سه‌شنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۵
شنیدن صدای «هل من ناصر ینصرنی» در تهران

مجید محمدولی؛ نویسنده کتاب «آرمان عزیز» گفت: این قهرمانان از آن قهرمانان، قهرمان‌تر هستند. این قهرمانان صدای «هل من ناصر ینصرنی» را در تهران شنیدند، اما آن قهرمانان صدای «هل من ناصر ینصرنی» را لب خاکریز دشمن شنیدند‌، این قهرمانان با آنها خیلی فرق می‌کنند.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجید محمدولی نویسنده و پژوهشگر مطرح که نویسندگی کتاب «مرهم زخم» و مجموعه مستند «چشم مجنون» را برعهده داشته است و حالا جدیدترین اثر خود به نام «آرمان عزیز» را به کمک انتشارات ۲۷ بعثت روانه بازار نشر کرده است.
 
کتاب «آرمان عزیز» روایت‌هایی مستند از زندگی شهید آرمان علی‌وردی است. او از جمله شهدای مظلوم بسیج بود که در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ با دست خالی در برابر عمال ظلم و استکبار ایستاده بود و توسط همین افراد به سخت‌ترین نحو به شهادت رسید.
 
بعد از بررسی روند ایده‌پردازی تا نوشتن کتاب و سبک نگارش آن در دو قسمت قبلی مصاحبه تفصیلی با مجید محمدولی قسمت سوم این مصاحبه را با محوریت لزوم پرداختن به شهدای مدافع امنیت را در ادامه می‌خوانید:
 
- آرمانی که شاید دو دهه از زندگی‌اش را هم به طور کامل ندیده، دچار دو نقطه عطف در زندگی خود شد؛ نقطه عطفی که آرمان را به نقطه‌ای می‌رساند که تحول را انتخاب می‌کند و روند تحقیقات و مطالعاتش تغییر می‌کند و حوزه علمیه را انتخاب می‌کند. نقطه عطف دوم و البته نقطه پایانی او شهادت است. شهدای امنیت که در این اغتشاشات بودند، همه از همین تیپ جوانان بودند، همه شاید یک جوان خیلی معمولی حتی به روز و به قول شما خیلی هم دلبسته زینت دنیا بودند که به یک نقطه می‌رسند و متحول می‌شوند.حتی خیلی از آنها همان لحظه شهادت تنها نقطه عطف زندگی‌شان می‌شود و آنجا پای اعتقادات‌شان می‌ایستند و متحول می‌شوند. چگونه می‌توانیم این جوانان را به‌عنوان الگو به نسل جدید که درگیر هستند و نسل‌های بعدی معرفی کنیم که برای آنها ماندگار شود و دنبال الگوی خارجی نباشند؟

آرمان خیلی خیلی عادی بود. فاصله بین این دو نقطه برای آرمان حدود ۶-۷ سال بود. به نظرم متاسفانه معضل بزرگ ایران است. ما این‌همه قهرمان، پهلوان، مرد و جوانمرد داریم، اما متاسفانه الگوی جالبی از این‌ها در اختیار مردم قرار ندادیم.
 
این تقصیر همه مجموعه‌هاست. تقصیر من است، تقصیر شماست، تقصیر همه ماست. نمی‌شود شخص خاصی یا دولت خاصی را در این امر مقصر اصلی دانست. البته دولت‌هایی بودند که به این امر کمتر توجه کردند و دولت‌هایی هم بودند که بیشتر توجه کردند، اما این طیف بی‌توجهی تا توجه آنچنان تفاوتی نداشته است.
 
ما نمی‌آییم کار درست انجام دهیم. اگر می‌خواهیم فیلم جنگی بسازیم، فیلمی می‌سازیم که کنار آن درام باشد، زیرا می‌گوییم آن جنگ جذابیت ندارد. اما هالیوود می‌آید فیلم فقط جنگی جذاب می‌سازد که در تمام دنیا دیده می‌شود و واقعا هم جذاب است. ما هنر را در این زمینه وارد نمی‌کنیم. نمی‌دانم چرا این اتفاق نمی‌افتد، نمی‌دانم چه دستی در کار است، نمی‌دانم چه کسانی کارشکنی می‌کنند. چرا رغبت نشان نمی‌دهند؟ ما مجموعه آثار مکتوب، شنیداری و دیداری داریم که از آنها می‌توان بهترین فیلم‌ها و آثار هنری را خلق کرد، آنچنان که تمام نوجوانان و جوانان ما با هر نوع عقیده‌ای مجذوب آن شوند.
 
ما به‌عنوان یک بچه حزب‌اللهی که از اول در این فضا تنفس کردیم، وقتی یک فیلم قهرمان هالیوودی که می‌دانیم دروغ است و چنین چیزی نبوده است می‌بینیم، باز جذب آن می‌شویم. وای به حال چیزی که واقعیت دارد، سند دارد و رخ داده است اما نمی‌آییم اثر خوبی درباره آن بسازیم. کارهایی شده و الان هم دارد کارهایی می‌شود اما به نظرم یک در هزار است.
 
- به نظر شما این مشکل ریشه در محدودیت‌های سخت افزاری و مالی دارد یا فقط کم‌کاری است؟
 
به نظر من ترکیب هر دوی این‌هاست. هم محدودیت‌های مالی، سخت‌افزاری و تجهیزاتی است و از آن طرف کم‌کاری هم وجود دارد، که خوب پرداخته نمی‌شود و نگاه سرسری و گذرا دارند.
 
- اما وقتی از یک زاویه دیگر به این داستان نگاه می‌کنیم و کلیت دفاع را مدنظر قرار می‌دهیم، می‌بینیم کسی مثل ابراهیم حاتمی‌کیا را داریم که آثار فاخر و ماندگاری ساخته است. آژانس شیشه‌ای هنوز مخاطب دارد. ابراهیم حاتمی‌کیا هم یکی مثل ماست، بین ما زندگی می‌کند، از تجهیزات و روایت‌های ما استفاده می‌کند و کار خاصی نمی‌کند که مثلا از هالیوود تجهیزات و سخت‌افزار بیاورد. چگونه است که ابراهیم حاتمی‌کیا می‌تواند چنین کاری انجام دهد اما منِ نوعی نمی‌توانم آن کار را انجام دهم. حتی من که کارم خبرنگاری است و شاید محدودیت سخت‌افزاری و مالی نداشته باشم هم نمی‌توانم این الگو را به درستی معرفی کنم.
 
من فکر می‌کنم بیشتر بحث خواستن و نخواستن است تا توانستن و نتوانستن. شما ابراهیم حاتمی‌کیا را مثال زدید که مثال خیلی خوبی هم بود اما چندتا ابراهیم حاتمی‌کیا وجود دارد؟ چند نفر هستند که در سطح کشور کارشان در سبک خودشان در رده ابراهیم حاتمی‌کیاست؟ قطعا داریم. کارگردانانی داریم که فیلم‌های فوق‌العاده خوب و فاخری ساختند اما نه در زمینه دفاع مقدس و الگوسازی برای جوانان. اگر این‌ها در این زمینه ورود کنند قطعا مثل آن فیلم‌ها موثر هستند.
 
- پس بحث به فرهنگ‌‌سازی برمی‌گردد. اینکه الآن حدود چهل سال است از دفاع مقدس می‌گذرد اما وقتی حرف فیلم دفاع مقدسی می‌شود، فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا در ذهن مخاطب تداعی می‌شود. خیلی سخت است که از یک کارگردان دیگری سه فیلم دفاع مقدسی مثال بزنیم که همان را هم نداریم. می‌شود بگوییم کارگردان‌هایی که حتی آن موقع را درک کردند و حتی نویسندگانی که زمان جنگ را دیدند، نمی‌خواهند بنویسند. شاید این فرهنگ‌سازی که باید مثل هالیوود فیلمی صفر تا صد جنگی باشد و درام و داستان خاصی نداشته باشد، در ایران اتفاق نیفتاده است. حتی فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا هم درام دارند، حتی به وقت شام حاتمی‌کیا نیز درام دارد. با وجود اینکه فیلمی است که با توجه به جنگ سوریه و حال حاضر ساخته شده است. چه عاملی باعث دلسرد شدن کارگردانان و نویسندگان شده است؟
 
عوامل آن را زیاد نمی‌دانم چون تخصصی ندارم، اما چیزی که خودم فکر می‌کنم یکی بحث مالی قضیه است. تهیه‌کننده می‌بیند اگر بخواهد یک تیر جنگی در فیلم شلیک شود هفتاد هزار تومان می‌گیرند. چرا این کار را کنم؟ می‌آیم یک داستان عاشقانه می‌سازم. بخشی از آن را دبی، بخش دیگری را تهران و یک بخشی هم ترکیه می‌سازم و مبلغ گزافی هم پول می‌گیرم. دو بازیکن هم غرق آرایش در فیلم می‌گذارم، کلی هم پول در گیشه دارم و به این سمت نمی‌آید مگر اینکه عرق خودش باشد، اما عرق هم بستگی دارد، جایی کار می‌کند و جایی نه و نتیجه چنین اتفاقی می‌شود.
 
همچنین بحث فرهنگ‌سازی و حمایت‌های مالی و معنوی دولتی در این بخش اثرگذار است. خیلی معضل وجود دارد، اگرچه که فکر می‌کنم در حال حرکت به سمت خوبی هستیم. حداقل حرکت به آن سمت را شروع کردیم، داریم جای پای اول را محکم می‌کنیم که قدم‌های بعدی را برداریم. امیدوارم این اتفاق بیفتد. من خیلی عوامل را دخیل می‌دانم اما نمی‌توانم جمع‌بندی از آنها ارائه دهم زیرا نه تجربه و سواد به حدی که لازم باشد را ندارم و چیزی که در حوزه کاری خودم می‌بینیم بیان می‌کنم.
 
- شما آثار دیگری هم در حوزه ادبیات پایداری داشتید. فرق کتاب «آرمان عزیز» با آثار قبلی که نوشتید، چیست؟
 
تفاوتشان خیلی زیاد است. همه آثار قبلی من در این حوزه مربوط به شهدای دفاع مقدس بود، چه آنهایی که نوشتم چه آثاری که پژوهش و مصاحبه‌اش را بر عهده داشتم. دفاعی که تقریبا همه مردم با هر سلیقه‌ای در ایران قبول دارند که یک جنگی بود که به ما تحمیل شد و ما مقابله کردیم و نگذاشتیم از ناموس وطنمان چیزی کم شود. در مورد این موضوع کار کردن خیلی راحت‌تر است، زیرا یک قهرمان بوده که به جبهه می‌رود و شهید می‌شود، جبهه‌ای که اگر نمی‌رفتند ممکن بود ایران جزیی از خاک عراق باشد یا حداقل چندپاره شده باشد، که این اتفاق نیفتاد.
 
برای این خیلی قلم‌زدن راحت‌تر بود تا شهیدی که در دل تهران در شهرک اکباتان بین عده‌ای که همه‌شان اهل همین شهر و کشور بودند و او با شکنجه به شهادت برسد. انتخاب این نگارش برای این شهید از نظر من یک جسارت می‌خواست، شاید خیلی‌ها این را نقد کنند که این اتفاق افتاد. به دلیل اینکه در کتاب مثال آمده می‌گویم، نیما نکیسا فقط یک جمله از مدافعان امنیت دفاع کرد و گفت این کارها درست نیست. می‌خواستند خانه پدرش در همان اکباتان را آتش بزنند.
 
شاید برای من به دلیل نوشتن این کتاب اتفاقات خوبی نیفتد، اما اشکالی ندارد زیرا باید حتما به این بخش در راستای جهاد تبیین که حضرت آقا فرمودند، پرداخته می‌شد و باید نوشته می‌شد و باید مستند نوشته می‌شد. به نظر من حداقل کار اول باید مستند نوشته می‌شد، حالا کارهای بعدی هرچه بیرون بیاید ایراد ندارد اما یک کار مرجع مستند در این بخش نیاز داشتیم که این اتفاق افتاد و اولین بود که امیدوارم بارها و بارها اتفاق بیفتد.
 
- پس برای خودتان این کتاب با بقیه فرق می‌کند؟
 
قطعا همینطور است.
 
- گفتید قهرمانان دفاع مقدس، قهرمانانی بودند که برای همه مقدس بودند. این قهرمانان معاصر چرا حداقل رنگ و بوی قهرمانان دفاع مقدس را ندارند؟
 
به نظر من این قهرمانان از آن قهرمانان، قهرمان‌تر هستند. این قهرمانان صدای «هل من ناصر ینصرنی» را در تهران شنیدند، اما آن قهرمانان صدای «هل من ناصر ینصرنی» را لب خاکریز دشمن شنیدند‌، این قهرمانان با آنها خیلی فرق می‌کنند. اما به خاطر هجمه رسانه‌ای، فضای مجازی، عدم تعقل، تفکر و تدبر در مطالبی که می‌بینیم باعث می‌شود این‌ها را از دست بدهیم و آن طور که باید به آنها نگاه نکنیم و بعضا بغض‌آلود به آنها نگاه کنیم. فکر می‌کنیم این‌ها مانع هستند، وگرنه ما آزاد بودیم، در صورتی که اینگونه نیست. قصد این افراد فقط و فقط چندپاره کردن مملکت است.
 
- چرا آرمان بله اما روح‌الله نه؟ روح‌الله عجمیان که شاید یک شهید خیلی مظلوم بود و خانواده او هنوز مظلوم است و شاید در کمترین امکانات رفاهی این فرد تربیت شده و تبدیل به شهید روح‌الله عجمیان شده است. چرا با وجود گذشت یکسال از آن ماجراها فقط یک کتاب منتشر شده است و نویسندگان سراغ آن شهدا نمی‌روند؟
 
اینکه چرا آرمان بله اما شهید دیگری نه برای من مطرح نبود. نمی‌دانم شاید نویسندگان سراغ آنها رفتند و هنوز مشغول کار تحقیق و پژوهش هستند، من نمی‌توانم از جانب سایر نویسندگان صحبت کنم. من می‌دانم که سراغ خانواده‌ شهید عجمیان رفته‌اند و بحث او در حال انجام است. حتی خود صداوسیما هم درخصوص تحقیق برای روح‌الله عجمیان به من پیشنهاد داد و من استقبال کردم و به من گفتند برآورد قیمت بده و من برگه سفید به صداوسیما دادم. گفتم برای من پول مهم نیست و پژوهش را دوست دارم خصوصا در خصوص روح‌الله عجمیان. البته ظاهرا موسسه دیگری تحقیقات این حوزه را آغاز کرد و قرار شد صداوسیما از تحقیقات آنها استفاده کند.
 
 همین الان اعلام می‌کنم درخصوص همه شهدای مدافع امنیت، هر مؤسسه، نهاد یا حتی شخصی بخواهد کار کند، من حاضرم کار کنم و هزینه هم اصلا مهم نیست. فقط دوست دارم کار انجام شود. قطعا نویسندگان دیگر نیز سراغشان رفته‌اند، اما تحقیق و تفحص در خصوص شهدای امنیت به نظرم نسبت به سایر کمی سخت‌تر است.
 
- به واسطه محدودیتی که دارند؟
 
هم محدودیت هست هم اینکه اسناد و مدارک برای زمان حال است و خیلی‌ها حاضر به مصاحبه نمی‌شوند و ممکن است از آینده کمی بیمناک باشند و این روند را طولانی می‌کند. شهدای زمان دفاع مقدس پرونده‌های کاملی دارند که الان دسترسی به آنها خیلی ساده‌تر است و به طور کار راحت‌تر است. اما به زودی شاهد کتاب‌های بیشتری در حوزه شهدای مدافع امنیت خواهیم بود.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط