یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۷
سومین شب شیدایی در خانه شاعران ایران برگزار شد

بیست و چهارم شهریور مصادف با پنجم محرم، سومین شب از ویژه برنامه «شب‌های شیدایی» در انجمن شاعران برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تلاوت آیاتی از قرآن کریم توسط سیدحسین موسوی‌بلده، آغازگر شب سوم شیدایی بود. در ادامه، سهیل محمودی با اشاره به اینکه شب پنجم محرم را شب حضرت قاسم(ع) می‌دانند، به بیان نمونه‌هایی از مضمون‌پردازی شاعران در دوره‌های مختلف درباره این شخصیت دشت کربلا پرداخت. او همچنین با قرائت یکی از غزل‌های حسین منزوی با مطلع «ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران- افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران» آن را یکی از بهترین مرثیه‌های عاشورایی دانست.

سهیل محمودی سپس درباره اشعاری از قاسم رسا؛ ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی در دوره قاجار صحبت کرد و این مقدمه‌ای بود برای اجرای دکلمه اشعار این شاعر توسط زهرا عنابستانی و احسان لیوانی و حسام‌الدین صحرایی با نوای نی و آواز او را همراهی کردند.

در ادامه برنامه شب‌هاى شيدايى، ساعد باقرى‌ بخش‌هايى از مسلک دوم مقتل «اللهوف» اثر سيد بن طاووس را براى حاضران روايت كرد كه مختص وقايع شب عاشورا تا سحرگاه بود. ساعد باقرى بر اين نكته تاكيد كرد كه نقطه درخشش اين شب، موضوع «وفادارى» است كه به تابناک‌ترين وجه در سخنان جمعى از ياران و اصحاب سيدالشهدا(ع) بازتاب يافته است.

همچنين ساعد باقرى در حاشيه روايت مقتل، به يكى ديگر از ضرورت‌هاى ترجمه از متن عربى اشاره كرد و آن لزوم توجه به رسم عرب در صدا زدن اقوام و خويشان و انعكاس آن در ترجمه است؛ به نوعى كه مثلا در بخش مربوط به امان‌نامه آوردن شمر براى حضرت اباالفضل(ع) و سه برادر او وقتى اين سخن ابن طاووس با ترجمه لفظ به لفظ نقل مى‌شود كه شمر فرياد زد كه: خواهرزادگان من كجايند، مخاطب ايرانى به همين اشتباه مى‌افتد كه آيا واقعا شمر، دايى اباالفضل العباس(ع) و برادر ام‌البنين است؟! در حالى كه بايد به هر طريق ممكن و اگرچه دشوار، به مخاطب فارسى زبان فهماند كه در آن روزگار و در ميان قبايل عرب، مخاطب قرار دادن فرد هم قبيله - در اينجا بنى كلاب- كه از طرف مادرى جزء خويشان است، به لفظ «خواهرزاده» امرى رايج بوده و پيگيرى شجره‌نامه حضرت ام‌البنين(س) از سويى و از ديگرسو شمربن ذى‌الجوشن- لعنه‌الله- نشان مى‌دهد كه امكان اينكه شمر، دايى حضرت عباس(ع) باشد، بكلى منتفى است. بلكه اينان به واسطه حضرت ام‌البنين مادر چهار برادر رشيد امام حسين(ع) صرفا قوم و خويش و هم قبيله بوده‌اند.

همچون شب‌های گذشته در بخش شعرخوانی، شاعران جوان اشعار عاشورایی خود را قرائت کردند که در ادامه می‌خوانیم.

سعید فرمانی:
زبان حال جناب حر(علیه‌الرحمه) در مواجهه با امام حسین(علیه‌السلام) 

آمدم صف‌شکنانه به کفم تیغ و سنان 
آمدم قفل کنم راه به مفتاح جنان 
یا پشیمان کنمش بلکه بگرداند عنان 
«شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان 
که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان» 
 
آمد و با نگهی تند به ایمانم تاخت 
وانگهی با سخنی نغز مرا مؤمن ساخت 
آخر از شعلة مهرش دل و دینم بگداخت 
«مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت 
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین‌سخنان» 
 
تا کی‌ات در طمع پادشهی خواهد بود 
وعدة تاج خسان بی‌کلهی خواهد بود 
سکة قلب تو را روسیهی خواهد بود 
«تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود 
بنده من شو و برخور ز همه سیم‌تنان» 
 
از می قهر و ستم مست مشو مهر بورز 
با ستم‌ساخته همدست مشو مهر بورز 
پست و درمانده و پابست مشو مهر بورز 
«کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز 
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ‌زنان» 
 
فربه از دین ریای‌اند حریفان آری 
عاشقی؟ یا که هواخواه ریابازاری؟ 
عاشقان زهره‌جبین‌اند اگر عیّاری، 
«بر جهان تکیه مکن، ور قدحی مِی داری 
شادی زهره‌جبینان خور و نازک‌بدنان» 
 
پیر پرسید مرا تسمیة مادرزاد 
ناگهان نامِ مرا لرزه بر اندام افتاد 
بنده‌ام کرد و مرا از دو جهان کرد آزاد 
«پیر پیمانه‌کش من که روانش خوش باد 
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان‌شکنان» 
 
در بر دوست سپر بفکن و جوشن بگسِل 
 جان اگر می‌طلبی از قفس تن بگسِل 
دامن از دشمن برچین و ز دامن بگسِل 
«دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسِل 
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان» 
• 
 
گفتمش در صف عشاق نبینی جفتم 
پای شمشیر غمت رقص‌کنان می‌افتم 
بعد از آن با دل آسوده به خونم خفتم 
«با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم 
که شهیدان که‌اند این همه خونین‌کفنان» 
• 
گرچه ما همنفس خواجة شیراز نه‌ایم 
درخور حضرت حُر قافیه‌پرداز نه‌ایم 
گفتمش سرّ تو را دمخور و دمساز نه‌ایم؟ 
«گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم 
از می لعل حکایت کن و و شیرین‌دهنان»

سیداکبر میرجعفری:
از مقتلی شگفت
از مقتلی شگفت برایش می‌خوانم:
- خیلی بیشتر از اینها بوده‌اند؛
 هم آنها که نامه نوشتند
  هم آنها که راهش را بستند.
از مقتلی شگفت برایش می‌خوانم:
 - حسین در گودال نه
 اتفاقا جایی بر زمین افتاد
 که تمام چشم‌های جهان ببینندش
 تمام پنجره ها رو به سوی او باشند
برایش می‌خوانم:
-بر پیکرش تنها اسب ندوانیدند
 خیلی ها با ماشین های میلیاردی شان...
می‌گوید:
- اما این ها که تو می گویی/  در مقاتل معتبر نیامده اند.
می گویم:
- و او ثبت شگفتی‌های مقاتل را
  به شاعران سپرده است!

راحله معماریان:
رود گويا خبر از مهريه ياس نداشت
همه قصه همين است كه احساس نداشت
گرچه مثل تو كسی چشمه الماس نداشت
آب هم دست وفادار تو را پاس نداشت

سخن اين است كه ما بي تو نخواهيم حيات
آب حيوان ندهد شهر مرا بي تو نجات

شيرمردانه خروشيد و به پيكار آمد
زهره ها رفت كه آن شير علمدار آمد
چرخ، مشتاق به او، لحظه ديدار آمد
يوسف ماست كه خوي كرده به بازار آمد

مشك ناليد از آن دست كه عباس نداشت
جگر تير خراشيد كه احساس نداشت

زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت
دست و پا رفت اگر از دست، به جان بايد رفت
مثل نرگس به شقايق نگران بايد رفت
همچو عباس به پيكار خزان بايد رفت

اي بسا يك گل خندان كه بهار آورده
اي بسا لاله كه اين دشت به بار آورده

حرف از آن دشت عظيمي ست كه جز راز نداشت
نقل آن بحر طويلي ست كه ايجاز نداشت
واي بر ما كه كسي نعره اي ابراز نداشت
هيچكس دست ستم را ز ستم باز نداشت

زخم ها را به مساوات به ما بخشيدند
حقمان بود كه بال و پرمان را چيدند

آه اي چرخ گرانبار! شهودي بفرست
شاهدي، شعله وري در دل رودي بفرست
قطره اي باده از آن خُم كه گشودي بفرست
آه اي ابر! بباران و درودي بفرست

تو چه كم آخر از اين تير نگون سر داري؟
تير باريد بنا نيست تو لب تر داري؟

ابر ماييم كه از دور فقط هيهاتيم
ابرهايي مثلا اشرف مخلوقاتيم
بي بخاران سبك سير در اين ميقاتيم
كيش ناخورده در اين عرصه محشر  ماتيم

عصر صبر است و بلا، حوصله تنگ است هنوز!
سپر از دست نينداز كه جنگ است هنوز

شام در ولوله و قافله لنگ است هنوز
شيخ ما وقت عمل اهل درنگ است هنوز
راستي مذهب ما شهر فرنگ است هنوز
نام، دلواپس و بيچاره ننگ است هنوز

يعني از خير بريديم و به شر آمده ايم
بعد فردوس به پابوس شرر آمده ايم

هيأت سينه زنان خنده به لب آمده اند
بر در صومعه با ترك ادب آمده اند
كاش در كوفه مان نئشه شويم آسوده
ما كه بر پاست عزاداري مان آلوده
با چنين شور در آن كوفه نشستن بهتر
در و ديوار به اندوه نبستن بهتر
حيف از شهپر اقبال كه با هر زغني ست
حيف از نام حسين است كه بر هر دهني ست

بررسی سنت نغمه‌های عاشورایی آخرین بخش شب سوم شیدایی بود. در این بخش ساعد باقری نغمه‌‌سرایی و نغمه‌خوانی در مراسم عزاداری اباعبدالله را هنری تلفیقی از موسیقی و شعر دانست و گفت: نکته‌ای که در گذشته در عزاداری‌ها بسیار به آن توجه می‌شد، ریتم و رعایت سکوت و صدا بوده است. در هم‌خوانی‌ها ریتم بسیار مهم است بخصوص که با طبل و... همراه می‌شود.

او ادامه داد: هنگامی که در نوحه آوا کشیده می‌شود، برای القای حزن و امکان رسوب متن در جان مخاطب است. این کشش‌ها به مخاطب فرصتی برای تصور لحظه‌های عاشورا می‌دهند.

ساعد باقری به نقش میان‌دارها بخصوص در هیئت‌های قدیمی اشاره کرد و گفت: برخی از میان‌دارها در گذشته درباره حفظ ریتم نسبت به اهالی موسیقی گوش قوی‌تری داشتند.

این شاعر، نام حسین را دارای زیبایی و جلالی دانست که بازتاب آن در نوحه‌ها کاملا آشکار است.

او حرکت و هماهنگی هیئت‌ها در خیابان و ترکیب نمایش و تماشاگران را بهترین و وسیع‌ترین صحنه نمایش جهان دانست. ساعد باقری صحبت‌های خود را با ذکر مصیبت به پایان برد و حجت‌الاسلام حسین فتحی پس از سخنانی کوتاه درباره شخصیت والای سالار شهیدان، دعای پایانی برنامه را خواند.

مصطفی رحماندوست، حجت‌الاسلام حسن فتحی؛ مدیرعامل موسسه هنر و ادبیات هلال، دلاور بزرگ‌نیا؛ مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران، فرحناز مینایی‌پور و بیوک ملکی از جمله مهمانان و حاضران در برنامه شب سوم بودند.

ویژه‌برنامه شب‌های آرامش به مدت دو شب دیگر در محل خانه شاعران ایران به نشانی خیابان دکترشریعتی، خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش کوچه نعمتی برگزار می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها