«نامه خسروان»، اثري از جلالالدين ميرزا فرزند فتحعلي شاه قاجار است كه در روزگار سلطنت ناصرالدين شاه قاجار تاليف شده است. مولف، كتاب خود را با عنوان فرعي «داستان پادشاهان پارس از آغاز تا پايان ساسانيان كه سودمند مردمان، به ويژه كودكان و نوجوانان است» شناسانده تا معرفي كاملي از محتواي كتاب به دست داده باشد._
مولف، هدف ديگر خود از نگارش «نامه خسروان» را به كارگيري واژگان فارسي و پرهيز از واژگان بيگانه دانسته است. اين كتاب، كه به خط نستعليق شكسته چاپ شده، همراه با نقاشيهاي خيالي از پادشاهان باستاني ايران است. موسسه فرهنگي انتشاراتي پازينه كتاب «نامه خسروان» را به همان صورت چاپ نخست آن، افست كرده است تا بخشي از ميراث مكتوب گذشتگان را در اختيار نسل كنوني قرار داده باشد.
از مقدمه كوتاهي كه خوشنويس «نامه خسروان» به كتاب افزوده است، چنين برميآيد كه او در سال 1297 هجري قمري، در شهر وين پايتخت اتريش، كتاب جلالالدين ميرزا را به خط نستعليق نوشته است. اين زمان مصادف است با نيمه دوم پادشاهي ناصرالدين شاه قاجار. او خود را «ميرزا حسن خداداد تبريزي» مينامد و سمت خود را «منشي ايلچيگري» شاه ذكر ميكند.
در مقدمهاي ديگر، كه ميبايد به قلم خوشنويس كتاب باشد، از پيشرفت «فتوگرافي» و چاپ تصاوير نقاشي شده در اروپا ياد ميشود و پيشرفت اين صنعت را تا به حدي ميداند كه «فرع را از اصل تمييز نميتوان داد». سپس لزوم استفاده از اين صنعت را براي چاپ كتابهاي فارسي برميشمارد و از كسي به نام «هانري بارب» ناظر مدرسه زبانهاي شرقي وين ياد ميكند كه از «موسيو زامارنسكي» صاحب چاپخانهاي در وين، خواسته بود تا شماري از كتابهاي فارسي را به شيوه جديد چاپ كند. «نامه خسروان» يكي از همان كتابهاست كه به توصيه «هانري بارب» در وين چاپ شده است.
مقدمهنويس، دو دليل براي برگزيدن و چاپ كتاب جلالالدين ميرزا آورده است: نخست آنكه مختصر و كوتاه است و به ويژه براي خوانندگان اروپايي كه زبان فارسي را ميدانند، مطلوبتر است؛ دوم آنكه جلالالدين ميرزا از واژگان بيگانه استفاده نكرده و براي تاليف اثر خود واژگان فارسي را به كار برده است. او برگزيدن چنين شيوهاي را دليل بر آن ميداند كه «نامهنگاري در زبان شكرفشان پارسي كه خالي از سخنان بيگانه باشد، ميسر است»
آنگاه ديباچه كتاب آمده است كه به قلم مولف، جلالالدين ميرزاست. نويسنده از روزگار خود و بنيانگذاري مدرسه دارالفنون توسط ناصرالدين شاه ياد ميكند و مينويسد كه در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را فرا گرفت. او زبان فرانسه را «شيرينترين زبانهاي فرنگستان و كليد هرگونه دانشي» ميخواند و مينويسد كه روزي با خودم ميانديشيدم كه چرا ما ايرانيان به زبان نياكاني خود توجه نميكنيم «و با اينكه پارسيان در نامهسرايي و چكامهگويي به گيتي افسانهاند، نامهاي در دست نداريم كه به پارسي نگاشته شده باشد؟»
مولف آنگاه چنين ادامه ميدهد كه پس به فكر افتادم تا سرگذشت «پادشاهان پارس» را به نثري كه خواندنش «بر خوانندگان دشوار نباشد» تاليف كنم و آن را «نامه خسروان» عنوان دهم. اين را نيز مينويسد كه از چاپ تصاوير خيالي پادشاهان باستاني ايران استفاده كرده است تا روش «فرنگيان» در چاپ كتاب را به كار برده باشد. اولين تصوير نقاشي شدهاي هم كه در كتاب آمده، تصوير خود مولف است، كه البته خيالي نيست.
جلالالدين ميرزا، سلسلههاي باستاني ايران، از آغاز تا زمان يزگرد سوم، را به پنج گروه تقسيم ميكند و آنها را آباديان، جيان، شاييان، ياساييان و كلشاييان نام ميدهد. اين تقسيمبندي البته برپايه كتابهاي «دساتيري» نگاشته شده است. در ضمن گروه پنجم را به چهار دسته پيشداديان، كيانيان، اشكانيان و ساسانيان بخشبندي ميكند.
سپس سرگذشت هر كدام از پادشاهان اين سلسلهها را ميآورد. در انتهاي هر سرگذشت نيز سخنان و اندرزهاي منسوب به شاهان را ذكر ميكند. از اين بابت ميتوان «نامه خسروان» را در شمار اندرزنامهها جاي داد. براي نمونه، بخشي از اندرزهاي هوشنگ چنين است: «آغاز و انجام بسوي يزدان پاك است؛ ياري از اوست و ستايش او را سزاست. هر آن كو آغاز را شناخت، ستايش پيشه كرد و آن كه از انجام آگاهي يافت، بنده شد. هر كه ياري از او دانست، فروتن گشت ...». اين مثال كوتاه، نموداري است از نگارش و نثر آهنگين مولف.
جلالالدين ميرزا گاه به ريشهشناسي واژهها ميپردازد، همانند آنچه درباره «طهمورث» يا «ضحاك» آورده است. اين ريشهشناسيها ممكن است امروزه چندان پذيرفتني و درست نباشند اما از ديد تاريخي و شيوه تلقي پيشينيان از معناشناسي واژگان، اهميت دارند. تطبيق اساطير سامي و ايراني نيز از دلبستگيهاي نويسنده است. مثلا او «رهام پسر گودرز» را همان «بخت النصر» ميپندارد (ص 42).
درباره اشكانيان و پادشاهان اين سلسله، توضيحات جلالالدين ميرزا بسيار كوتاه و تنها در چهار صفحه است. او در توجيه كار خود مينويسد: «پس از گذشتن اسكندر تا روزگار اردشير كه نخستين ساسانيان است، داستانسرايان از آن رو تاريخ ايران را درست ننگاشتهاند كه ايران به چند بخش شده بود و هر شهرياري در كشوري فرمانروايي داشت» (ص 58). اما در صفحه آخر كتاب توضيح كوتاهي درباره اشكانيان ميآورد كه با واقعيت تاريخي، تا حدي، سازگار است.
بخش ساسانيان نيز آميخته به روايتهاي داستاني است. از سويي ديگر، روايت جلالالدين ميرزا در «نامه خسروان» را ميتوان با شاهنامه فردوسي سنجيد، هر چند گاه روايت اين دو منبع، يكسان نيست. مثلا او درباره رفتن اسفنديار به سيستان به دستور گشتاسب، مينويسد: «گشتاسب وي را به جنگ رستم فرستاد كه پس از آوردن سر آن پهلوان، كشور را بدو سپارد» (ص 44). در حالي كه در شاهنامه چنين آمده است كه گشتاسپ از اسفنديار خواست كه رستم را دست بسته به دربار بياورد. يا آن كه منوچهر را فرزند ايرج ميداند (ص 28) در صورتي كه در شاهنامه، منوچهر نوه دختري ايرج است. نمونههاي ديگري از دوگانگي ميان شاهنامه و «نامه خسروان» ميتوان يافت.
تجديد چاپ كتاب «نامه خسروان» خواننده را با يكي از آثار تاريخي آشنا ميكند كه بيش از صد سال پيش نوشته شده است، يعني در زماني كه هنوز دانش و آگاهي ايرانيان درباره گذشته باستاني خود همانند امروز نبود و بيشتر با افسانه و داستانهاي خيالي پيوند داشت.
كتاب «نامه خسروان» نوشته جلالالدين ميرزا را موسسه فرهنگي انتشاراتي پازينه با شمارگان 3 هزار نسخه و به بهاي 5 هزار تومان چاپ و در 120 صفحه منتشر كرده است. اين كتاب به خط نستعليق، خوشنويسي و به همان صورت چاپ شده است.
نظر شما