنید. کیتینگ به دانش آموزان می‌گوید:
When you read, don't just consider what the author thinks, consider what you think
«وقتی چیزی می‌خوانید فقط متوجه‌این نباشید که نویسنده متن چه اندیشیده است، توجه کنید که شما به چیزی می‌اندیشید». شما دانشجویان عزیزم با انبوهی از متن‌ها و خواندن‌ها سروکار خواهید داشت.‌این که تلاش کنید خوانش یا فهم خودتان از نوشته‌ها و متن‌ها را بسازید، کار بزرگی است. یادگیری دقیقا همین است. حتی اکنون که صحبت‌های مرا می‌شنوید و می‌خوانید بیش از‌این که بیندیشید که من چه می‌گویم تلاش کنید ببینید شما با خواندن و شنیدن‌این صحبت‌ها چه اندیشه‌ای می‌توانید پیدا کنید. نقل قول‌های بیش تری از‌این فیلم نمی‌گویم و می‌گذارم خودتان با شوق فیلم را ببینید و درس‌های لازم را از آن بگیرید.
 

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها