شقايق قندهاري براي كتابخوانها اسم آشنايي است. او سالهاست كه كتابهاي كودك و نوجوان رابرايمان ترجمه ميكند و البته گاهي هم به حوزهي كتاب بزرگسالان سرك ميكشد. براي احوالپرسي سراغش رفتيم تا از او بپرسيم چطور وارد دنياي ترجمه شده و حالا مشغول چه كاري است.
بد نيست بدانيد كه ترجمه از فارسي به انگليسي سختتر از ترجمه از انگليسي به فارسي است؛ پس خانم قندهاري تا اينجا يك گام از همكاران مترجمش جلوتر است.
جالب است بدانيد كه «شقايق قندهاري» كار ترجمه را از 12 سالگي آغاز كرده است. از زبان خودش بخوانيد:
«12 سالم كه بود، در کشور انگلیس كتابي خواندم كه خيلي مرا جذب كرد. نام كتاب «خواهر گمشده» و نويسندهي آن «ویوین آلکوک» بود. اين كتاب، داستان دو خواهر را روايت ميكرد كه سرنوشت، آن دو را ساليان سال از هم جدا كرده بود. بعد از خواندن آن كتاب وسوسه شدم آن را براي بچههاي همسن خودم ترجمه كنم تا آنها هم اين كتاب را بخوانند؛ اما چون كم سن و سال بودم ناشران حاضر به چاپ كتاب نبودند تا اينكه مجلهي «سروش نوجوان» آن را به صورت يك مجموعهي دنبالهدار (پاورقي) چاپ كرد. البته چند سال بعد هم انتشارات کتاب نيستان آن را به صورت كتاب چاپ كرد.
در واقع اين كتاب، سرنوشت مرا در حيطهي كاري عوض كرد و باعث شد كه من بهطور خيلي جدي تصميم بگيرم رشتهي ادبيات انگليسي را هم در دانشگاه بخوانم تا به كار و حرفهام كمك كند.»
مترجم «فرزندان معجزه» به قول خودش در سنين كودكي و نوجواني به شدت كتابخوان بوده و از كتاب «قصههاي خوب براي بچههاي خوب» خاطرهي خوبي دارد: «وقتي داشتم از ايران ميرفتم، چند جلد كتاب خريدم كه يكي از آنها مجموعهي «قصههاي خوب براي بچههاي خوب» نوشتهي زنده یاد «مهدي آذريزدي» بود كه انصافاٌ كتاب خيلي خوبي بود.»
مترجم رمان «عروسك پدر» وقتي سوم دبستان بود، يك مجموعه از آثار كلاسيك را از مادرش هديه گرفت كه خواندن آن را هم لذتبخش ميداند، چون در زمان كودكي او مثل الان كتاب زياد نبود: «زمان ما كتاب خيلي كم بود؛ ولي الان اگر بچهها واقعاً اهل كتاب باشند خيلي خوشبخت هستند؛ چون دستشان براي انتخاب كتابها باز است ولي ما آن زمان اين انتخابها را نداشتيم.»
يكي از نويسندگان مورد علاقهي خانم قندهاري در دوران كودكي و نوجواني، «رولد دال» بوده كه كتابهاي زيادي از او خوانده و با آنها ارتباط برقرار كرده است. او آنقدر به اين نويسنده علاقه دارد كه حتي موضوع پاياننامهي كارشناسي ارشدش هم دربارهي آثار اين نويسنده است.
شقايق قندهاري براي ترجمههايش جايزههاي زيادي گرفته كه از آنها هم خاطره دارد: «22 سالم بود كه نخستين جايزهام را براي كتاب «خواهر گمشده» دريافت كردم. حدود سالهاي 79-80 بود كه براي رمان «عروسك پدر» جايزهي ديگري گرفتم.»
«كتاب «سياه دل» نوشتهي «كورنليا فونكه» هم جايزهي تقديري كتاب فصل بهار امسال را دريافت كرد. كتاب مرجع "راهنماي نگارش فيلمنامهي سينمايي انيميشن" نوشتهي «مارلين وبر» را هم كه براي كانون پرورش فكري كودك و نوجوان ترجمه كرده بودم سال گذشته جايزهي كتاب تقديري كتاب فصل بهار را دريافت كرد و در كتاب سال جمهوري اسلامي ايران هم تقدير شد.»
اگر از اين مترجم دربارهي فايدهي كتاب خواندن بپرسيد ميگويد: «اين خيلي مهم است كه در دنياي امروز به خاطر خودمان هم كه شده، به خودمان اين لطف را كنيم و دانش، بينش و معلومات خودمان را بالا ببريم. هرچهقدر كه آدم بيشتر بداند و بهتر بتواند فكر كند، ديدگاه و دنياي فكري و ذهنياش هم بزرگتر ميشود و ديگر دنياي كوچك و محدودي نخواهد داشت.»
«در اين راه، كتاب ميتواند به تك تك ما خدمت كند و هيچ جايگزيني هم ندارد. چون شما وقتي كتاب ميخوانيد در واقع با آن خلوت كردهايد. كتاب، حسهايي را به شما منتقل ميكند كه هيچ چيز ديگري نميتواند اين كار را انجام دهد.»
او همچنين معتقد است كتاب خواندن باعث ميشود كه نگاه انسان به زندگي عميق شود: «به نظر من هر كدام از ما در زندگي، وظايفي بر عهده داريم و زماني ميتوانيم آن وظايف را به خوبي انجام دهيم كه نگاهمان به زندگي عميق باشد و خواندن كتاب ميتواند در اين زمينه خيلي به ما كمك كند.»
مترجم كتاب «فرزندان معجزه» از اينكه بچههاي اين دوره و زمانه كم كتاب ميخوانند ناراحت است و ميگويد: «من نگران آن دسته از كودكان و نوجواناني هستم كه كتاب نميخوانند و به این ترتیب ارزشهاي عميقي ندارند و نداشتن ارزشهاي عميق، زندگي پرباري را نميسازد. متأسفانه در بسياري از خانهها حتي يك كتاب هم نيست و خواندن كتاب جزء برنامهي زندگي بچهها قرار نگرفته و فكر ميكنند كه كتاب يعني همان كتاب درسي. در حالي كه بچهها اين روزها حق انتخاب زيادي دارند و تعداد كتابهاي خوب، خيلي بيشتر از كتابهاي بد و بازاري است.»
او معتقد است بچهها بايد از دوران كودكي به كتاب خواندن عادت كنند: «بچهها بايد از دوران مدرسه، مطالعه را آغاز كنند و لذت آن را كشف كنند. اين چيزي است كه من روي آن خيلي تاكيد دارم. اگر بچهها از اينترنت استفاده ميكنند و از آن لذت ميبرند، بايد به خودشان اين فرصت را بدهند كه با خواندن چند كتاب لذت مطالعه را هم بچشند. من مطمئنم اگر كسي در زندگياش به لذت مطالعه پي ببرد، ديگر از كتاب خواندن دست برنخواهد داشت. چون كتاب خيلي وقتها مونس آدم است و ميتواند خيلي از خلاءهاي آدم را پر كند.»
اين مترجم با اينكه زياد كتاب خوانده است و ميخواند، اما هميشه افسوس كتابهاي نخوانده را هم دارد: «من هميشه افسوس كتابهاي نخوانده را دارم. اين يكي از غمهايي است كه در دلم دارم. چون هرچه تلاش ميكنم ميبينم باز هم راه دراز و بيپاياني را پيش رو دارم تا بتوانم به دانش و معلوماتم اضافه كنم.»
شقايق قندهاري مترجم سختگيري است و براي اينكه كتابي را ترجمه كند، ملاكهايي را در نظر ميگيرد: «اول از همه بايد بتوانم با فضاي داستان ارتباط برقرار كنم و حس كنم كه كتاب، از ادبيات غني برخوردار است و ارزش ترجمه را دارد. همچنين كتاب بايد مخاطب را به فكر وادار كند و به او نگاه، بينش، روش جديد زندگي و نيز نگاه جديد به دنياي اطراف بدهد. مجموعهي اين عوامل به طور خلاصه به اين معني است كه من از اثر خوشم بيايد.»
شقايق قندهاري اين روزها مشغول ترجمهي چند كتاب است: «اين روزها در حال ترجمهي جلدهاي دوم و سوم سهگانهي «سياهدل» براي كانون پرورش فكري كودکان و نوجوانان هستم.
يكي ديگر از مجموعههايي كه ترجمهاش رو به پايان است و برای «نشر پنجره» آن را ترجمه ميكنم، مجموعهي رمان مصور 5 جلدي به نام «ماجراهاي بچهي دست و پا چلفتي» است كه چند جلد از آن را به ناشر تحويل دادهام و الان مشغول ترجمهي جلد آخر آن هستم و اميدوارم پاييز امسال به چاپ برسد.»
شقایق قندهاری، آخرین آثار چاپ شدهاش را اينگونه معرفي میكند: «در حوزهي ادبیات بزرگسال "ابر ابله" ـ نوشتهي «ارلند لو» را نشر ثالث به نمایشگاه کتاب رساند. اخیراً انتشارات «کتاب نیستان» داستان نوجوان "صد دست لباس" را از من منتشر کرده است.
«من و خانم فَرمهر مُنَجزي، مجموعه رماني را با هم براي نشر پنجره ترجمه كرديم كه شخصیت آن دختری به اسم "سوفی" و در نمایشگاه امسال به دست بچهها رسيد. انتشارات علمی ـ فرهنگی هم ترجمهي انگلیسی کتابهای "چشمان باز" نوشتهي «آرش صادقبیگی» و "گریه نکنید مثل ابر بهار" اثر «مهدی رجبی» را از من چاپ كرده است.»
نظر شما