پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۸
کتابی درباره جلوه‌های حقیقت در دوره باستان

نخستین جلد از مجموعه تاریخ فلسفه غرب با عنوان «فلسفه در دوره باستان» از سوی سازمان سمت درباره جلوه‌های حقیقت در دوران باستان منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، جلد نخست کتاب مجموعه تاریخ فلسفه غرب، با عنوان «فلسفه در دوره باستان» تالیف حمیده کوکب، ملیحه صابری نجف آبادی و حمیدرضا خادمی از سوی سازمان سمت در  164 صفحه و با شمارگان 300 نسخه و قیمت 19هزار تومان منتشر شد و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

این کتاب شامل شش فصل است که فصل اول  و دوم به قلم ملیحه صابری عضو هیئت علمی سازمان سمت به ترتیب به «فیلسوفان پیش از سقراط» و «سقراط» اختصاص داده شده است. حمیده کوکب  عضو هیئت علمی سازمان سمت در فصل سوم «افلاطون» را بحث می‌کند. در فصل چهارم حمیدرضا خادمی معاون پژوهشی سازمان سمت به ارسطو پرداخته است. حمیده کوکب در فصل‌های پنجم و ششم  به ترتیب به «فلسفة بعد از ارسطویی» و «افلوطین» پرداخته است.

نویسندگان در مقدمه‌ این کتاب نگاشته‌اند: «فلسفه با حیرت آغاز می‌شود، حیرت از مواجهه با هستی و فلسفه تلاش فیلسوفان برای درک و بیان حقایق هستی به زبان عقل است. تاریخ فلسفه نیز تاریخ سیر اندیشه بشر طی قرون و اعصار برای بیان حقیقت است، حقیقتی که در بسترهای تاریخی و جغرافیایی مختلف جلوه‌های گوناگونی یافته است. سنت‌ها و مکاتب فلسفی شرق حاصل جلوه‌گری حقیقت در ایران و مصر و هند و چین است و خاستگاه مکاتب فلسفی غرب یونان باستان است. آنگاه که فلسفه‌های یونان به سرزمین‌های امپراتوری روم رسید و با مسیحیت درآمیخت، جلوه دیگری یافت. پس از ظهور اسلام و گسترش جغرافیایی عظیم خلافت اسلامی، مسلمانان نیز همچون مسیحیان نخستین، ابتدا به دیده ظن و تردید به فلسفه نگریستند و سپس با جدیتی بیشتر، آن را به کار بستند و به سهم خود بسط دادند و قلمروهایی نو در آن گشودند. اما در قرون وسطای متأخر، فلسفه دوباره از سرزمین‌های اسلامی به جهان مسیحیت رجعت کرد و این سبب شکوفایی دیگری در فلسفه و این بار در اروپا شد که نهایتاً به ظهور فلسفه مدرن در قرن هفدهم انجامید. همزمان با رنه دکارت (1596ـ1650م)، که در اروپا پرچمدار فلسفه مدرن به حساب می‌آمد، در جهان اسلام نیز فلسفه با ابداعات ملاصدرا (1571ـ1640م) در مسیری جدید گام برداشت. اما از این زمان به بعد، این دو مسیر فلسفه‌ورزی، یعنی فلسفه‌ورزی در سنت فلسفی غرب و سنت فلسفی اسلامی، تقریباً در هیچ نقطه‌ای دوباره با هم تلاقی نکردند. هرچند اندیشمندان غربی در دوران معاصر شروع به مطالعه فلسفه جهان اسلام کردند و در جهان اسلام نیز فلسفه غرب با جدیت مطالعه شده است، هنوز این دو سنت، که در واقع ریشه مشترکی دارند و آن هم فلسفه یونان است، چونان دو پدیده کاملاً مجزا و متمایز نگریسته می‌شوند.»
 
در ادامه مقدمه نیز آمده است: «اما چرا تاریخ فلسفه می‌خوانیم؟ آیا می‌توان گفت دستاوردهای فلسفه مانند دستاوردهای علم برای ما مهم هستند و وقتی دیگران از نردبان تاریخ فلسفه بالا رفته‌اند و به حقیقت رسیده‌اند، دیگر نیازی به این نردبان داریم و کافی است تاریخ فلسفه را دور بریزیم و فقط حقایق نهایی فلسفه را بیاموزیم. اینجا نقطه‌ای است که پیش‌فرضی پنهان را درباره نگارش تاریخ فلسفه آشکار می‌کند و آن را از تاریخ علم متمایز می‌سازد. علم دارای تاریخ مصرف است و پس از ابطال یافته‌های آن باید به دست فراموشی سپرده شود. اما فلسفه چیزی جز تاریخ فلسفه نیست. این طور نیست که حقیقت در انتهای مسیر ایستاده باشد و ما به آن برسیم، حقیقت در طول مسیر همواره خود را نمایان می‌کند و برای دیدن سیمای کاملش باید در کل مسیر چشم بر آن داشته باشیم. در این معنا فلسفه امری سیال و همواره در حرکت است که حقایق آن هرگز نهایی نیستند. بنابراین، تاریخ فلسفه نوشتن و تاریخ فلسفه خواندن در واقع نگاه ما به حقیقت فلسفی را نیز آشکار می‌سازد. اگر چنین نگاهی به حقیقت فلسفی داشته باشیم، آنگاه روشن است که برای فهم فلسفه اسلامی و اساساً برای فلسفه‌ورزی در جهان امروز لازم است که با فلسفه در دوره باستان آشنا باشیم، چون فلسفه باستان ریشه مشترک فلسفه جهان اسلام و فلسفه مسیحیت و مکاتب مدرن و فلسفه معاصر است.»

محتوای کتاب درباره جلوه‌های حقیقت در دوره باستان است. در پشت جلد این کتاب آمده است: «کتاب سیر اندیشه‌های فلسفی را از زمانی آغاز می‌کند که فیلسوفان پیشاسقراطی در دولت‌شهرهای یونانی در پی فهم طبیعت و برساختن فلسفه‌های طبیعی بودند. سپس به سقراط می‌رسد که فهم طبیعت را وانهاد و قدم در راه فهم انسان و جامعه انسانی گذاشت، از فضیلت و عشق و شجاعت سخن گفت و تلاش کرد انسان‌ها را نه با حقیقت، بلکه با جهل خویش آشنا سازد، با این اندرز رازآمیز که بزرگ‌ترین حقیقت درباره انسان‌ها نادانی‌شان است. پس از سقراط نوبت به معرفی افلاطون و ارسطو می‌رسد که آنچه تا قرن‌ها تحت عنوان فلسفه و در مقولاتی چون اخلاق و منطق و متافیزیک و سیاست خوانده و آموخته می‌شد را به راستی بنیان گذاشتند، چنان که به درستی باید بخش بزرگی از تاریخ فلسفه را صرفاً شرح و بسط ایده‌های این دو فیلسوف بزرگ دانست. در انتها نیز گسترش و جرح‌وتعدیل‌های اندیشه‌های افلاطون و ارسطو در مکاتب فلسفی بعدی دوره باستان، چون رواقیان و اپیکوریان و کلبیان، شرح داده می‌شود، البته فلسفه افلوطین که به ویژه در جهان اسلام، هم در فلسفه و هم در عرفان، نقشی تعیین‌کننده بازی کرد.»

تاریخ فلسفه غرب (ویژه دانشجویان فلسفه اسلامی) سه مجلد را در بر می‌گیرد که کتاب پیش رو بخش اول از مجلد نخست آن است. در بخش دوم این مجلد تاریخ فلسفه در دوره قرون وسطا بررسی خواهد شد. جلد دوم به تاریخ فلسفه در دوره مدرن اختصاص دارد، که بر دو جریان عمده تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی، از دکارت تا هیوم، تمرکز دارد. جلد سوم نیز به ایدئالیسم آلمانی می‌پردازد، که جریان فلسفی بدیلی در برابر تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی پیش از خود بوده است.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها