مهدي محدثي، نويسنده و پژوهشگر ديني و اجتماعي: در آستانه ولادت نخستين فرزند امالنبين قرار داريم؛ سالروز ولادت مردي كه وقتي پا به عرصه گيتي نهاد، خانه علي(ع) و دل مولا را روشن و سرشار از اميد ساخت. با تولد عباس، خانه علي (ع) لبريز از غم و شادي شد، شادي براي اين موجود خجسته و غم و اشك براي آينده دردناك او در صحراي كربلا!
او در خانه ولايت و در دامان پاك مادري با ايمان و نجيب و در كنار فرزندان حضرت زهرا (س) رشد كرد و از اين دودمان پاك، درسهاي بزرگ انسانيت، صداقت و اخلاق آموخت. بيشك تربيت خاص حضرت علي(ع) در شكل بخشيدن به شخصيت وجودي عباس، نقش عمدهاي داشت و درك بالاي او از همين تربيت ويژه نشأت ميگرفت.
همانگونه كه بسياري از كتابها و منابع اسلامي به اين نكته پرداختهاند، استعداد ذاتي و تربيت خانوادگي وي سبب شد در كمالات اخلاقي و معنوي، پا به پاي رشد جسمي، پلههاي معنويت و عرفان را درنوردد و چرا چنين نباشد؟! او آب از سرچشمه ولايت مينوشيد و در خانه ولايت رشد ميكرد.
در ترسيم سيماي عباس بن علي(ع) نبايد تنها به چهره زيبا، قامت رشيد، ابروان كشيده و صورت زيبا و ... بسنده كرد. فضايل او بيش از سيماي ظاهرياش جلب توجه ميكرد. فضيلتهايي نظير تقوا، دينداري، ولايتمداري، شجاعت، سخاوت، عطوفت و ... بودند.
ايمان و بصيرت اباالفضل چنان مشهود و زبانزد بود كه امامان معصوم عليهم اسلام پيوسته از آن ياد ميكردند و او را به عنوان يك انسان والا ميستودند.
ايثار و جانبازي اين بزرگ مرد را نبايد در آثار و تاليفات،تنها در نخوردن مشتي آب از نهر علقمه جستوجو كرد. او رفت تا امامش باقي بماند و خود را فدا كرد تا ارزشها فدا نشوند. اگر امروزه جانبازان اين مرز و بوم، دست و پاي خود را فداي اسلام و ايران اسلامي كردهاند، از فداركاريهاي بزرگ آن علمدار كربلا الهام گرفتهاند.
مقام فقاهت او بسيار بالا بود و در موارد زيادي رواياتي از او نقل شده كه حكايت از شأن بالاي علمي و فقهي او دارد. مرحوم قايني در كتاب خود درباره وي آورده است: «عباس از بزرگان و فاضلان فقهاي اهل بيت بود،او را ميتوان داناي استاد نديده شمرد.»(معالي السبطين، ص 276)
ابوافضل(ع) علاوه بر آن كه خود به لحاظ قرب و منزلتي كه در پيشگاه خداوند متعال دارد و از مقام شفاعت برخوردار است، وسيله شفاعت حضرت زهرا(س) نيز خواهد بود.
عباس بن علي هم جوانمرد بود، هم شجاع، هم با وفا، هم مؤدب، هم متعبد و اهل شبزندهداري، هم يار و ياور مظلومان؛ اما هرگز خائن نبود. بسياري از افراد تا نزديكيهاي انتهاي راه ميروند، اما چند گام به خط پايان مانده، از ادامه مسير منحرف ميشوند. همانطور كه در كتابها و منابع روايت شده است؛ حضرت عباس(ع) كسي نبود كه نمك بخورد و نمكدان بشكند! مگر ميشود يك عمر سر سفره احسان و بزرگواري اهل بيت نشست و در روز حادثه، پشت به آنها كرد؟!
هنگامي كه شمر از ابن زياد براي عباس و برادرانش اماننامه گرفت، خود را پشت خيمههاي امام حسين(ع) رسانيد و خواهرزادگانش را صدا كرد. به آنان گفت كه اگر سپاه حسين را رها كنند، در اماناند، در غير اين صورت، همراه بقيه كشته خواهد شد. حضرت نگاهي غضبآلود به شمر كرد و فرياد زد:
«نفرين و خشم و لعنت خدا بر تو و اماننامهات ... از ما ميخواهي كه دست از ياري حسين، پسر فاطمه برداريم و او را در اين شرايط تنها بگذاريم؟ براي ما امان ميآوري، در حالي كه پسر رسول خدا(ص) در امان نيست؟»(مقتل الحسين، ص 252)
من و از حق جدم گشتن، شگفتا!؟ به ناحق همصدا گشتن، شگفتا!؟
من و راه خطا؟ هيهات هيهات! من و ترك وفا؟ هيهات هيهات!
به راستي،اگر ما جاي عباس بوديم، چه ميكرديم؟ چه قدر در زيارتنامهها ميخوانيم كه «ياليتني كنت معكم؛ اي كاش با شما بوديم...»؛ اما با اندك فشار زندگي و يا ناملايمات آن، دست از پيروي و حمايت و ولايت برميداريم و با ديدن اندك در باغ سبزي، پشت پا به همه چيز زده، خود را به آغوش سپاه يزيد ميافكنيم! اگر آن آموزگار عشق و وفا الگوي ما شيعيان است، بايد صبر و ايثار را از او بياموزيم و دست و پا و چشم و جان خود را فداي اصل اسلام و پا برجاماندن آن كنيم... .
حكايت ايثار و جانفشاني عباس در واژهها نميگنجد و با هيچ كلامي قابل بيان نيست. اين از خودگذشتگي را كساني درك ميكنند كه عضوي را در راه دفاع از آرمانهاي انقلاب فدا كردهاند. دستهاي قلم شده ابوالفضل، براي آزادگان جهان عَلَم شد و عباس بن علي، آموزگار بيبديل جوانمردي و عشق و وفا!
نظر شما