سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): شاعران شکیبا و خوش ذوق هرمزگانی، به مناسبات و رویدادهای متفاوت، اقدام به خلق آثار فاخر شاعرانه میکنند. این شعرای گرانسنگ به مناسبت ایام فاطمیه، اشعار زیبایی را به پیشگاه بانوی آفتاب فاطمه زهرا (س) پیشکش کردند که بخشی از آن را در این فرصت تقدیم نگاه نازنینتان میکنیم.
ایرج انصاریفرد - شاعر آئینی:
حالا رسیده روضه منبر به چادرت
آمد رسید بوی پیمبر به چادرت
جاری شد آیه آیهی کوثر به چادرت
در زد کسی علی چمدان را سحر گشود
می خواست آسمان برند سر به چادرت
آرام میتکانی اش افتاده نیمه شب
از بال جبرئیل مگر پر به چادرت؟
پهلو زده به بال ملائک نخورده است
غیر از نماز وصلهی دیگر به چادرت
از بس زلال بودی و مومن کنایهها
هرگز نخورد از طرفی بر به چادرت
حتی بقدر روزنهای وا نشد مگر
رو به محارم سببی دربِ چادرت
گفتند نیست خیمهی آل کسا ولی
خیلی شبیه بود که آخر به چادرت
امشب که بی بهانهی مادر بخواب رفت
زینب گذاشته است مگر سر به چادرت؟
از میخ و آتش و در و پهلو شروع شد
حالا رسیده روضه منبر به چادرت.
معصومه زارع - شاعر آئینی:
زخم بر زخم هی نمک زدهاند
بعد احمد شدند سر درگُم
فتنه بالا گرفت ای مردُم
یک سر فتنه بود در شورا
امتدادش غروب عاشورا
فاطمیه، دل پُر شیعه است
جایگاه تفکر شیعه است
نه فقط شرح درب و دیوار است
فاطمیه ملاک و معیار است
بوی درد و فراق میآید
بوی حقد و نفاق میآید
هر که دستش پُر است از هیزم
کینه آورده از غدیر خُم
زخم بر زخم هی نمک زدهاند
تیغ تحریم بر فدک زدهاند
دست حیدر که بسته شد دیگر
خط قرمز شکسته شد دیگر
عقل را عهدهدار این دل کن
کعبه اینجاست مکه را وِل کن
کعبه تنها نشسته در خانه
در طواف علیست پروانه
حق علی بود فاطمه عَلَم است
او نخستین مدافع حرم است
نام زهرا بنت پیغمبر
حرز بازوی فاتح خیبر
کوثر ونور و قدر و انسان است
آیههای صریح قرآن است
نه بهار است بی قرار علی
کهکشانیست برمدارعلی
خطبه اش نور منبر دین بود
فاطمه در جهاد تبیین بود
فاطمه فاطمه است پشت علی
تیغ تیز دو دم به مشت علی
یک نفر بود شد سپاه علی
غیر از او کیست شاهراه علی؟
تا به تیغ جفا علی را دید
خواست نفرین کند ستون لرزید
کوچه کوچه مدینه را در زد
سند دل به نام حیدر زد
ای مدینه مبند درها را
مکن از غصه خون جگرها را
نور چشمان احمد مختار
رو مزن بر مهاجر و انصار
به مدینه بگو که نایب بود؟
و جواب سلام واجب بود
ای مدینه سکوت یعنی چه؟
فاطمه بی قنوت یعنی چه؟
باب جبریل و نار یعنی چه؟
حیدر و اضطرار یعنی چه؟
زردی نوبهار یعنی چه؟
نور و چشمان تار یعنی چه؟
وسط کوچهی بنی هاشم
شیشه در انکسار یعنی چه؟
بشکن ای بغض در گلو مانده
اسدالله گشته در مانده
ذکر امن یجیب را خوانده
یک نفر نیست یار فرمانده
بوی دود است و آتش و باروت
مرتضی در تدارک تابوت
شب مهتابی بقیع است آه
رمز شب لا اله الا الله.
پریزاد محمدی - شاعر آئینی:
از پهلوی شکسته چه میدانی؟
نخی از چادر خاکی آت
به تبرک در بقیع
می برد دل را در هوای بقیع
بانوی بی نشانی و
نشانی آت در اعطینای کوثر ست
از پهلوی شکسته چه میدانی؟
کوچههایی که زخمی اند
حرف ها دارند با سربند یا فاطمه
محسن ها در خاکریزها جا ماندهاند
جانها فدای نخی از چادرت.
یحیی دهقانی - شاعر سپیدسرا
بعد از تو...
بعد از تو
غدیر را به بند کشیدند
کشان کشان
به مقتل بردند
و غدیر خاطرهای شد
که تنها
در خلوت
پشت درهای بسته
دو به دو
درباره آن گفتگو میشد
و فدک
دهکدهای حاصلخیز
نزدیکی خیبر
که از خلیفهای به خلیفهای دست به دست میشود
بعد از تو
برای حَسن
بقیع
لالایی نمیخواند
و حُسین
در سرزمین پدری
از تنهایی
هم آوای نی ها میشود
مادر برخیز
بعد از تو
مدینه
برای این حجم از دلتنگیهای علی
کوچک است.
محبوبه عابدینی - شاعر آئینی
راز سَر به مُهر
بر سینهی علی اندوه اعظم است
دریای سینهاش موّاج از غم است
تاریکی شب و تنهایی و سکوت
ابریست حال او، باران نم نم است
مهتاب خانهاش خاموش خفته است
بی نورِ مهر او، دنیا جهنّم است
در نیمههای شب چون ابر میگریست
هر چند گریه بر داغِ دلش کم است
سر را به شانهی دیوار بُرده است
مردی که شانهاش چون کوه مُحکم است
بارانِ نم نم از چشم علی چکید
بر روی یاس او گُلهای شبنم است
در باغ بسترش خوش آرمیده آن
سروی که قامتش از ضرب در خَم است
زهرای مرضیه ست، رازیست سَر به مُهر
تابوت او پُر از، گُلهای مریم است
دل خون و خسته و پهلو شکسته بود
این روضه روضه ی نور دو عالم است.
نظر شما