یک کتاب جدید که درباره اسامه بن لادن منتشر شده، به بررسي زندگي او بر اساس منشور خانوادگي(شجرهنامه) او مي پردازد و از تاثیر مرگ برادر بزرگتر اسامه در تندرویهاي او ميگويد.
این کتاب همچنین به رابطه اسامه بن لادن با برخی از اعضای خانواده اش می پردازد و ضمن نگاهی به زندگی او همراه با 53 خواهر و برادر دیگرش، چگونگی تغییر سریع وضعیت عربستان را بررسي مي كند و نشان مي دهد چگونه تصور اسطوره بودن با زندگي فرد تنيده مي شود. اين کتاب سعی می کند زندگي مردی را به نمایش بگذارد که غرب هماره از او به عنوان سمبل شرارت یاد میكند.
سال 1967 وقتی اسامه بن لادن 9 ساله بود، پدرش در حادثه سقوط هواپیما کشته شد. اسامه در مدرسه به مطالعات اسلامی علاقهمند شد و تاثير یک آموزگار بنیادگرا او را دگرگون كرد و بعدها او را به سمت پذيرفتن ايده «جهاد انتقالي» رهنمون شد.
«سالم» برادر ناتنی اسامه که بزرگتر از او بود، شخصیتی کاملا متفاوت داشت. او بزرگتر از سن و سالش نشان می داد، خوشگذران بود، به خلبانی علاقه داشت و شرکت های ساختمانی خانواده را به خوبی اداره مي کرد.
اگرچه دو برادر شخصيت هاي متفاوتي داشتند؛ ولی سالم نفوذ قابل توجهی بر اسامه و بر كل خانواده بن لادن داشت؛ اما علاقه شديد به خلبانی، سرانجام به قیمت جانش تمام شد و سال 1988 بر اثر سقوط هواپیمای جت كه آن را هدايت مي كرد، درگذشت.
نويسنده كتاب ميگويد در همين مقطع زماني اختلاف اسامه با بقیه خانوده بن لادن و نیز مقامات سعودی در حال افزايش يافتن بود و از سوي ديگر، شكست ارتش اتحاد شوروی در افغانستان، اسامه بن لادن و دیگر رهبران بنیاد گرا را تشويق كرد به فكر گسترش مبازرات مسلحانه در گستره اي وسيع تر باشند.
«کول» می افزايد: «بسیاری از دوستان سالم معتقد بودند اگر سالم زنده می ماند، هیچوقت حادثه یازده سپتامبر اتفاق نمی افتاد. در آغاز دهه 90 سالم مي توانست گرايش هاي خانواده را كنترل و اسامه را به سوي خانواده جلب كند.»
در همين شرايط اسامه به دليل حمایت از پیکارجویان یمن و مخالفت با حضور سربازان آمریکایی در خاک عربستان پس از حمله صدام به کویت از سوي دولت عربستان تحت تعقیب بود و اختلاف با خانواده سلطنتي عربستان پس از تبعيد اسامه به سودان بیشتر شد.
«كول» ميگويد اختلاف نظرات پسر بزرگ اسامه با او و سرانجام جدا شدن او از پدرش موجب شد تا اسامه بن لادن هرچه بیشتر به سوی بنیاد گرایی گرايش پيدا كند و از همين جاست كه مي توان زندگي او را با «ليرشاه» مقايسه كرد.
از اوایل 1980 كه سفرهاي بن لادن به پاکستان شروع شد، ثروت او نفوذ زیادی در میان افغان هایی که در برابر دولت تحت حمایت شوروی سر به شورش برداشته بودند، به وجود آورده بود و سرانجام او را ترغيب كرد تا در سال 1986 به پیشاور مجاور مرز افغانستان و پاکستان نقل مکان کند. سپس با سفر به لندن سعی کرد اسلحه بیشتری تهیه کند و با جذب نیروهای داوطلب عرب، سازمان القاعده را تشکیل دهد.
استیو کول در این کتاب می نویسد موفقيت بن لادن براي شكل دادن به اين شبكه، در قدرت او براي جذب افرادي با اعتقاد به حركت يكسان از ميان مليت هاي متفاوت بوده است. نويسنده اين توانايي را با قدرت پدرش براي جذب مهندسان ايتاليايي و آمريكايي براي شكل دادن به سازمان تجاري پرقدرت او در منطقه خليج فارس مقايسه مي كند.
در اين ميان نبايد به اعتقاد و توانايي او در استفاده از انواع وسايل ارتباطي بي توجه بود. او هيچ وسيله اي را از نظر دور نداشت و به همين ترتيب توانست در مقاطع مختلف صداي خود را به گوش هوادارانش برساند.
نظر شما