افتخارالسلطنه و تاجالسلطنه دختران ناصرالدین شاه، از جمله پیشگامان زنان تجددخواه و از موسسین اولین انجمنهای زنان در ایران بودند و از استقلال میهن و لزوم تقویت مشروطیت ایران و همکاری با مشروطهخواهان سخن میگفتند.
«گذرستان» در یکی از شمارههای خود به بررسی نقش زنان در فضای پس از جنبش مشروطه و مقایسه آن با شرایط قبل از مشروطه پرداخته است. زنان؛ قبل و بعد از مشروطه، شکلگیری جمعیتهای زنان ایرانی در دوران قاجاریه پس از مشروطه، انقلاب مشروطه و جنبش زنان، پیشینه حق رأی زنان در مجلس شورای ملی، انجمن زنان صدر مشروطه؛ دستها و دسیسهها، نقش زنان در مدرسه سازی و کارهای عامالمنفعه پس از انقلاب مشروطه، نقش زنان در مبارزات آذربایجان در عصر مشروطیت، زنان و غائله نان در تهران در دوره مظفرالدین شاه، وضعیت جمعیتهای زنان در دوران رضاخان، زنان بختیاری به روایت گردشگر فرانسوی، انجمن عفاف زنانه و ملکه ضد مشروطه ایران نوشتههایی است که در این شماره آمده است.
در نوشته «زنان و غائله نان در تهران در دوره مظفرالدین شاه» آمده است: «سال 1323ق سالی سخت برای مظفرالدین شاه قاجار بود. از سویی او خود را برای سفر به فرنگ آماده میکرد و از سویی دیگر بلوایی بر سر لباس نوز برپا بود که اختلافات وی با تجار این بلوا را دامن میزد. سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله صدراعظم مخالفان بسیار داشت و هر روز در گوشهای از شهر جلسهای توسط مخالفان در اعتراض به آن اوضاع برقرار میشد. محمدعلی میرزا ولیعهد برای اداره امور در غیاب پدر به طهران آمده است که خود چندان آوازه خوشی در حکومت ندارد. تجار در اعتراض به عملکرد گمرک و نوز ابتدا به صدراعظم اعتراض بردند و چون پاسخی مناسب دریافت نکردند در نوزدهم صفر 1323 به حضرت عبدالعظیم پناه برده بست نشستند.»
گوشههایی از این اعتراضات در یادداشتهای عبدالحسین خان ملکالمورخین روایت شده است: «تمامی این مسائل به یک سو خوراک مردم به سختی به دست میآمد، گوشت در طهران نایاب شده بود «در هر دکانی دو، سه لاشه گوسفند بیشتر نیست و مردم در اطراف دکان قصابی ازدحام دارند» و نان نیز ماجرای خود را داشت، ناظمالاسلام کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان مینویسد: «روزی هزار تومان از نانواخانهها میگیرند و در عوض نان مخلوط به خاکه نجاری به ما میدهند و میگویند آرد حاج ترخان است. نانی که در سابق یک من دو عباسی منتها سه عباسی بود حالا باید یک من سه هزار بخریم...» گرانی گوشت به جای خود اما از کمبود و گرانی نان نمیشد گذشت. گرانی نان زنان را از اندرونها به خیابان آورد و به شخص شاه و ولیعهد شکایت بردند.
عبدالحسین خان سپهر در یادداشتهای ملکالمورخین مینویسد: اولین برخورد زمانی روی داد که شاه چند روز پیش از سفر خود به فرنگستان، به زیارت حضرت عبدالعظیم رفت، زنان در حضرت عبدالعظیم اعتراض خود را با جسارت بیشتری به گوش او رساندند: «در سلخ صفر(1323) که شاه به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام رفت زنها از طهران و از آنجا جلو شاه را نزدیک زنجیر بست به اجماع گرفتند و فحش زیاد به او دادند و گفتند نان و گوشت و سایر نرخها گران و نایاب است.
شاه طهران را در روز دوم ربیعالاول 1323 به قصد فرنگ ترک کرد بدون آنکه راهحلی در پیش روی معترضان بگذارد. یک روز بعد زنان پیگیر شکایت خود به خانه ولیعهد محمدعلی میرزا رفتند: «در سوم ربیعالاول (1323) جمعی از زنان به درب خانه ولیعهد رفته شکایت از نان و گوشت طهران مینمایند. از قرار مذکور دو روز مهلت خواسته که نظم بدهد. در روز چهارم نان قدری بهتر بود. سبب کمی نان به جهت این است که صدراعظم گندم خراب فاسد دیوانی را به نانوا به قیمت گران فروخته است.
وعده ولیعهد صورت عمل نیافت و در دهه دوم ربیعالاول زنان در شکایت از وضع نان شکوه به او بردند: «در عشر دوم ربیعالاول (1323) عمل نان طهران سخت است. هر روز زنها به ولیعهد عارض میشوند و او هم وعده اصلاح میدهد و خود ولیعهد عرایض مردم را از پا تا سر میخواند و حکم میکند، لکن ترتیب امور طوری شده که پیشرفت ندارد.» «اعتراض زنان در خصوص گرانی نان به جایی نرسید حتی با تهدید حاکم طهران، علاءالدوله، که خبازان را احضار کرد و گفت: من میرغضب میباشم، اگر سعدالسلطنه عوض اینکه یک من سیر کم میدادید یک سیر نقره میگرفت، عوضش من از گوشت بدن شما مقراض میکنم.»
در روزنامه تمدن، سال اول، شماره 12 در نوشتهای با نام «مکتوبات یکی از مخدرات» و به قلم یکی از زنان ایرانی عصر قاجار در توصیف موقعیت و محدودیتهای زنان ایرانی چنین آمده است: «ما را از 5 سالگی به مکتب میگذاشتند، آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتا. 9 ساله که میشدیم از مکتب بیرونمان میآوردند. اگر کتاب میتوانستیم بخوانیم یا خط میتوانستیم بنویسیم، پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور میانداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد.»
میرزا آقاخان کرمانی نیز با انتقاد از وضعیت زنان در جامعه ایرانی عصر قاجار، شرایط تاریک زنان ایرانی را اینگونه توصیف کرده است: «زنان ایرانی نهتنها در نظرها خفیف و بیوقار و حقیر یا ذلیل، ضعیف و مانند اسیرند بلکه از دانش مهجور و از فخر بینش دور و از همه چیز عالم بیخبرند و از تمام هنرهای بنیآدم بیبهره و بیثمر. از معاشرت دور و در زاویه خانههای خراب، عنکبوتوار از خیال زنانه خویش میزیسته و بر وفق طبیعت خود میبافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نامرد نمرود کردار شداد رفتار، گریبان خود خلاص کنند.» میرزا ملکم خان ناظمالدوله نیز در دفاع از حقوق زنان چنین نوشت: «نصف هر ملت مرکب است از زن. هیچ طرح ملی پیش نمیرود مگر به معاونت زنها. وجود آنها را در هر مقامی باید محترم داشت.»
به نوشته احمد کسروی، با صدور فرمان مشروطه برای حمایت از تاسیس بانک ملی و جلوگیری دولت از اقدام به اخذ وام از روسیه و انگلستان، زنان به یاری مجلس شتافتند تا کشور در دام وابستگی به قدرتهای خارجی نیفتد: «زنان گفتگو از فروش گوشواره و گردنبند به میان میآوردند. روزی پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی، زنی به پاخاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض میکند؟ مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک تومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند» و به نوشته مورگان شوستر: «زنان همه روزه پولهای خود را برای اعانه مملکت خود میدادند و خدام وطن را تشویق نموده و در هر لحظه به چشم حسرت، مادرانه بر آنها مینگریستند. در آن موقع و آن ساعت وحشتناک حزنافزا که دلهای مردان ضعیف شده و خوف حبس و زجر و دار و گلوله ریز شدن، بر شجاعترین اهل مملکت راه یافته و باعث خفقان قلبشان شده بود، زنها کوتاهی نکرده و از دیگران عقب نماندند.»
در زمان محاصره 11 ماهه تبریز در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه نیز زنان این شهر اغلب کارهای پشت جبهه را بر عهده میگرفتند. با فروختن جهیزیه و زیورآلات خود به مجاهدان کمک مالی میرساندند و حتی برخی از آنها با لباس مردانه میجنگیدند و کشته میشدند. در تحریم کالاهای وارداتی و ترویج منسوجات وطنی نیز زنان نقش قابل ملاحظهای داشتند. در دوره اول و دوم مجلس شورای ملی، انجمنها و تشکلهای زنانه در حال شکلگیری بود. در سال 1286 شمسی انجمن آزادی زنان به وجود آمد که در آن درباره مسائل و مشکلات زنان ایران بحث و گفتگو میشد. پس از انحلال انجمن آزادی زنان، انجمن مخدرات وطن در سال 1289 شمسی تشکیل شد.
تحرکات سیاسی و ناسیونالیستی این انجمن بیشتر از انجمن آزادی زنان بود. زنانی مانند باجی خانم، خانم نواب سمیعی، صدیقه دولتآبادی، منیره خانم، گلین خانم موافق، شمسالملوک جواهر کلام، فخر الملوک، خانم دکتر ایوب و نیز افتخارالسلطنه و تاجالسلطنه دختران ناصرالدین شاه، از جمله پیشگامان زنان تجدد خواه و از موسسین اولین انجمنهای زنان در ایران بودند. زنان انقلابی و آزادیخواه در عصر مشروطه «با سوز و گداز از استقلال میهن و لزوم تقویت مشروطیت ایران و همکاری با مشروطهخواهان سخن میگفتند. از آنجا که بدبختیهای ملت را نتیجه نفوذ خارجیها میدانستند با وارد کردن امتعه خارجی، قرض گرفتن از بیگانگان و هرگونه عملی که باعث دخالت آنها در امور داخلی بشود مخالف بودند.»
منابع و یارینامهها:
روزنامه تمدن، سال اول، شماره 12، 7 ربیعالاول 1325 قمری، «مکتوبات یکی از مخدرات»
میرزا آقاخان کرمانی، رساله سه مکتوب. ص 20
میرزا ملکم خان ناظم الدوله، روزنامه قانون، نمره 7، ص 3
احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1370، صص 182، 181 ، 180
مورگان شوستر، اختناق در ایران. ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری،تهران، انتشارات صفی علیشاه، 1351، ص 242
بدرالملوک بامداد. زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. جلد2، تهران، انتشارات ابن سینا، 1348، صص 7 تا 15.
نظر شما