یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۱
تکنولوژی انسان را در مرکز عالم می‌نشاند/ هایدگر می‌گوید تکنولوژی بر علم تقدم وجودی دارد

معین‌زاده: تکنولوژی اگر ابزار نیست گشایشی است که انسان را در مرکز عالم می‌نشاند و منویات و خواست‌هایش و اراده‌اش را اراده مطلق عالم می‌داند و بنابراین هرچیزی را با آن می‌سنجد. مشابه همان تصویر جهان که عبارت بود از یک قاب نقاشی.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مهدی معین‌زاده در همایش «تکنولوژی وفرهنگ: تأملات انتقادی با رویکردهای فلسفی-تاریخی» با موضوع «اومانیسم و تکنولوژی» به سخنرانی پرداخت. این همایش که شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آغاز شده تا ۱۷ دی ۱۴۰۲ ادامه خواهد داشت. آنچه در ادامه می‌خوانید گفتار مهدی معین‌زاده در این همایش است.

انتصاب جبری بودن تکنولوژی در هایدگر و برداشت‌هایی که از آن می‌شود با توجه به خود مقاله «پرسش از تکنولوژی؛ نخستین تامل فلسفی درباره تکنولوژی، ۱۹۴۷»، یا مقاله‌های بعدی از قبیل «چیستی چیست؟»، «ساختن باشیدن» روشن می‌شود. اگر جبریتی را منتسب بکنیم به هایدگر، فکر کردن ما را یاری می‌کند به اینکه حتی راه برون‌شد از این جبریت را به دست آوریم. در آثار هم به نوعی اشاراتی شده است.

درباره ابزار بودن تکنولوژی، وقتی می‌گوییم با فرهنگ می‌شود آثار سوء آن را از میان برداشت و کم کرد یعنی تکنولوژی ابزار است. یعنی می‌توانید تکنولوژی را در جهت خوب با تبصره‌هایی با پیوست‌هایی فرهنگی از بین ببرید؛ پس تکنولوژی می‌شود وسیله. اینکه می‌گوییم با تکنولوژی می‌شود یادگیری را محقق کرد نیز به معنای ابزار بودن تکنولوژی است. علی‌رغم شهرت موضع هایدگر درباره آن برداشت‌های نادرست فراوان شده است. من برای اینکه موضع هایدگر را واضح‌تر کنم می‌خواهم بگویم که این یک ترند و فکر بسیار دامنه‌دار بوده که برمی‌گردد به درسگفتارهای ۱۹۱۹ و اصطلاح «تصویر جهانی» که از آن، «جهان‌بینی» یا «world view» یا «picture of world» نتیجه می‌شود.

انسان جهان را به مثابه یک تصویر می‌بیند

هایدگر می‌گوید انسان، جهان را به مثابه یک تصویر می‌بیند یعنی نه اینکه تصویری رسم کند بلکه انسان، آن را تبدیل به تصویر می‌کند؛ یک قاب تصویر و نقاشی؛ قاب نقاشی‌ای که انسان می‌کشد و بنابراین، هر چیزی را در جایی که خودش می‌خواهد، قرار می‌دهد. متن را تعریف می‌کند، حاشیه را معین می‌کند، و روابط النسب را شکل می‌دهد. چیزی را معرفت می‌شمارد. چیزی را خرافه می‌داند؛ پس تصویر جهان یعنی دیدن جهان به مثابه تصویر. این از ۱۹۱۹ شروع می‌شود، به محاق می‌رود، تا آثار دیگری می‌آیند و در سال ۱۹۴۷ تبدیل می‌شود به «پرسش از تکنولوژی». پرسش از تکنولوژی با همان ابزار نبودن تکنولوژی آغاز می‌شود. تکنولوژی ابزار نیست، دید است؛ گشایش است به عالم؛ یک نحوه دید است؛ نحوه دید که در آن انسان به عنوان نقاش هستی جایگاه تمام موجودات را رقم زده است. این یعنی تصرف در موجودات. جایگاه خداوندی پیدا کرده است که به قول هایدگر، این در متافیزیک فردریش نیچه به اوج می‌رسد و «اراده معطوف به قدرت» را به وجود می‌آورد.

پس تکنولوژی اگر ابزار نیست، گشایشی است که انسان را در مرکز عالم می‌نشاند و منویات و خواست‌هایش و اراده‌اش را اراده مطلق عالم می‌داند و بنابراین هرچیزی را با آن می‌سنجد. مشابه همان تصویر جهان که عبارت بود از یک قاب نقاشی. هایدگر یک اصطلاحی را تعریف می‌کنند به نام گشتل که در زبان آلمانی یعنی قاب‌بندی. جهان را قاب می‌گیرد. بنابراین بنابر اراده انسان هرچیزی هم در جای خودش قرار خواهد گرفت. نکته مهم این است که از نظر او تکنولوژی تقدم وجودی بر علم دارد. ما معمولاً فکر می‌کنیم که علم به لحاظ تئوریک گزاره‌هایش کشف می‌شوند و پرده‌برداری می‌شوند و بعد بر اساس این علم، تکنولوژی ساخته می‌شود،؛ مثل مهندسی. در حالی که هایدگر می‌گوید تکنولوژی تقدم وجودی بر علم دارد؛ خواستِ تصرف عالم، تقدم وجودی بر علم دارد یعنی علم مبتنی است بر خواستِ تصرف عالم. اینجا مثالی که می‌زند، رودخانه است. می‌گوید شما به رودخانه راین برای پیچ و تاب و زیبایی‌اش نگاه نمی‌کنید، اولین گشایش و اولین چیزی که با مشاهده‌اش، به ذهن انسان خطور می‌کند این است که چند مگاوات برق می‌شود از این رودخانه تولید کرد. این یعنی قصد تصرف عالم بر علمی که قرار است بر آن اساس ساخته شود، مقدم است.

مسئله این است که اتفاقی افتاده است در تاریخ؛ ما در دوره‌ای هستیم که قصد تصرف عالم، حرف اول را می‌زند. پدیدارهای عالم چیزی نیستند جز ذخیره دائم و قائم برای خواست‌های انسانی. هایدگر مثالی می‌زند؛ ما در عالم قدیم هم در فرهنگ یونان تکنیک‌هایی داشتیم به نام تخنه که در کنار مفاهیم دیگری همچون اپیستمه، سوفیا، نوس و غیره بودند.

به هرجهت یک اتفاق بسیار مهم که از آن به «عصر جدید» تعبیر می‌کنیم رخ داده است. و آن هم بعد از آن است که تکنولوژی تبدیل می‌شود به میل به تصرف در عالم. و این تصرف هرچه بر سر عالم بیاورد، باز بنیاد به‌گونه‌ای است که عناصری از آن تا ابد ادامه پیدا می‌کند. بن تکنولوژی همیشه با تکنولوژی همراه است. شما ممکن است هرکاری بکنید و حتی گروه سبز تشکیل بدهید، نهضت ضد پلاستیک برپا کنید ولی این‌ها استلزامات و قرائنی دارند یعنی همراهانی دارند که می‌بینید باز تبدیل شد به همین و باز خون به خون شستن شد. تا اینجا به نظر می‌رسد که مسئله تاریخ را پیش کشیدیم که در عصر جدید اینطور شده است. به نظر می‌رسد این جبری است؛ ولی اینطوری نیست. جبری نبودن به این معناست که هایدگر در «پرسش از تکنولوژی» می‌گوید من مخالف تکنولوژی نیستم؛ من تکنولوژی را شرّ نمی‌دانم کما اینکه خیر هم نمی‌دانم. آنچه اینجا مهم است فهم بنیاد است. یعنی چاره را نیز پیش می‌کشد که شما این‌ها را بدانید و منتظر باشید. این کارهای مقطعی چیزی جز فرسایش و چیزی جز توهم انسانی کردن تکنولوژی نخواهد بود.

هایدگر اصطلاحی را باز از یونان باستان پیش می‌کشد به معنای کویسیس به معنای ساختن. در مقاله «بودن، ساختن، باشیدن و فکر کردن» نیز آمده است. به واژه «دنکن» در آلمانی نیز اشاره می‌شود، که به معنای فکر و ذکر است. در زبان آلمانی، فکر همان ذکر است. اینجا نوعی ساختن را پیش می‌کشد که در آن کویسیس یعنی فرا آوردن. می‌گوید انسان شبان هستی است، نورگیر هستی است. یعنی پدیدارها در انسان، و مقاصد او هستند که به شکوفایی خودشان می‌رسند. این بدیلی است برای تصرف. این، رفتار ما یعنی رفتار منکشفانه را با رفتار متصرفانه در تمایز و تغایر قرار می‌دهد. در کویسیس که باید به یونان مراجعه کرد و فهمید یعنی چه، ما درمی‌یابیم که عالم در انسان، به منصه ظهور می‌رسد، اگر انسان قصد تصرف نداشته باشد. این را در بچۀ خود نیز می‌بینیم. وقتی بخواهیم فرزندمان را تصرف کنیم، مثل اینکه بگوییم باید پزشک شود. این شیوه درست نیست. اما اگر مثل یک کشاورز رفتار کردیم به معنای کویسیس است. یعنی می‌آییم آبیاری می‌کنیم فرزندمان را تا او خودش را نشان بدهد. یک مقداری از این به انتظار بستگی دارد. هنوز نوبت مواجهه پوئتیک ما با عالم، گویی فرا نرسیده است. و تا آن موقع باید چشم دوخت و بنیاد تکنولوژی را فهم کرد. وقتی بنیاد را فهم کردیم داریم راه را درست می‌رویم. در شیعه نیز این انتظار را داریم. من واقعاً اینها را شبیه به هم می‌بینم.

ارسطو حرکت را تبیین می‌کند و می‌گوید هرچیزی به سوی جبلّت خودش در حرکت است؛ یعنی همان چهار عنصر. سنگ چرا می‌رود به زمین چون از خاک است. آب چرا به دریا می‌رود چون اصلش دریاست. این در عصر جدید تبدیل به نیرو شد. تمایل، شد قصد. چنین تغییری ایجاد نمی‌شود مگر اینکه تاس را اول آن طرف بیندازد؛ اویی که تا حالا گوشه چشمی نشان داده بود الان ابرو نشان دهد. مگر ارسطو کم‌هوش‌تر از نیوتن بود؟ این نبود؛ انکشاف آنجا گوشه ابرو نشان داده بود او نیز گوشه ابرو نشان داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط