شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۱
گاندی وار تحت تأثیر امام حسین (ع) هستم/دقایقی با پرويز خرسند به بهانه چاپ کتاب تازه‌اش

خبر بستری شدن پرویز خرسند، يكي از نامدارترين و اثرگذارترين چهره‌هاي فرهنگي به‌ويژه در ميان نسل اول انقلاب بر اثر عارضه قلبی بسیاری را نگران کرد. پیش از شروع نمایشگاه کتاب به بهانه چاپ کتاب تازه‌اش گفت‌وگویی با او داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فيروزه شريفي ـ «اینک ما در خون شکسته و در خاک خفته در دادگاه زمانه قابیل، جز کلاغان ــ که بوی خاک و خون تازه می‌دهند ــ چه گواهیمان هست؟ و کیست که بوی خاک را دلیل عصمتمان بشناسد و رنگ خونمان را بر بال سیاه کلاغان دریابد؟ ما را چگونه به یاد آورند که در خاکمان پنهان کرده‌اند و دارها برچیده، خونها شسته‌اند؟ کلاغان ــ این قاصدان شب و سرما و زمستان ــ تنها شاهدان اولین کشتار ما بودند و اولین گورسازان ما. کلاغان ــ این راویان قصه‌های دروغ ــ قابیل را آموختند که پیکر پریشان به خون خفته‌مان را که پرچم رسوایی قاتل بود، در دل خاک تیره پنهان کند و مظلومیت پرخونمان را از صفحه ذهنها بشوید.
چنین شد که فرزندان مظلوم بر سفره ظالم نشستند و بستگان مقتول به خدمت قاتل درآمدند و کلاغان با همه سیاهکاریشان بر بام کبوتران قاصد نشستند و با قارقار دروغشان، روزداران را به شب بردند. زمین تشنه چنان خونمان را نوشید که پنداشتی خونی از ما نرفته است و پرواز کلاغان چنان دیر پایید که وجودمان فراموشش شد. آن گاه ما ماندیم؛ مظلومیتی مدفون و شاهدانی همجنس قاتل ...»

 این بخشی از نوشته معروف «شهید همه اعصار» است که به «هابیل و قابیل» نیز شهرت دارد. پرویز خرسند این اثر را صبح عاشورای سال 1350 خورشیدی نوشت و ظهر عاشورا در حسینه ارشاد خواند. این نوشته تأثیری عمیق بر دکتر شریعتی تأثیر ‏گذاشت. «شهید همه اعصار» به همراه دو اثر علی شریعتی یعنی «شهادت» و «پس از شهادت» به تأکید شریعتی به ‏ترتیب در کتابی با عنوان «شهادت» منتشر شد. 

امسال کتاب «اسطوره هابيل و قابيل» اثر تازه پرويز خرسند با شمارگان هزار نسخه به بيست و هفتمين نمايشگاه كتاب تهران رسید. اين كتاب را نشر «كتابدار طوس» منتشر كرده است. خرسند کتاب تازه‌اش را چنین توصیف می‌کند: «اسطوره هابيل و قابيل» شرحي است بر داستان برادركشي هابيل و قابيل و داستان آدم و ابليس و نگاهي به واقعه كربلا از تاسوعا تا عاشورا دارد.

قرار بود فقط اسم خود را بنویسم
دكتر علي شريعتي درباره خرسند گفته است: «برادرم پرویز خرسند قوی‌ترین نویسنده‌ای است که نثر امروز را در خدمت ایمان دیروز ما قرار داده است.» (دکتر علی شریعتی،مجموعه آثار، ج 22،ص 183) اما شاید بسیاری ندانند که پدر و مادرش تنها آن مقدار تحصیل را برای او کافی می‌دانستند که بتواند اسم خود را بنویسد.
«2 شهریور سال 1319 در «تپه محله» مشهد در خانواده‌ای ارتشی به دنیا آمدم. کلاس اول و دوم ابتدایی را در تربت جام گذراندم و سوم و چهارم را در «گيزيك» ــ از توابع بیرجند، جایی در مرز افغانستان ــ خواندم. پنجم ابتدایی در بجنورد بودم و بعد از پایان دوره ابتدایی که همزمان با داستانهای مصدق و سقوط او بود نزدیک به شش سال ترک تحصیل اجباری کردم. خانواده‌ام اعتقادی به ادامه تحصیل من نداشتند و معتقد بودند اندازه‌ای که فرزندشان می‌تواند اسم خود را بنویسد کافی است و بهتر است «گروهبان» شود.»

دوران تحصیلش همزمان با جنگ‌های جهانی و درگیری‌های داخلی سپری شد. در شرایطی که محیط اجتماعی او اصراری بر تحصیل، آموزش و سوادآموزی نداشت با عشق به ادبیات گاهی پیوسته و گاه با ترک تحصیل اجباری و ناپیوسته به تحصیل خود ادامه داد. اما پرویز پسر بچه‌ای که همه او را «گَره» به معنی «کوچک» و «بچه» صدا می‌زدند ــ و او هنوز از این بابت دلخور است ــ راهی دراز تا نویسندگی داشت:

«بعد از شش سال ترک تحصیل بالاخره وارد دبیرستان «شاهرضا»ي مشهد شدم؛ جایی که شریعتی از آنجا دیپلم گرفت و به خانه‌اش نزدیک بود اما من در آن سال‌ها هنوز او را نمی‌شناختم. تا دوم دبیرستان خواندم اما در سال دوم به این دلیل که مدرسه، پدر و مادرها را می‌خواست و پدرم اصلا حاضر نشد به مدرسه بیاید و ... مدیر مدرسه بدون آنکه مدرک قبولی دوم دبیرستان را به من بدهد عذرم را خواست و در حقیقت اخراج شدم. مدير مدرسه به من گفت بهتر است به جای مدرسه رفتن و درس خواندن به دنبال کار بروم و صنعت بیاموزم.»

اما آنجا که مدیر مدرسه به او می‌گوید بهتر است برود و کار کند، کارفرما ناجی او برای ادامه تحصیلش می‌شود.
«یادش به خیر «علی اکبر نصیری» ــ کسی که پیش او عکاسی کار می‌کردم ــ در این دوره شخصیت مؤثر زندگي من ‌شد. او ناجی زندگی من بود. یک روز آمد پیش من و گفت: «پرویز! من اسم تو را در دبیرستان «نصرت‌الملک ملکی» نوشته‌ام. فردا هم امتحان متفرقه دوم دبیرستان داری. برو امتحان بده.» باورم نمی‌شد. بدون این‌که بدانم، او مرا در مدرسه ثبت نام کرده بود. فردای آن روز امتحان دادم و به این ترتیب مدرک دوم دبیرستان را هم گرفتم.»

چگونه نويسنده شدم
«دبیرستان «نصرت‌الملک ملکی» جای عجیبی بود. بچه‌های تبعیدی به این مدرسه می‌آمدند اما من از همین جا نویسنده شدم. در اين دبيرستان، «فخر الدین حجازی» معلم انشای ما بود و من شناخت زیادی از او نداشتم. فقط از بچه‌ها شنیده بودم معلم زنگ انشا یک آدم خنده‌دار است و طوری صحبت می‌کند که ‌آدم از خنده می‌میرد. اما وقتی وارد کلاس شد، کسی جرأت نفس کشیدن هم نداشت. من آن روز انشا نداشتم. یک لحظه فکر کردم من کارم را ول کردم، آمدم درس بخوانم. سر کلاس تا نوبت معرفی به من برسد تند تند یک صفحه و نیم انشا نوشتم. حجازی مرا صدا کرد. بعد از این‌که انشاء را خواندم مکثی کرد و گفت: «جناب آقای پرویز خرسند. باید این طور نوشت. به شما می‌گویند نویسنده. من قول می‌دهم که شما در آینده نویسنده مهمی شوید». این جمله و این‌که برای اولین بار کسی من را «آقا» خطاب کرد نه «گَره»، دگرگونم کرد و این آغازی شد بر کار نویسندگی من.»
 
خرسند بعد از اين دوره موفق به دریافت دیپلم ادبی از دبیرستان «فیوضات» مشهد شد. بعد از دیپلم چون از فعالان مذهبي بود به زندان رفت و یک سال حبس کشید. سال 1341 پس از آزادی به تهران آمد و در دبیرستان «کمال» به تدریس ادبیات مشغول شد. سال 1343 با قبولی در دانشكده ادبیات دانشگاه مشهد دوباره به زادگاه خویش برگشت و بعد از چهار سال در رشته ادبیات از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

خرسند اولین کتاب خود را در سال 41 با نام «آنجا که حق پیروز است» به تحریر درآورد. این کتاب در فاصله بین دبیرستان و دانشگاه در حالی که زنداني می‌شد با روی جلدی از «امیرپرویز پویان» به انتشار رسید. «برزیگران دشت خون»، «مرثیه‌ای که ناسروده ماند»، «پیغام زخم» و «من و یگانه و دیوار» از دیگر تألیفات خرسند در عرصه كتاب هستند. مقالات او نيز در مطبوعات و بيشتر  در مجله سروش به چاپ رسیده‌اند زماني كه خرسند سردبيري آن را به عهده داشت. «اسطوره هابیل و قابیل» تازه‌ترین اثر اوست.

ـ آقای خرسند شما به عنوان یک نویسنده که تحت‌تأثیر اسلام شیعی هستید، برای کسانی که قصد فعالیت در این حوزه دارند چه ویژگی‌هايي را قائلید؟
ـ من نمي‌دانم كه نويسنده شيعي هستم يا نه اما گاندی‌وار تحت تأثیر کربلا و حسین(ع) هستم؛ البته از گاندی عمیق‌تر. برای کار در این بخش از ادبیات باید حسین‌وار و زینب‌وار بود. کسی که قصد فعالیت در این بخش از ادبیات را دارد باید شاگرد حسین(ع) باشد؛ آزاده و اهل آزادگی. اینجا صحبت از مذهب نیست بلکه صحبت انسان اسلامی است؛ انسان آزاده؛ آن که حق می‌گوید و از حق دفاع می‌کند. باید حسین(ع) را دريافت تا بتوان از حسین(ع) نوشت. اگر بهره‌اي از وسعت حسین(ع) داشته باشيم، به هر آب و آتش می‌زنیم تا از حق دفاع کنیم.
 
کسی که می‌خواهد این‌گونه بیندیشد و عمل کند با چه مشکلات و مسایلی رو به رو خواهد شد؟
ما تنها کشور شیعه هستیم. در این کشور از حسين گفتن و مثل او گفتن نباید مشکلی داشته باشد. ما از کربلا می‌گوییم، از آزادگی حسین، از رشادت زینب.

خرسند، عاشق حسین است و همیشه داغدار کربلا. از آنچه در آینده از او منتشر خواهد شد، «مجموعه‌ای از خاطرات خرسند» است و مجموعه مقالاتي که طی این سال‌ها از او در مطبوعات به چاپ رسیده است.-

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها