جمعه ۹ مهر ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۲
از کمال‌الملک تا قاتل وحشی/ رگ‌خواب سینما در دستان لیلا حاتمی

برای یاد کسی افتادن همیشه بهانه‌ای لازم است و بهانه‌ها برای هرکس متفاوت؛ برای یکی خیابان انقلاب، برای دیگری حافظ روی طاقچه یا مثل یادداشت امروز ما با این بهانه که «برسد به دست لیلا حاتمی».

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،‌ پوریا دهقان: نهم مهرماه یک‌هزار و سیصد و پنجاه و نه ... روزی که پدر و مادر را غرق در شادی کرد تا تولد فرزندشان را جشن بگیرند ... انگار پدر می‌دانست که چه آینده‌ای در انتظار فرزندش خواهد بود؛ پس تصمیم گرفت که او را از کودکی «کمال‌الملک» سینمای ایران بنامد تا همه‌ی مخاطبانش «دلشدگان» «لیلا» باشند‌. فرزند خلفی‌ که «شیدا»‌ی خانواده بود و با همه‌ی وجودش برای خانواده از «آب و آتش» گذر می‌کرد تا «مربای شرین»ی باشد بر کام تلخ «ایستگاه متروک» سینما‌. سفر به «ارتفاع پست» سبب نشد تا «سیمای زنی در دور دست» از خاطر مخاطبانش پرواز کند‌. خوردن «سالاد فصل» کار ظاهرا ساده‌ای بود که ‌به او اتهام بزنند و با «حکم» سنگین «شاعر زباله‌ها» به «هر شب تنهایی‌» محکوم شود‌. گرچه زندگی هر روز سخت و سخت‌تر می‌شد؛ اما او «شیرین»‌تر از آن بود که با تلخکامی «بی پولی»‌ها پا به «چهل سالگی» بگذارد‌. «پرسه در مه» کاری است که همه‌ی ما در تنهایی‌مان می‌کنیم؛ اما همیشه آینده با امیدواری صدایت می‌زند و می‌گوید هنوز «چیزهایی هست که نمی‌دانی».

«آسمان محبوب» هرکس می‌تواند لا‌به‌لای خاطرات در هر کوچه و هر خیابانی باشد. بازار تجریش‌، دور میدان حسن‌آباد و یا حتی در «سعادت‌آباد»‌. پس‌ ، از جدایی‌ها دلگیر نشد چون اطمینان داشت که «‌جدایی نادر از سیمین» پیش‌زمینه‌ای برای «آشنایی با لیلا» خواهد شد. «پله آخر» «نارنجی‌پوش» سینمای ایران «سر به مهر»شدن بود تا در خلوت از خدایش بپرسد «‌در دنیای تو ساعت چند است»؟ هیچ‌کس نمی‌داند چه شد و چه جوابی شنید‌، که «‌دوران عاشقی‌» از او یک «من» دیگر ساخت‌؛ منی که توانست «رگ خواب» سینمای ایران را در دستانش بگیرد‌. ماجرای این عشق‌، قصه‌ی یک برکه و داستان یک رود نیست‌؛ «حکایت دریا» است‌. حکایتی که بفهمی حتی در بدترین شرایط ممکن مثل جنگ‌، «بمب‌، یک عاشقانه» خواهد بود؛ نه شکست‌. این را باید همه‌ی «خوک»‌ها بدانند سینمای ایران جایی است که «ما همه با هم هستیم»‌؛ حتی اگر «مردی بدون سایه‌»، «قاتل وحشی‌» سینماگرانش باشد‌.

نهم مهرماه، سالروز تولد لیلا حاتمی بهانه‌ای شد تا پیام تبریکی بنویسیم؛ با امید اینکه «برسد به دست لیلا حاتمی». این عنوان رمانی 105صفحه‌ای است که این روزها به قلم سعید محسنی از سوی نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب همانند پیام امروز ما با یک یادداشت شروع می‌شود که در آن دوستی به دوست دیگرش وصیت کرده تا چیزی را به دست لیلا حاتمی برساند.

با آرزوی بهترین‌ها و عرض تبریک تولد به بازیگر تمام‌نشدنی سینمای ایران.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها