چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۲
هر کس هرچه در چنته داشت به میدان آورد

نبرد خیبر یکی از نبردهای سخت و حماسی ما در سال‌های جنگ تحمیلی است. خیبر، آزمون بزرگی برای اراده ما بود، اراده‌ای که حتی در بدترین لحظات نبرد متزلزل نشد و این عملیات را به فصلی مهم در تاریخ دفاع مقدس تبدیل کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) فکر پشت عملیات خیبر، رسیدن به کنار دجله و ختم جنگ با تحمیل شرایط ما به دشمن بود. آن زمان خیلی‌ها، حتی در داخل کشور می‌گفتند کار جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر گره خورده است و چشم‌انداز روشن و مشخصی برای ادامه آن وجود ندارد. برخی از همین‌ها معتقد بودند با توجه به گره‌ای که در کار جنگ افتاده و روند درگیری‌ها فرسایشی شده است، اصرار به ادامه جنگ توجیهی ندارد و پذیرش آتش‌بس، منطقی‌ترین تصمیم است.
 
فرماندهی سپاه که شرایط را مناسب آتش‌بس نمی‌دید و می‌دانست که امام خمینی (ره) نیز در آن مقطع تمایلی به آتش‌بس ندارد، امیدوار بود با اجرای عملیاتی موفق در هورالهویزه هم مخالفان داخلی جنگ را ساکت کند و هم برتری ما را در میدان رزم به دشمن و متحدان دشمن نشان دهد. چرا که باور داشت، آتش‌بس بدون کسب پیروزی بزرگ، ما را به حقوق مشروع‌مان نمی‌رساند.
 
دشمن زیر نگاه ما؛ علی هاشمی و قرارگاه نصرت
اجرای عملیات بدون شناسایی دقیق مواضع و چگونگی استقرار نیروهای دشمن ممکن نبود و از این‌رو انجام این کار مهم به یکی از بهترین فرماندهان ما، به علی هاشمی مسئول قرارگاه نصرت سپرده شد. علی هاشمی و نیروهایش در آن روزهای زمستانی هرچه از دست‌شان برمی‌آمد انجام دادند و کاری را که به عهده گرفته بودند به بهترین شکل ممکن جلو بردند.
 
در کتاب «گمشده من» (انتشارات سوره مهر) از قول فرمانده وقت سپاه می‌خوانیم که «آنقدر علی هاشمی و دوستانش بر هور مسلط بودند که یک هفته قبل از عملیات خیبر تصمیم گرفتیم همه فرماندهان جنگ را با لباس مبدل عربی و دشداشه و چفیه سوار بلم‌ها کنیم و بفرستیم‌شان کنار دجله تا به زمینی که قرار بود چند روز بعد با بسیجی‌ها در آن عملیات کنند دست بزنند و اوضاع را بررسی کنند.»
 
سردار احمد سیاف‌زاده نیز روایت می‌کند که نتایج کار قرارگاه نصرت آنقدر خوب و دقیق بود که نظر فرماندهان مخالف عملیات در هور را تغییر داد و آنان را با طرح عملیات همراه کرد. «بچه‌های علی هاشمی حتی آبراه‌های دجله را هم متر کرده بودند که اگر قرار شد نیروها از دجله بگذرند بدانند باید از کجا و چگونه بگذرند. آن‌ها حتی از اتوبان بغداد به بصره هم فیلمبرداری کرده بودند.»
 
اما هرچقدر عملیات شناسایی موفق بود، اجرای خود عملیات از آنچه فرماندهان ما پیش‌بینی می‌کردند سخت‌تر شد. کمی پس از شروع عملیات، دشمن مناطقی را که خالی از نیرو بود به سرعت پُر کرد و به قول حسین اردستانی، نویسنده کتاب «تنبیه متجاوز» (مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس) جز در یک محور، در تمام محورها راه پیشروی نیروهای ما را بست. این جابه‌جایی سریع نیروها نشان می‌داد که دشمن از پشتیبانی قوی برخوردار است. مسیر پیشروی که بسته شد، نبردی تمام‌عیار میان دو طرف درگرفت. نه دشمن خیال تسلیم و عقب‌نشینی داشت و نه اراده ما برای پیشروی و کسب پیروزی سست می‌شد.
 
 
هر کس هرچه در چنته دارد به میدان بیاورد
دستور فرماندهی جنگ این بود که «هر کس هرچه در چنته دارد به میدان بیاورد» و اعلام کرده بودند «افراد تا حد فرمانده لشکر باید بجنگند. حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.» واقعاً هم رزمندگان ما چنین کردند. هرچه در چنته داشتند رو کردند و تا حد فرماندهان لشکر جنگیدند. ابتدا محمدابراهیم همت و بعد حمید باکری در آن نبرد شهید شدند و حسین خرازی را نیز با بدنی پر از تیر و ترکش از خط نخست درگیری بیرون کشیدند. دست حاج حسین خرازی در هور جا ماند.
 
عراقی‌ها هم آتش خودشان را سنگین‌تر کردند و هم صدای تبلیغات جنگی‌شان را بالا بردند. می‌گفتند تا چند روز دیگر ایرانی‌ها را از جزیره مجنون بیرون می‌کنیم و نشان می‌دهیم که دیگر امکان اجرای هیچ عملیات موفقی برای آنان وجود ندارد. فشار آنان برای عقب‌راندن نیروهای ما بسیار زیاد بود و آمار شهدای ما نیز مدام بیشتر و بیشتر می‌شد. بسیاری از نیروهای باقی‌مانده خطر شکست را احساس می‌کردند و سایه ناامیدی را روی سرشان می‌دیدند.
 
اما پیام امام خمینی (ره) به این مضمون که «جزایر حتماً باید نگه داشته شوند، هر طور که شده»، شرایط را تغییر داد. در کتاب «دایره‌المعارف مصور جنگ ایران و عراق» کاری از جعفر شیرعلی‌نیا (انتشارات سایان) می‌خوانیم «با ابلاغ این پیام به رزمنده‌ها، انگار همه‌چیز از نو شروع شده باشد، روحیه رزمنده‌ها متحول شد و قدرت تهاجمی‌شان چند برابر. فرماندهان سپاه به فرماندهان جنگ گفت از جزایر بیرون نمی‌رویم، حتی اگر سازمان سپاه از بین برود. در نتیجه حفظ جزایر هدف اصلی رزمنده‌ها شد. بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح به دست گرفتند و به خط مقدم رفتند تا همراه بسیجی‌ها از جزایر دفاع کنند. از شانزده تا بیست اسفند، عراق هرچه داشت به میدان آورد تا جزایر را پس بگیرد؛ آتش سنگین، هواپیما، بالگرد، تانک، نیروهای پیاده و بمب‌های شیمیایی.»
 
عملیات خیبر، سوم اسفند 1362 شروع شد، اما در سه روز منتهی به بیستم آن ماه درگیری‌ها به اوج رسید. «هفتاد و دو ساعت جنگ بی‌امان. همه (نیروهای ما که در میدان حاضر بودند) متحد شدند تا حرف امام زمین نماند که نماند.» شیرعلی‌نیا به نقل از افرایم کارش می‌افزاید عراق با آتش شدید جزایر را شخم زد. هر یک وجب، یک گلوله. بمب‌های شیمایی هم تمام منطقه را آلوده کردند. حفظ جزایر غیرممکن به نظر می‌رسید «اما رزمندگان ایرانی با شجاعت خود توانستند غیرممکن را ممکن و جزایر را حفظ و تثبیت کنند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها