شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۰
آيا میان علمای اماميه «تعليق» نگاری مرسوم بوده؟

تعليق نگاری سنتی است که به ويژه در ميان اهل سنت برای قرن‌ها تداول داشته. با اين وصف در ميان شيعه هم اين سنت در بغداد عصر شريف مرتضی معمول بوده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حسن انصاری، عضو هيات علمی مؤسسه مطالعات عالی پرينستون و نویسنده کتاب‌هایی چون «بررسی‌های تاریخی در حوزه اسلام و تشیع»، «گنج پنهان، شرح احوال و آثار علامه مرحوم سیدعبدالعزیز طباطبائی یزدی» و... در یکی از تازه‌ترین یادداشت‌های خود به سنت تعلیق نگاری میان علمای امامیه پرداخته است، این یادداشت را در ادامه بخوانید؛

تعليق نگاری سنتی است که به ويژه در ميان اهل سنت برای قرن‌ها تداول داشته. با اين وصف در ميان شيعه هم اين سنت در بغداد عصر شريف مرتضی معمول بوده (در اين مورد نک: کتاب کلام امامی در تحول، مجلد اول: بخش شريف مرتضی به زبان انگليسی که زیر چاپ است.)

در ری و عراق عجم در سده ششم سنت «تعليق نگاری» در ميان اماميه از شهرتی برخوردار بوده که از اسامی آنها از طريق فهرست منتجب الدين اطلاع داريم (نيز نک: آقابزرگ، الذريعة، 4/ 222 تا 223). گاهی اين «تعليق»ها بر اساس کتاب‌های پيشينيان بوده: يعنی متنی مانند تذکره ابن متويه را مبنای تدريس قرار می‌دادند و بر اساس آن «تعليق» فراهم می‌آمد. حاصل آن مجالس درس را شاگردان تنظيم می‌کردند و در نهايت تعليق بر کاغذ می‌آمد. نمونه‌اش تعليق التذکره از الشيخ مهذب الدين أبو إبراهيم أحمد بن محمد الوهركيسی بود که منتجب الدين از آن ياد کرده (منظور از تذکره بايد تذکره ابن متويه باشد؛ نه آنطور که آقابزرگ گفته و آن را تذکره شيخ مفيد در اصول فقه دانسته، نک: الذريعة، 4/ 222). 

گاهی هم متن خاصی در نظر نبوده و صرفا مسائل يک دانش را مد نظر قرار می‌دادند. نمونه مهم آن که امروزه خوشبختانه در دسترس است، کتاب المنقذ من التقليد حمصی است که از آن به «التعليق العراقی» هم ياد شده. خود او در مقدمه اين کتاب که حاصل مجالس او در مدت اقامتش در حله است چنين می‌گويد: 

ثمّ بعدَ مضيّ أيّامٍ استدعوا ثانياً أن أملي عليهم جُمَلاً (ح: جملة) مِن الأصولِ في مسائلِ التوحيدِ و العدلِ يكون تذكرةً لي عندَهم بعدَ ارتحالي و غيبتي عنهم. فأسعفتُهم (ح: فاستعفیتهم) فيما استدعوه ثانياً كما امتثلتُ ما رَسَموه أوّلاً، و ابتدأتُ بإملاء هذا (م: هذه) التعليقِ، و العزمُ فيه الإيجازُ و الاختصارُ غير أنّي لمّا وصلتُ إلی أمّهات المسائلِ و مهمّاتِها، ما (م: کما) وافقني الخاطرُ و الطّبعُ في أكثرِها علی موافقةِ ما كانَ في العزمِ مِن الإيجازِ، فبسطتُ القولَ (م: _  القول) فيها بعض البسطِ، فوقعَ لذلك التفاوتُ بينَ (ح: من) مسائلِ هذا التعليقِ في المقدارِ مِن التطويلِ و الاختصارِ. و شيءٌ آخر له وقعَ التفاوتَ، و هو أنّي كنتُ أملي مسائلَه إملاءً، فما سبقَ منها لم يكن نُصبَ عيني و خاطري و لم يكن لها (ح: - لها) سوادٌ عندي فأحفظَ التقاربَ بينَ المسائلِ و أتجنّبَ التفاوتَ؛ و هذا أيضاً عذرٌ ظاهرٌ فيما ذكرتُه. و سمّيتُه بـ«التّعليق العراقيّ» و بـ«المُنقِذ مِن التقليدِ و المُرشِد إلی التوحيدِ»، فليذكروه بما شاؤوا و أحبّوا مِن الاسمين، و اللهُ الموفِّقُ و المُستعانُ. و قد ابتدأتُ بالقَولِ في حدوثِ الجسمِ، تَقَيُّلاً (ح: تقیّداً) لمِا عمله (م: «علمه» ثم شطب علیه و کتب فوق السطر: «عمله») سَيّدُنا علمُ الهُدی - قدَّسَ اللهُ روحَه - في «جُمَل العلمِ و العملِ». (بر اساس تصحيح اين کتاب، به کوشش حميد عطایی نظری و حسن انصاری).

حمصی گرچه در تدوين التعليق العراقی خود متن کتابی را تدريس نمی‌کرده اما نظرش در آن به آثار مرتضی و تمهيد الأصول شيخ بوده است. هر چه هست از همين عبارات بالا پيداست که المنقذ حاصل مجالس تدريس و املای او بوده و همزمان اين درس‌ها در شکل تعليق از سوی شاگردان تدوين شده و به عنوان تعليق عراقی موسوم شده.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها